عاشورا و انتظار 2 (تحليل ها)
سه شنبه 9 آبان 1396 8:26 AM
دوم. تحليل ها
1. عاشورا، پشتوانه فرهنگى انتظار
فرهنگ «عاشورا»، زمينه ساز فرهنگ «انتظار» است. «انتظار» ادامه عاشورا است و چشم به راه حسين ديگرى نشستن در كربلايى به وسعت جهان.
فرهنگ «عاشورا» آن چنان در روح انسان ها، رسوخ كرده و آتش عشقش، شراره اى در دل ها انداخته كه بدون ترديد، مؤثرترين و پايدارترين عنصر فرهنگ ساز براى شيعيان و تمامى انسان هاى آزاده عالم است. به گفته امام راحل(رحمه الله): «ما هر چه داريم از محرم و صفر داريم».
2. اشتراك در اهداف
هدف مهدى(عليه السلام)، نجات انسان ها از بردگى فكرى و برداشتن زنجيرهاى اسارت از آنان است.
امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد: «اذا قام القائم ذهب دولة الباطل»؛ «هنگامى كه قائم قيام كند، هر آينه باطل از بين مى رود».
هدف امام حسين(عليه السلام) نيز در زيارت «اربعين» چنين بيان شده است:
«و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة»؛ «خون خود را تقديم تو كرد، تا انسان ها را از نادانى و گمراهى رهايى بخشد».
پس هدف هر دو، احياى دين و جلوگيرى از انحطاط ارزش ها است.
3. مشابهت در زمانه
امام حسين(عليه السلام) زمانه خود را چنين توصيف مى كند: «الا ترون انّ الحق لايعمل به و انّ الهوى لايترك عنه» ؛ «آيا نمى بينيد كه به حق عمل نمى شود و از باطل خوددارى نمى گردد». «فان السنة قد اميتت و انّ البدعة قد احييت» ؛ «همانا در شرايطى هستيم كه سنت پيامبر، از بين رفته و بدعت ها زنده شده است». «و على الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد» ؛ «اگر حاكم امت، فردى همچون يزيد باشد، پس بايد فاتحه اسلام را خواند!»
زمانه مهدى(عليه السلام) نيز چنين است: «يعطف الهوى على الهدى، اذا عطفوا الهدى على الهوى و يعطف الرأى على القرآن، اذا عطفوا القرآن على الرأى... و يحيى ميّت الكتاب والسنة»؛ «چون مهدى قيام كند، خواهش هاى نفسانى را به هدايت آسمانى، باز گرداند؛ پس از آنكه رستگارى را به هواى نفس بازگردانده باشند. آرا و افكار را پيرو قرآن كند، پس از آنكه قرآن را تابع رأى خود گردانده باشند... پس مهدى به شما نشان خواهد داد كه روش عادلانه در حكومت، چگونه است و آنچه را كه از كتاب و سنت متروك مانده، زنده خواهد ساخت».
زمانه مهدى(عليه السلام) و حسين(عليه السلام)، در انحراف فكرى، فساد اجتماعى، رواج بى دينى و بدعت در سطح جهانى، مشابه يكديگر است.
مشابهت در زمانه، ابعاد متعددى دارد؛ از تبليغات جبهه باطل گرفته تا حاكميت خلفاى جور و غربت دين در عرصه زندگى و جامعه. تبليغات بنى اميه و معاويه عليه اهل بيت(عليهم السلام) و امام حسين(عليه السلام) ، شباهت زيادى به تبليغات كشورهاى استكبارى و صهيونيست ها، عليه ايران اسلامى دارد.
4. مشابهت در ياران
ياران حسين(عليه السلام) بهترين ياران و فدايى او بودند. آنان از معرفت، محبت، اطاعت و تسليم نسبت به امام خود و سبقت در اجراى خواسته ها و فرمان هاى او برخوردارند و در عبادت، صداقت، اخلاص و شجاعت يگانه دوران بودند.
ياران مهدى(عليه السلام) نيز چنين اند: «هم اطوع له من الامة لسيدها»؛ «آنان مطيع تر از كنيز نسبت به مولاى خود هستند».
«كدّادون مجدون فى طاعته»؛ «ياران مهدى (عج) در فرمانبردارى از حضرتش، بسيار كوشا و مصمم اند».
«لم يسبقهم الاولون و لايدركهم الآخرون»؛ «آنان ]در شايستگى ها و امتيازات بر اوج رفيعى اند[ نه از نسل هاى گذشته، كسى از آنان پيشى گرفته و نه از آيندگان، كسى به مقام والاى آنان مى رسد».
«رهبان بالليل ليوث بالنهار، كَاَنَّ قلوبهم زبر الحديد»؛ «عابدان شب و شيران روزند، ]در شجاعت [قلوبشان همچون پاره هاى آهن است».
5. ضرورت درگيرى و نبرد
درگيرى بين حق و باطل، ايمان و كفر، يك ضرورت است؛ چون حقيقت «ايمان»، حركت و رويش و خصلت «كفر»، ايستادگى و ماندگى است.
ساده انديشى است اگر گمان شود، مسائل و مشكلات، تنها با گفتوگو حل مى شود. بايد به فكر پس از گفتوگو هم بود كه اگر زير بار حق نرفتند و يا خواستند بر ظلم خود باقى بمانند، چه بايد كرد؟ پس از گفتوگو و دو گروه شدن، مخاصمه و درگيرى هم هست يا نه؟ (فاذا هم فريقان يختصمون...) . به راستى آيا مشكل اسرائيل و فلسطين، با گفتوگو حل مى شود؟ آيا آمريكا باگفتوگو حاضر است، از خوى استكبارى خود دست بردارد؟
نبرد حسين(عليه السلام) و يزيد، جنگ مهدى(عليه السلام) و مستكبران، نبرد حق و باطل است؛ يكى در محدوده كربلا و ديگرى در وسعت همه زمين.
امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد: «ليس شأنه الا السيف»؛ «او فقط شمشير را مى شناسد».
امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «لا يكفّون سيوفهم حتى يرضى الله عزّوجلّ»؛ «]ياران قائم[ شمشيرهاى خويش را بر زمين نمى نهند تا اينكه خداى عزوجل راضى شود».
6. منتظران مهدى(عليه السلام)، پرورش يافتگان مكتب عاشورا
ياران مهدى(عليه السلام)، همه عاشورايى اند و در مكتب حسين(عليه السلام) پرورش يافته و باليده اند.
كسانى مى توانند در ركاب مهدى(عليه السلام) باشند و امام حق را يارى رسانند كه در مكتب «عاشورا» آبديده شده و معيار جنگ و صلح را از او آموخته باشند كه حسين(عليه السلام) خود معيار سلم و حرب و تولاّ و تبرّا است.
7. سختى و مشكلات راه
امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «قيام امام زمان(عليه السلام) نشانه هايى دارد». راوى پرسيد: آنها چيستند؟ امام صادق(عليه السلام) فرمود: «ذلك قول الله عزوجل و لنبلونكم؛ يعنى المؤمنين قبل خروج القائم؛ بشىء من الخوف و الجوع»
و امام رضا(عليه السلام) هم مى فرمايند: «لو قد خرج قائمنا، لم يكن الا العَلَق و العَرَق و النوم على السروج»؛ «اين سخن خداوند است كه شما را با گرسنگى و ترس آزمايش مى كند؛ هنگامى كه قائم ما قيام كند، خون است و عرق ريختن و سوار بر مركب ها بودن در ميدان هاى مبارزه».
8. پيوستن و جدا شدن ياران
به كاروان امام حسين(عليه السلام) كسانى پيوستند كه اميد پيوستن شان نبود؛ همچون زهير و حرّ كه يكى عثمانى بود و در صفين عليه امام على(عليه السلام) شمشير زده و ديگرى فرمانده سپاه عمر سعد بود. كسانى به بهانه هاى واهى نپيوستند؛ همچون طرماح بن عدى و يا پيوستند و جدا شدند و سعادت شهادت در كنار حسين(عليه السلام)را نداشتند؛ چه آنانى كه در ميانه راه جدا شدند و چه آنانى كه در كربلا، از ميدان معركه گريختند.
در مورد ياران مهدى(عليه السلام) نيز امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«اذا خرج القائم خرج من هذا الامر من كان يُرى انه من اهله و دخل فيه شبه عبدة الشمس والقمر»؛ «هنگامى كه قائم قيام كند از امر ]ولايت[ او كسانى بيرون مى روند كه همواره چنين به نظر مى رسيد از ياران او باشند. و به امر ]ولايت[ او در مى آيند، آنانى كه شبيه خورشيد پرستان و ماه پرستانند».
در مورد يهوديان جزيرة العرب، نيز داريم كه منتظر آمدن پيامبر بودند؛ اما وقتى آمد، به او كافر شدند: (فلما جائهم ما عرفوا كفروا به). از حسين(عليه السلام) نيز تقاضا كردند كه بيايد و نامه ها نوشتند؛ اما هنگامى كه آمد، به او پشت كردند و خون او را ريختند.
9. الهام پذيرى هر دو فرهنگ
امام حسين(عليه السلام) با شهادت خود، پايه گذار فرهنگ شهادت شد و اين فرهنگ، آن چنان در فرهنگ مسلمين ريشه دواند و در دل ها جا باز كرد كه به عنوان الگو، سرآغاز بسيارى از حركت ها و قيام هاى حق طلبانه در سرزمين پهناور اسلامى عليه خلفا و حاكمان ستمگر شد. در عراق؛ بصره و كوفه (سليمان بن صرد، مختار، زيد بن على)، در حجاز، مدينه و مكه، در خراسان (يحيى بن زيد) . هنوز هم همه عدالت خواهان و مردان تاريخ، مى گويند: بايد پا جاى پاى حسين و شهداى كربلا گذاشت (گاندى).
«انتظار» نيز به عنوان يكى از بزرگ ترين، قوى ترين و انگيزه سازترين آرمان هاى انسانى، نقش بى بديلى در از بين بردن يأس و نااميدى و پيروزى نهايى مظلومان بر مستكبران دارد: (و نريد ان نمن... و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين). همچنان كه مى تواند به عنوان يك راهبرد اساسى و كليدى در تمامى ابعاد سياسى ـ اجتماعى، تربيتى و فكرى يك جامعه تأثير گذار باشد.
از طرف ديگر منتظر ظهور مصلح، خود بايد صالح باشد. امام صادق(عليه السلام)فرمود: «ان لنا دولة يجىء الله بها اذا شاء ثم قال: من سرّه ان يكون من اصحاب القائم(عليه السلام) فلينتظر و ليعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر»؛ «ما دولت و حكومتى داريم و خداوند، هرگاه بخواهد اين دولت ظهور خواهد كرد و اگر كسى خوشحال و خشنود مى شود كه از ياران مهدى(عليه السلام) باشد؛ پس منتظر باشد و در حال انتظار، اهل ورع و اجتناب از گناهان و اهل محاسن و مكارم اخلاق باشد».
«يخرج اناسٌ من المشرق و يوطئون للمهدى يعنى سلطانه»؛ «گروهى از مشرق زمين به پا خاسته و زمينه ساز حكومت امام مهدى(عليه السلام) مى شوند».
10. زوال دولت هاى باطل
حضرت حسين(عليه السلام)، با شهادت خود، باعث رسوايى و در نتيجه نابودى دولت بنى اميه شد. امام مهدى(عليه السلام) نيز با ظهور خود، باعث رسوايى و تزلزل تمامى دولت هاى مستكبر، خواهد شد:
«اذا قام القائم ذهب دولة الباطل»؛ «هنگامى كه قائم قيام كند، هر دولت باطلى از بين مى رود».
در دعاى ندبه، ندا سر مى دهيم:
«اين قاصم شوكة المعتدين؟ اين هادم ابنية الشرك و النفاق؟ اين مبيد اهل الفسوق و العصيان و الطغيان؟...»؛ «كجا است درهم شكننده شوكت متجاوزان؟ كجا است ويران كننده بناهاى شرك و نفاق؟ كجا است نابودكننده اهل نادرستى و عصيان و طغيان؟...».
در روايات نيز آمده است:
«و لايكون ملك الا للاسلام»؛ «در آن روز حكومتى جز حكومت اسلام، نخواهد بود».
«يبلغ سلطانه المشرق والمغرب»؛ «دولت مهدى(عج) شرق و غرب جهان را فرا مى گيرد».
«اذا قام القائم لايبقى ارض الاّ نودى فيها شهادة ان لا اله الا الله و ان محمداً رسول الله»؛ «هنگامى كه مهدى(عج) قيام كند زمينى باقى نمى ماند مگر آن كه گلبانگ توحيد و رسالت پيامبر در آن بلند گردد».
11. تكيه بر سنت هاى الهى
سنت خداوند چنين است كه تا تحولّى در وجود انسان ها پديد نيايد، وضعيت جامعه و اجتماع آنان، دگرگون نخواهد شد: (ان الله لايغيّر ما بقوم حتى يغيّروا ما بانفسهم) و سنت هاى الهى تخلف ناپذير است: (ولن تجد لسنة الله تبديلا).
ظهور مهدى(عليه السلام) زمينه هاى مردمى و عدّه و عُدّه اى را مى طلبد كه بايد فراهم شود و اين به عهده ما است. البته اگر ما كارى نكنيم، ظلم فراگير و باطل خود زمينه ساز عدالت و حق خواهد بود؛ چون باطل رفتنى است: (قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقاً).
البته اين بدان معنا نيست كه از امدادهاى غيبى و معجزات استفاده نمى شود؛ بلكه امدادهاى غيبى نيز از سنت هاى الهى است و فرآيند خاص خود را دارد. به شهادت قرآن، پس از به كار گرفتن تمامى استعدادها، تلاش ها، تحمل سختى ها و شدايد و طلب و درخواست انسان ها، امداد و عنايت الهى فرا خواهد رسيد: (ان تنصرالله ينصركم) و (... ام حسبتم ان تدخلوا الجنة و لما يأتكم مثل الذين خلوا من قبلكم مستهم البأساء والضراء و زلزلوا حتى يقول الرسول و الذين آمنوا معه متى نصر الله الا انّ نصر الله قريب) .
از شرايط اساسى ظهور حضرت حجّت زمينه هاى مردمى است:
«ان المهدى لايخرج حتى تقتل النفس الزكية... فاتى الناس المهدى فزفّوه كما تزّف العروس». ؛ مهدى(عليه السلام) قيام نمى كند تا زمانى كه نفس زكيه كشته شود. در اين هنگام مردم گِرد مهدى(عليه السلام) اجتماع كرده و او را ]براى حكومت[ مى آورند، همانند عروس به خانه شوهر.
«...انّه لايخرج حتّى لايكون غائب احب الى الناس منه ممّا يلقون من الشرّ». ؛ مهدى(عليه السلام) قيام نمى كند تا هنگامى كه هيچ غايبى نزد مردم محبوب تر از وى نباشد و اين به خاطر شرارت ها و آسيب هايى است كه مردم ديده اند.
12. نقش زنان
نقش زنان، در هيچ حركتى از حركت هاى اسلامى و شيعى ـ از صدر اسلام تاكنون ـ به اهميت و برجستگى نقش زن در قيام «عاشورا» نبوده است.
«عاشورا» تنها صحنه اى است كه در آن «زن»، در متن قرارداد و نه حاشيه و نقش زن شيعى در آن، پررنگ و پرحضور است و شايد يكى از رمزهاى جاودانگى آن همين باشد. نقش «زينب»، اين شيرزن دريادل كربلا و همسر و دختران امام حسين(عليه السلام) ـ به عنوان پيام آوران واقعه عاشورا ـ از جايگاه خاصى برخوردار است. نقش ام وهب، دلهم (زن زهير)، طوعه، مارى و حتى زنان قبيله بنى همدان ، غير قابل كتمان است.
مرحوم حاج شيخ ملاسلطان على تبريزى ـ كه از جمله عابدان و زاهدان بود ـ در عالم رؤيا خدمت امام زمان(عليه السلام) رسيد و عرض كرد: آيا اين كه فرموديد: «فلأندبنك صباحاً و مساءً و لأبكين لك بدل الدموع دماً» صحيح است؟ فرمود: آرى، صحيح است.
عرض كردم: آن كدام مصيبت است كه به جاى اشك، خون گريه مى كرديد؟ آيا مصيبت حضرت على اكبر است؟
حضرت فرمود: اگر على اكبر هم بود، در اين مصيبت خون مى گريست.
ـ آيا مصيبت حضرت عباس است؟
ـ اگر عباس هم بود، در اين مصيبت خون مى گريست.
ـ آيا مصيبت حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) است؟
ـ اگر سيدالشهدا(عليه السلام) هم بود، در اين مصيبت خون مى گريست.
ـ پس كدام مصيبت است؟
ـ مصيبت اسيرى زينب.
در قيام حضرت مهدى(عليه السلام) نيز چنين است و زنان از جايگاه ويژه اى برخوردار خواهند بود. نقش زن در عصر ظهور، همچون نقش مدعيان امروز و طرفداران حقوق زن نيست كه او را تا سرحد يك كالا، وسيله اى براى لذت طلبى و عيّاشى تنزل داده اند.
جابربن يزيد جعفى از امام باقر(عليه السلام) نقل مى كند:
«و يجىء والله ثلاث مِئة و بضعة عشر رجلاً فيهم خمسون امرأة يجتمعون بمكة على غير ميعاد قزعاً كقزع الخريف»؛ «به خدا سوگند 313 تن مى آيند كه پنجاه تن از آنان زن هستند كه بدون هيچ قرار قبلى، در مكه كنار يكديگر جمع خواهند شد».
ام سلمه نيز از پيامبر(صلى الله عليه وآله) چنين روايت كرده است: «يعوذ عائذ من الحرم فيجتمع الناس اليه كالطير الوارد المتفرقة حتى يجتمع اليه ثلاث مأة و اربعة عشر رجلاً فيه نسوة فيظهر على كل جبار و ابن جبار» ؛ «در آن هنگام پناهنده اى به حرم امن الهى پناه مى آورد و مردم همانند كبوترانى كه از چهار سمت به يك سو هجوم مى برند، به سوى او جمع مى شوند تا اينكه در نزد آن حضرت 314 نفر گرد آمده كه برخى از آنان زن مى باشند كه بر هر ستمگر و ستمگر زاده اى پيروز مى شوند».
13. دشوارى حفظ دين
در دوران امام حسين(عليه السلام)، بر اساس بدعت هاى خلفا و تبليغات بنى اميه، دين بى ارزش و بازار دنيا پررونق بود: «الناس عبيد الدنيا و الدين لعقٌ على السنتهم يحوطونه ما درّت معايشهم فاذا محصّوا بالبلاء قلّ الديّانون»؛ «مردم بنده دنيا هستند و دين لقلقه زبانشان مى باشد؛ مادامى كه زندگى دنياى آنها تأمين شود. اما همين كه در بوته امتحان قرار گرفتند، دين داران كم خواهند بود».
اگر نبود حسين(عليه السلام) ـ اين خط روشن ولايت و وارث پيامبران ـ چراغ دين، آخرين كورسوهاى خود را مى زد.
در عصر انتظار نيز حفظ دين، از سخت ترين كارها است. امام صادق(عليه السلام)مى فرمايد: «ان لصاحب هذا الامر غيبة، المتمسّك فيها بدينه كالخارط لشوك القتاد بيده ـ ثم اوْمأ ابوعبدالله(عليه السلام) بيده هكذا. قال: فايّكم تمسّك شوْك القتاد بيده ـ ثمّ اطرق مليّاً ثمّ قال: ان لصاحب هذا الامر غيبة فليتّق الله عبد عند غيبته و ليتمسّك بدينه»؛ «براى صاحب اين امر (حضرت مهدى(عليه السلام)) غيبتى خواهد بود. هر كس در روزگار غيبت او دين خود را حفظ كند، مانند كسى است كه تيغ هاى تيز گياه قتاد را با دستش صاف و هموار سازد؛ سپس حضرت با دست ]مبارك [خويش اشاره فرمود كه چگونه با دست، تيغ هاى قتاد را بايد هموار ساخت. آن گاه افزود: كدام يك از شما تا به حال توانسته است، خارهاى خنجرگونه قتاد را به دست بگيرد؟ سپس حضرت سر به زير افكند و مدتى سكوت كرد؛ آن گاه افزود: براى صاحب اين امر، غيبتى است كه در روزگار دشوار غيبت، هر بنده خدايى بايد تقوا پيشه كند و دينش را حفظ نمايد».
