0

اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)
جمعه 26 آبان 1396  2:14 PM

هادی ملک پور

شد آغاز حرف دلم با حسن

به زیبایی اش هست زیبا حسن

روی صفحه سینه با یا حسن

نوشتیم با خط خوانا حسن

به یک غمزه دل را به تاراج برد

شکسته دلان را به معراج برد

خودش کعبه شد دل ز حجاج برد

روان در پی اش خیل دل ها حسن

اگر خنجر از خویشتن خورده ایم

برای مهیا شدن خورده ایم

شرابی ز دست حسن خورده ایم

کند زخم ها را مداوا حسن

فدای تو و سفره داری تو

نیامد سپاهی به یاری تو

غم کوچه شد زخم کاری تو

بمیرم غریبی و تنها حسن

شبت با چه رنجی سحرمی شود

سحر خیره چشمت به در می شود

و داغ دلت تازه تر می شود

تو و کوجه و داغ زهرا حسن

کجا پیش تو جای خار و خس است

دلت در دل خانه هم بی کس است

شده همسرت قاتلت این بس است

سزاوار تو نیست دنیا حسن

چنین با دل خون خواهر نکن

وصیت به گوش برادر نکن

به خون جگر تشت را تر مکن

قدم را ز داغت مکن تا حسن

خودت روضه خوان کفن می شوی

چو با قاسمت هم سخن می شوی

به تابوت خونین بدن می شوی

تنت تیرباران اعدا حسن

چنان روضه خواندی که زینب گریست

چنین حرف ها با حسینت ز چیست

مکن گریه روزی چو روز تو نیست

عزادار ان داغ عظما حسن

تو گفتی ز خون خاک تر می شود

سرش روضه ای بازتر می شود

جدا کردنش درد سر می شود

تو گفتی ذبیح القفا را حسن

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها