دست / جیغ / در تدریس آقای طلبه
یک شنبه 7 آبان 1396 3:17 PM
محمدرضا جوان آراسته طلبه جوانی است که به جای استفاده از روشهای قدیمی و معمول تدریس، راههای تازهای را به کلاس درس باز کرده که اتفاقا برای دانشآموزان هم جذابیت دارد.
به گزارش مجله مهر، کلاس درس و مدرسه از چیزهایی است که کمتر کسی آن را دوست دارد و معمولا همه فراری هستند، با اینهمه کسانی هستند که سعی میکنند این کلاسها را برای بچهها جذابتر کنند. یکی از این افراد «محمدرضا جوان آراسته» است که سعی کرده کلاسها درس متفاوتی را تشکیل داده است، با او درباره شیوهها تدریس خودش و برخورد بچهها صحبت کردیم:
تبلیغ در مدارس اولویت جدی من است
«سال ۸۱ وارد حوزه شدم و با راهنمایی یک استاد در همان سالهای اول رویکرد تبلیغی پیدا کردم. در همین سالها در کنار تحصیلات حوزوی با ادبیات آشنا شدم و به صورت تخصصی داستان نویسی را پیگیری کردم و سر کلاس نویسندههای شناختهشده و موفقی نشستم. از سال چهارم حوزه تبلیغ را شروع کردم و از همان ابتدا برای تبلیغ به دبیرستانها میرفتم. قم، اصفهان، شیراز و تهران شهرهایی بودند که سالها برای تبلیغ به مدرسههای آنها میرفتم.»
«تبلیغ در مدارس همچنان یکی از اولویتها و علاقههای جدی من است. از سال گذشته با همکاری یکی از دبیرستانهای قم، کار متمرکز تدریس را شروع کردم. البته من رسما دبیر نیستم و استخدام آموزش و پرورش نشدم. با این حال سال گذشته سه کلاس داشتم و امسال هشت کلاس و از پایه ۹ تا ۱۱ را درس میدادم؛ درس دینی و درس نگارش. در کلاسهای نگارش تاکید من روی نگارش خلاق بچهها است، تمرین و ایده سازیهای خلاق برای علاقهمند کردن بچهها به نوشتن.»
همیشه تدریس را دوست داشتم
«درس دادن و تدریس از علاقههای من است و شاید تبلیغ در مدارس ریشه در همین علاقه داشته باشد. به جز مدارس من سالها داستان نویسی هم درس دادم و برای طلبهها کلاس آموزش تبلیغ هم برگزار کردهام. فکر میکنم لذت آموزش را نتونم با چیز دیگری عوض کنم.»
«من داستاننویسی را خیلی جدی دنبال کردم و نتیجهاش این بود که یک سال سردبیر مجله اینترنتی فرهنگی هنری فیروزه بودم و تقریبا چهار سال، مدیرگروه داستان مدرسه اسلامی هنر قم و بیش از ۱۰ دوره تدریس داستان نویسی در حوزه هنری و مراکز آموزشی دیگر برگزار کردهام، همچنین حالا هم یک دوره مجازی دارم برکزار میکنم.»
بازی کلاس درس را جذاب میکند
«نتیجهای که این سالها به آن رسیدم تا کلاسها هم جذاب باشند و هم مفید، چند نکتهای است:
• بازی. آموزش همراه با بازی همیشه جواب میدهد و جذاب هم هست.
• کلاسهای مشارکتی. سر کلاسهای من بچهها شنونده محض نیستند، حرف میزنند، مشارکت میکنند، مخالفت میکنند و همیشه اجازه صحبت کردن دارند.
• سعی میکنم بحثها همیشه از جنس مطالبی باشند که مخاطب به آنها نیاز دارد و دغدغهاش شده باشد. اگر هم بحثی را لازم بوده مطرح کنم اما مخاطب احساس نیاز به آن نداشته باشد، اول او را متوجه میکنم که چقدر به این مساله نیاز دارد و بعد وارد بحث میشوم.»
«امروز در کلاسهای مدرسه باید سرفصلهای آموزشی کتاب را بگویم، اما به بچهها گفتم لازم نیست کتاب سر کلاس بیاورند، من هم کتاب را باز نمیکنم. از قبل بحثهای کتاب را خودم میخوانم و همان مباحث را با مقدمههایی از خودم جذابتر، واقعیتر و کاربردیتر میکنم. در حقیقت مفاهیمی که در کتابها وجود دارد را با روش خودم تلفیق میکنم.»
مباحث تبلیغ را بچهها انتخاب میکنند
«برای کلاسهایی که به عنوان مبلغ میروم، بحثها به انتخاب خود دانشآموزهاست. دخترهای دبیرستانی سوالها و بحثهای مشخصی دارند، معمولا چهار سوال و مساله همیشه جزو دغدغههای اولشان است: روابط دختر و پسر، حجاب، ازدواج، تفاوتها و تبعیضهای بین زن و مرد. هر کدام از این موضوعها یک زنگ کامل بحث دارد. اما وقتی چند بار سر یک کلاس میروم و این بحثها تمام میشوند، بحثهای اعتقادی هم اضافه میشود.»
خدمت به خلق، عبادت است
«معمولا واکنش بچهها به این نوع از آموزش مثبت است، چون به آنها خوش میگذرد و در عین حال حرف مهم و جدیدی هم میشنوند. آموزش دو گوهر فوقالعاده دارد؛ اول اینکه به خود من مطلب زیادی یاد میدهد. من برای همه کلاسهایم هم مطالعه میکنم و هم فکر، در نتیجه همینکه قرار است چیزی یاد بدهم، قبلش خودم بیشتر یاد گرفتم حتی اگر بحث تکراری باشد! دوم اینکه آموزش، کمک کردن به دیگران است و چه چیزی بهتر از این. چون عبادت به جز خدمت به خلق نیست.»
نسل امروزی تنوعطلب هستند
«اگر از من بپرسید میگویم شاید تفاوت خیلی زیادی بین نسل ما این نسل آنهم در دینداری نباشد. البته این نسل چند ویژگی مهم هم دارند که شاید دوران ما کمتر بود؛ اینها جرئت ابراز کردن دارند، تنوع طلب هستند، بدون دلیل و صرفا با توصیه چیزی را نمیپذیرند، همچنین بعضی از چیزها که برای ما جدی بود برای این نسل بیاهمیت شده است.»
«یکی از چیزهایی که برای ما خیلی مهم بود، چشماندازی از خودمان در آینده بود که برایش خیلی تلاش میکردیم. به نظر میرسد بعضی از بچههای این نسل هیچ قلهای روبهروی خودشان ندارند که برایش تلاش کنند. آن سالها دیگران برای ما خیلی مهم بودند، به خاطر دیگران خیلی کارها میکردیم اما بعضی از نسل امروزیها خود و فردیتشان مهمتر از دیگران شده است. به نظرم بعضی از این ویژگیها منفی هستند، بعضی نتیجه افراط و تفریطهای نسل ماست، بعضی هم مثبت.»