در روايتى ديگر، آمده است:
«منْ ثَبتَ على ولايتنا فى غيبة قائمنا، اعطاه الله اجْر الف شهيد مثل شهداء بدر و احد»؛ «كسى كه در روزگار قائم ما، در امر ولايت ما ثابت قدم و استوار باقى بماند و نلغزد، چنان است كه خداوند پاداش هزارشهيد مانند شهداى جنگ هاى بدر و احد به آنان عطا مى فرمايد».
امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد: «يأتى على الناس زمانٌ يغيب عنهم امامهم. فيا طوبى للثابتين على امرنا فى ذلك الزمان»؛ «روزگارى بر مردم خواهد آمد كه امام و پيشواى ايشان از ]چشم[ آنان غايب و پنهان مى گردد. پس خوشا بر احوال كسانى كه در آن زمان (غيبت در امر ولايت) ثابت قدم و استوار مى مانند».
حضرت در ادامه، فضايل فراوانى براى كسانى كه دين خود را حفظ مى كنند، بيان مى دارد كه اين فضايل زياد، به جهت سنگينى و عظمت كار آنان است.
پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «اللهمّ لقّنى اخوانى، مرتين... لاحدهم اشدّ بقيةً على دينه من خرط القتاد فى الليلة الظلماء او كالقابض على جمْر الغضا، اولئك مصابيح الدجى ينجيهم الله من كل فتنة غبراء مظلمة»؛ «بارالها! مرا به ديدار برادرانم نايل گردان... هر يك از ايشان در پايدارى و استوارى در دين، از كسى كه در دل تيره شب، شاخه پرتيغ گياه قتاد را با كف دست صاف و هموار مى سازد، پايدارتر است؛ يا همانند كسى كه صبورانه پاره آتشى را بر دست گيرد و در آن حال در دين خويش استوار باشد. آرى، ايشان چراغ هاى هدايت ]در شب تاريك و ديجور [هستند. خداوند ايشان را از هر فتنه تيره و تار رهايى مى بخشد».
14. سازش ناپذيرى
امام حسين(عليه السلام) در ردّ درخواست يزيد بر بيعت، با قاطعيت مى گويد: «مثلى لايبايع مثله». حضرت مهدى(عليه السلام) نيز با هيچ كس سر سازش ندارد. امام باقر و صادق(عليهما السلام) مى فرمايند: «ليس شأنه الاّ السيف»؛ «او فقط شمشير را مى شناسد» و «يقتل اعداء الله حتى يرضى الله»؛ «دشمنان خدا را مى كشد تا خدا راضى گردد».
15. تلاش جهت جذب و نيروسازى
امام حسين(عليه السلام)، مدام به فكر جذب نيرو، تربيت و سازندگى بود. و با نامه به شهرهاى مختلف و سفرهاى گوناگون و با زندگى ساده و انفاق هاى خود، سعى در جذب و تأليف قلوب و تربيت و پرورش آنان داشت. او دو سال پيش از مردن معاويه، در «منا»، جمعى بالغ بر هزار نفر از صحابه و تابعان را گرد آورد و تمامى فضايل اهل بيت را به همراه ويژگى هاى دشمنان آنان، از قرآن بر آنان خواند.
آن حضرت در دوره يزيد، در سفر خود از مكه به كربلا، از سياست جذب نيرو چشم نپوشيد و افرادى همچون زهير و حرّ را جذب نمود.
حضرت مهدى(عليه السلام) نيز در ميان ما و در حال تلاش و نيروسازى است و لحظه اى از اين مهم غافل نيست:
«ان يكون صاحبكم المظلوم، المجحود حقه، صاحب هذا الامر يتردد بينهم و يمشى فى اسواقهم و يطأ فرشهم و لايعرفونه حتى يأذن الله له ان يعرّفهم نفسه»؛ «صاحب اين امر... در ميان آنان راه مى رود، در بازارهايشان رفت و آمد مى كند. روى فرش هايشان گام برمى دارد؛ ولى او را نمى شناسند، مگر خداوند به او اجازه دهد تا خودش را به آنان معرفى كند».
16. انتظار
پيامبر(صلى الله عليه وآله) از خيلى پيش ترها، خبر شهادت امام حسين(عليه السلام) را داده بود. امام على(عليه السلام) نيز مى فرمود: «هيهنا مناخ ركاب و مصارع عشاق». اين اخبار تا آنجا بود كه كسانى، از مدت ها پيش در منطقه كربلا اقامت گزيده و منتظر يارى فرزند رسول خدا بودند و سرانجام به آرزوى خود رسيدند.
