آنچه درباره موعود یهود باید دانست
شنبه 6 آبان 1396 8:19 AM
1. اميد به تحقق وعدة الهي: آنچه را در تمامي فراز و نشيبهاي تاريخي و جنگ و گريزها و اسارتها سر پا نگاه داشت، اميد به نجات توسط ماشيح بود. اين فکر در سخت ترين شرايط نيز از آنها جدا نشد و با تمام وجود به آن دل بستند و لذا عمل شرعي خود را انجام مي دادند.
2. صبر و آرامش در برابر مشکلات: اگر اين ويژگي نبود، دوام و قرار در نجاتشان ميسر نميشد.
3. ايجاد نشاط: آنچه که ميتواند زندگي بشر را از خطر نااميدي برهاند و بدان اميد بخشد موعود باوري است؛ زيرا اين باور انرژي متراکمي را براي ثبات، نشاط و شادابي زندگي آينده مي آفريند.
4. وحدت قومي: يکي از ثمرات موعود باوري در يهود؛ حفظ قوميت از دوگانگي بود و ماشيح اين عامل را ايجاد ميکرد.
5. تن دادن به شريعت و رفتار شرعي: همانطور که گذشت، يهود در دوران اسارت، اعمال شرعي را به موعود گره زدند و به اين اعتقاد رسيدند که پايبندي به شريعت، در ظهور موعود ماشيح تأثير دارد.
ويژگي هاي ماشيح
1. خاکي بودن بشر
ماشيح انساني معمولي است؛ به عبارت ديگر، ماشيح از نظر فيزيکي و جسماني، انساني خاکي و از اولاد بشر است که به صورت عادي متولد شده است ماشيح در متون يهود هيچگاه چهرة غير انساني به خود نگرفته است. زيرا برخي اديان، مثل مسيحت موعودشان را غير انساني يا تجلي يافته خداوند مي-دانند، ولي يهود اينگونه نيست. همة دانشمندان يهود درباره اينکه ماشيح انسان است، اتفاق نظر دارند. تلمود نيز در هيچ جا به اين اعتقاد که ماشيح ممکن است يک ناجي و موجود فوق انساني باشد اشاره اي ندارد. از نشانه هاي او اين است که صداقت و پارسايي او از بدو تولد دائماً در حال افزايش بوده و به خاطر فضيلت و اعمال شايستهاش به عاليترين و والاترين درجات تکامل روحاني دست خواهد يافت.
2. ماشيح از نسل داوود است. او نهالي است که از تنة درخت نسل يعقوب بيرون آمده است.
3. قدرت او کيهاني است. يعني قدرتش فراکيهاني نيست و نميخواهد با اعمال خارق العاده کاري انجام دهد، بلكه بناست به طور طبيعي رفتار کند و از امور ماورايي بهره نگيرد و با اين حال، شخص مقدسي است.
4. زادة بيت لحم است؛ يعني از ميان خودشان و در مرکز يهوديت قرار دارد و يهودي زاده است.
5. اشراف زاده است؛ يعني از خاندان پادشاهان بوده و در يک خانواده پادشاهي به دنيا آمده است.
6. شهر نشين است؛ يعني با ادبيات شهرنشيني آشنا ست.
کارکردهاي انديشة ماشيح در يهود
1. تشکيل حکومت و استقلال سياسي
برجسته ترين کارکرد ماشيح در نظر يهوديان تشکيل حکومت و ايجاد استقلال سياسي است. زيرا يهود هميشه در انديشة استقلال سياسي بوده و اين موضوع از آرزوهاي ديرينه آنها بوده است. اين مطلب در تلمود نيز تصريح شده است.
2. داوري نهايي بين همه اقوام و سهل گيري بر بني اسرائيل
از نظر يهوديان، ماشيح در ميان اقوام مختلف داوري نهايي را انجام خواهد داد. البته بين يهوديان داوري خواهد کرد، ولي اين داوري را بر قوم يهود سهل ميگيرد. دايره ظهور و فرمانروايي او شامل همة امم و اقوام انساني خواهد بود؛ به طوري که تمام صاحبان ارواح از خير و شر در محضر عدل الهي به محاکمه دعوت خواهند شد.
3. نابودي امت هاي مشرک
ماشيح، خوبان و رستگاران را از گناهکاران جدا مي سازد. اشرار را در آتش دوزخ فرو مي افکند و صالحان و ابرار به بهشت جاودان در جوار برکات خداوندگار قرار خواهند گرفت.
البته به نظر مي رسد مرادشان از اقوام مشرک، همان اقوام غير يهودي باشد اين يک مسئله محل بحث و گفتوگو است که آيا يهودي شدن همة اقوام در دين يهود وجوددارد يا خير. با اينکه يهوديت مبلغ ندارند و دين بستهاي است، اما از ظواهر گفته اينان بر مي آيد که همه بايد موّحد باشند.
آقاي جوليوس کرينستون در کتاب انتظار مسيحا در آيين يهود مينويسد: در مورد اينکه «آيا اقوام غيريهودي در عصر مسيحا (ماشيح) به يهوديت خواهند گرويد يا نه؟» ميان ربانيون يهود اختلاف نظر وجودداشت. برخي معتقد بودند که ايمان آنان پذيرفته نخواهد شد، مانند زمان داوود و سليمان. زيرا انگيزه آنان در تغيير عقيده، برخورداري از شاديهاي فراوان آن دوره (ظهور) خواهد بود و نه پذيرش خالصانه اصول يهوديت. ديگران معتقد بودند که آرزوي تمام امتها براي ورود به يهوديت برآورده خواهد شد، اما به سختي.
4ـ اعطاي قدرت جهاني به بني اسرائيل
اين فکر زاييده ساليان دراز دربهدري، بدبختي و اسارت است اينان که ابتدا چنين نمي انديشيدند، حال به فکر قدرت جهاني و انديشة جهاني ماشيح رسيدند. البته به اعتقاد آقاي جان بي ناس ـ صاحب کتاب تاريخ اديان ـ اينان تحت تأثير افکار زرتشتيان به اين انديشه رسيدند، و الا ماهيت بشارت مسيحايي، خاص قوم يهود بوده است.
5. زنده کردن مردگان
مردگان و اموات از گور برخاسته با زندگان و گروه متقيان و ابرار گرداگرد مسيحا صف واحدي تشکيل مي دهند. در اين زمينه تطبيق روشني وجود ندارد زيرا برخي مي گويند همه بر مي گردند و برخي معتقدند گروهي از بنياسرائيل بر مي گردند و برخي ديگر معتقدند انبيا بني اسرائيل بر انگيخته خواهند شد تا ماشيح بينشان داوري کند.
محاسبات ظهور ماشيح و ديدگاههاي موجود
بحث اين است كه آيا علائمي براي ظهور يا وقت ظهور تعيين شده يا نه ؟ درتعيين محاسبه يا نهي از محاسبه ظهور ماشيح، بين انديشمندان يهودي اختلاف نظر وجوددارد. دسته اي نگاه افراطي کردند و به طور دقيق تاريخ مشخص نمودند.دستة ديگر تاريخ تعيين نکردند و صرفاً زمان احتمالي مطرح کردند. دسته سوم کساني هستند که تعيين دقيق ظهور ماشيح را ممنوع ميکردند. در اين ميان اختلاف بين دسته اول و سوم زياد است؛ به طوري که مقابل يکديگر قرار دارند.
دسته اول که زمان تعيين مي کنند، در اينباره سه نظريه دارند:
نظريه اول: جهان را به سه 2 هزارسال (6هزار سال) تقسيم ميکنند و با طي اين سه دوره، ماشيح در آغاز هزاره هفتم خواهد آمد و سپس جهان پايان خواهد پذيرفت. اين يک ديدگاه قديمي در ميان يهوديان است. اين هزاره ها با تعداد روزهاي آفرينش تناسب دارد. نخستين دو هزاره را «باير» (به عبري: تهو) مي-دانستند. زيرا وحي در اين زمان وجود نداشت. دوهزارة دوم، دوران شريعت (تورا) يا وحي بود و دو هزارة سوم روزگاري است که ظهور مسيحا در آن انتظار مي رود. (يرموت هماشيح) بعد از اين سه دوره در آغاز هزارة هفتم، ماشيح ظهور ميکند.
نظريه دوم: محاسبات ديگري مربوط به تاريخ ظهور ماشيح در تلمود يافت مي شود که اغلب آنان تاريخي در حدود پايان قرن پنجم ميلادي را نشان مي دهند؛ مثلاً ايلياي نبي به يکي از دانشمندان گفت: «دنيا دست کم هشتاد و پنج يوول (4250 سال، هر يوول 50 سال است) دوام خواهد داشت و در يوول آخرين (ماشيح) فرزند داوود خواهد آمد. آن دانشمند از ايليا پرسيد: آيا ماشيح در آغاز آن يوول ظهور خواهد کرد، يا در پايان آن؟ ايليا جواب داد: نمي دانم.»
نظريه سوم: کساني معتقد بودند ماشيح چهارصدسال بعد از ويراني دوم اورشليم ظهورخواهد کرد؛ ولي چهارصدسال گذشت و ماشيح در آن تاريخ ظهور نکرد.
در مقابل اين نظريه هاي افراطي در تعيين وقت، کساني به شدت با اين ايده مخالفت و آن را تقبيح کردند. زيرا اين محاسبات و پيشگوييها اميدهايي در دل مردم پديد مي آورد که بعدها به حقيقت نپيوسته و باعث يأس و نااميدي مي شود. از اين نظر کساني که تعيين وقت ظهور کردند مورد لعن و نفرين واقع شدند:
ـ لعنت بر کساني باد که تاريخ پايان ذلت اسرائيل و ظهور ماشيح را محاسبه مي کنند زيرا ايشان چنين استدلال مي نمايند که اگر تاريخ پايان ذلت فرا رسيد و ماشيح نيامد، هرگز ديگر نخواهد آمد... لکن همواره منتظر ظهور او باش!
ربانيون يهود مردم را از چنين محاسباتي برحذر ميداشتند و توصيه مي کردند که مردم به دنبال کارهاي نيک بروند. زيرا آمدن ماشيح مشروط به کارهاي نيک مردم است.
گونه شناسي يهود درباره ماشيح
ويژگي هايي كه مي توان براي ماشيح برشمرد عبارتند از:
الف) روبه آينده دارد
ب) متشخص است؛ (يعني شخصيتي که ميتوان براي او اوصافي ذکرکرد.)
ج) انساني و خاکي است
د) نوعي است؛ (بدين معنا که براي همه انسانهاست)
ه( قومي است؛ (حداقل ابتداي آن قومي و ملي است، ولي بعد از زمان اشعيا از اين کارکرد خارج شد و غير قومي شد.)
و) کارکرد کيهاني دارد؛ (يعني زميني است و از امور خارق العاده بهره گرفته است.)
ز) کارکرد اجتماعي دارد؛ (يعني تشکيل حکومت ميدهد.)
ح) موعودشان به شدت زمانمند است؛ (زيرا در تاريخي ظهور ميکند و در تاريخ ديگر کار را تمام ميکند.)
موعود در نگاه منابع يهود
منبع مهم يهوديان در آموز ه هايشان، عهد عتيق است که مشتمل بر 39 کتاب است که ازنظر موضوع به سه بخش تقسيم ميشوند: 1ـ تورات و بخش تاريخي عهد عتيق که شامل 17 کتاب است که شامل پنج سفر تورات و12 کتاب ديگراست. 2ـ حکمت، مناجات و شعر که مشتمل بر 5 کتاب است. 3ـ پيشگوييهاي انبيا که مشتمل بر 17 کتاب است.
در تورات، بخصوص در اسفار پنجگانه، هيچ سخن صريحي دربارة ماشيح و موعود وجود ندارد. برخي خواستند با تأويل برخي آيات آن، اين چنين وانمود کنند، ولي به صراحت چيزي در اين زمينه وجود ندارد. ولي در بخشهاي ديگر مثل مزامير داوود و يا در پيشگوييهاي انبيايي مثل عاموس، هوشع، اشعيا، دانيال و ملاکي در اين زمينه مطالبي ديده مي شود؛ بخصوص از اشعياي دوم به بعد اين مطلب همانگونه که آمد، پررنگتر ديده مي شود.
درکتب ديگر يهود نظير تلمود بحث مسيحا يا ماشيح مشاهده ميشود. نگاه تلمود پيرامون شخص ماشيح روي هم رفته به اين قرار است: «انساني که از نهال خاندان سلطنتي داوود است و قداست او تنها به سبب موهبتهاي طبيعي او است. امتهاي مشرک به دست او نابود خواهند شد و بني اسرائيل به قدرت جهاني خواهند رسيد.»
براي مسيحا نامهايي نظير، ابن داوود، داوود، مِناحِم بن حِزقّيا، صِمَح، شالوم و حَدرک. ذکر شده است و در آگاداي تلمود به استقلال سياسي و يهودي شدن امتها اشاره شده است.
جلوة مهم در مفهوم آگاداي عصر مسيحا انديشة استقلال سياسي است. در اين زمينه يکي از حکمهاي تلمودي به نام سموئيل، ميگفت که تنها تفاوت زمان مسيحا با عصر حاضر، آزادي سياسي خواهد بود.
نفي و نهي از محاسبة زمان ظهور ماشيح
به گفتة «اُگادا» دوران حکومت مسيحايي محدود است. او در اين زمينه ارقامي را ذکر مي کند. مطلب ديگري که در تلمود ديده ميشود وجود مسيحاي دروغين در ميان مردم يهود است که در اين زمينه قضايايي نيز نقل شده است.
مدعيان دروغين ماشيح يهود
شور و التهاب انتظار موعود آخرالزمان در تاريخ پرفراز و نشيب يهوديت موج مي زند. يهوديان در سراسر تاريخ پررنج خود هرگونه خواري و شکنجه را به اين اميد برخود هموار مي کردند که روزي ماشيح بيايد و آنان را از گرداب ذلت و درد و رنج برهاند و برجهان سروري دهد.
از روزگاران باستان تا عصر حاضر، صدها تن برخاستند و نغمة مسيحيايي ساز کردند و چند صباحي سادهدلان بني اسرائيل را مجذوب خود نمودند و در نهايت بلاهاي جانكاهي بر ديگر بلاهاي آن قوم افزودند؛ مثلاً چند قرن پس از ميلاد، يک دلباخته پرشور به نام موسي در جزيره «کِرت يا کَنديا» خود را ماشيح يا مسيحا خواند و تمام جوامع يهودي جزيره را که در آن زمان مرکز مهم يهوديان بود، مجذوب خود ساخت. او مدعي بود که آنها را از درياي مديترانه عبور داده و به فلسطين ميبرد و در آنجا دولت مسيحايي تشکيل ميدهد. يهوديان کسب و کار خود را رها کردند و جريان عادي زندگي به اميد پرالتهابي مبدل شد؛ مبني بر اينکه موساي جديد با خشک کردن دريا از طريق معجزه، آنان را به سرزمين موعود رهبري خواهدکرد. آنان به رسالت و قدرت او چنان ايمان آوردند که همة اموال خود را تقديم او کردند و آحاد مردم به دنبال او به جانب دريا به راه افتادند. او بر صخره اي که بر دريا مشرف بود، ايستاد و به مريدان خود فرمان داد که خويش را به دريا افکنند و مطمئن باشند که دريا براي آنان شکافته خواهد شد. نتيجه اين امر را مي توان به آساني دريافت؛ جمعي غرق شدند و شماري را دريانوردان نجات دادند. نقل شده آنان که نجات يافتند، همگي مسيحي شدند.
بالاخره مدعيان مسيحايي در قرون متوالي مشکلات بزرگي براي يهوديان ايجادکردند و گاهي فرقه هايي پديد آوردند که تاکنون باقي است؛ مانند فرقه «دونمه» در ترکيه که از شبتاي صبي ، نامدارترين مسيحاي دروغين (متوفاي 1676 م) به يادگار مانده است.
نظير چنين حادثهاي را هنگامي که فردنياندو ايزابلّا (پس از برانداختن واپسين سلسلة فرمانروايان مسلمانان در اندلس به سال 1492) دستور اخراج يهوديان آن سرزمين را صادر کرد، به وجود آورد. ربانيون يهود معتقد بودند که خداوند براي مهاجرت يهوديان به شمال آفريقا دريا را خواهد شکافت. براين اساس همة راندهشدگان در بندر قادس (کنار جبلالطارق اقيانوس اطلس) در انتظار شکافته شدن دريا ماندند، ولي نااميد شدند.