پيامبر(صلى الله عليه وآله) و تمامى ائمه(عليهم السلام)، بشارت ظهور مهدى(عليه السلام) و دولت كريمه او را داده اند و بايد منتظر بود كه: «افضل الاعمال انتظار الفرج من اللّه عزوجل»
17. طلب يارى
فرياد استنصار و طلب يارى حسين(عليه السلام)، هنوز هم از رواق تاريخ به گوش مى رسد: «هل من ناصر ينصرنى» ؛ «هل من مغيث يغيثنا» ؛ «هل من ذابّ يذبّ عن حرم رسول الله».
فرياد استنصار مهدى(عليه السلام)، نيز همواره بلند است. آيا كسى هست كه مهدى آل محمد را يارى كند؟ آيا كسى هست عشق مرا در دل ها زنده كند و انسان هاى بريده از مرا، با من پيوند زند؟
مى گويند: با شنيدن فرياد «هل من ناصر حسينى»، گهواره على اصغر تكان خورد! آيا با شنيدن «هل من ناصر مهدوى» نيز، دلى هست كه بلرزد و با امامش عهد و پيمانى ببندد و به كمك او برخيزد؟ آن هم در اين عصر وانفسا؟!
«او در روز ظهور خود به ديوار كعبه تكيه داده، بانگ بر مى دارد: «اى مردم! ما از خداوند يارى مى جوييم؛ هر كه مى خواهد ما را اجابت كند... از شما مى خواهم كه به حق خدا و به حق رسول خدا و به حق خودم بر شما ـ كه حق قرابت رسول الله (ص) مى باشد ـ ما را كمك كنيد و كسانى را كه به ما ظلم مى كنند، از ما بازداريد كه ما را ترسانده و بر ما ظلم كرده اند. از شهر و فرزندانمان جدا كرده، بر ما ستم روا داشتند و شوريدند. اهل باطل حقمان را گرفته، بر ما افترا بستند. خدا را درباره ما در نظر آوريد! ما را تنها نگذاشته، خوارمان نكنيد. ياريمان كنيد كه خداوند شما را يارى مى كند».
18. تدبير و مديريت
مديريت امام حسين(عليه السلام)، مديريتى بى نظير است. اينكه جماعتى اندك در برابر سپاهى سى هزار نفرى، از پگاه صبح تا هنگام عصر مقاومت كنند؛ حكايت از مديريت عالى و تدبير بلند آن حضرت دارد. او با تشكيل ميمنه و ميسره و قرار گرفتن خود در قلب سپاه، به عنوان فرمانده و قرار دادن خيمه ها در جايگاهى مناسب ـ به طورى كه پشت آن نهرى خشك شده باشد ـ و ريختن نى و هيزم در آن و آتش زدن آنها در فرصتى مناسب و بستن خيمه ها را در كنار هم و... ـ به طورى كه دشمن نتواند آنها را محاصره كند و تنها از روبه رو با آنان بجنگد، ـ نشان داد كه از تدبير و مديريتى بى نظير برخوردار است. امام با تسلّطى شگرف، تمامى صحنه ها را زير نظر داشت و همچون يك فرمانده پيروز تا آخرين لحظه، ذرّه اى ترس و واهمه به خود راه نداد. او در شب عاشورا از تمام منطقه نبرد، بازديد كرد و با گفتوگو با اصحاب و اهل حرم، همه آنان را به آمادگى و وسعت رسانيد و خود و اهل بيت و اصحابش، با عبادت و دعا شب را به صبح رساندند. كسانى كه صبح پركارى دارند، بايد شب ها را به پا خيزند و با خالق خود به راز و نياز بپردازند:
(يا ايها المزّمّل قم الليل ... إن لك فى النهار سبحاً طويلا).
مهدى(عليه السلام) نيز در مديريت و تدبير، همچون جدّ بزرگوار خود حسين(عليه السلام)است. تشكيل يك حكومت جهانى و اداره همه انسان ها، مديريتى مى خواهد سترگ، به عظمت سينه مهدى(ع) كه: «آلة الرياسة سعة الصدر».
پدید آورنده: مسعود پورسيد آقايى