0

شمر در گذر زمان

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

شمر در گذر زمان
جمعه 21 مهر 1396  9:22 PM

شمر به تیراندازان دستور داد تا بدن امام را هدف قرار دهند. سپس با فرمان وی، همه به سوی امام(ع) حمله بردند و کسانی از جمله سِنان بن اَنَس و زُرْعَة بن شریک ضربه‌های نهایی را بر امام(ع) وارد کردند.

شمر مختارنامه

کُنیه‌اش ابوسابغه، از تابعین و رؤسای قبیلۀ هَوازِن و از تیره ضِباب بن کلاب بود و ازاین رو، او را کلابی یاد کرده‌اند.

در مورد تاریخ ولادت شمر اطلاع درستی در دست نیست.
وی را مردی ابرص و زشت روی توصیف کرده‌اند.

امام حسین(ع) در روز عاشورا به شمر گفت :
«رسول خدا(ع) راست گفت که گویا سگ سیاه و سفیدی را می‌بینم که خون اهل بیتم را می‌آشامد».

پدرش ذوالجوشن به خواسته پیامبراکرم(ص) برای پذیرش اسلام اهمیتی نداد، اما پس از فتح مکه، چون مسلمانان بر مشرکان پیروز شدند، اسلام آورد.

درباره مادر شمر نیز اطلاع چندانی در دسترس نیست.
در واقعه کربلا، امام حسین(ع) پس از اهانت شمر، وی را پسر زن بُزچران خطاب کرده است.
در زیارت عاشورا از شمر با لعن و نفرین یاد شده است.
 

شمر در زمان امام علی(ع) :

شمر بن ذی الجوشن در ابتدا از یاران امیرالمؤمنین امام علی(ع) بود.
وی در جنگ صفّین، آن حضرت(ع) را یاری کرد و در مبارزه با اَدهم بن مُحرِز از ناحیه صورت به شدت مجروح گشت.
اما بعدها از امام علی(ع) روی گرداند و جزء خوارج شد واز دشمنان پر کینۀ امام علی(ع) و خاندانش گشت.
 

شمر در زمان امام حسن(ع) :

شمر از مخالفین شدید امام حسن(ع) بود و در کوفه آشوب به راه انداخت و مردم را علیه امام حسن(ع) شوراند و از جمله کسانی بود که صلح را بر امام(ع) تحمیل کرد و سپس به معاویه پیوست.
وی هنگام دستگیری حُجر بن عدی در سال ۵۱، جزء کسانی بود که نزد زیاد بن ابیه به دروغ شهادت داد که حجر مرتد شده و شهر را به آشوب کشیده است.
 

شمر در زمان امام حسین(ع) :

وقتی مسلم بن عقیل در سال ۶۰ قمری از سوی امام حسین(ع) به کوفه رفت، شمر از جمله افرادی بود که از طرف عُبیدالله بن زیاد، حاکم کوفه، مأمور شد مردم را از اطراف مسلم پراکنده سازد.
وی در سخنانی مسلم را فتنه‌گر نامید و کوفیان را از سپاه شام ترساند.
پس از آنکه امام حسین(ع) به کربلا رسید، عمر بن سعد، فرمانده لشکر کوفه، قصد جلوگیری از جنگ و خون ریزی داشت و به دنبال راه حل مسالمت آمیز بود، اما شمر، ابن زیاد را که به نظر می‌رسید با قصد عمر بن سعد موافق است، به جنگ با امام تشویق کرد.
در عصر روز نهم محرّم سال ۶۱، شمر با چهار هزار جنگجو و نامۀ تهدیدآمیزی از سوی ابن زیاد، برای عمر بن سعد به کربلا رسید.
ابن سعد با دیدن نامه، خطاب به شمر گفت :
کاری را که در آن امید صلاح بود تباه کردی.
با این حال، عمر بن سعد دستور ابن زیاد مبنی بر اخذ بیعت از امام حسین(ع) یا جنگ با او را پذیرفت و شمر سردار سپاه او گردید.
شمر از آنجا که با‌ ام البنین، مادر حضرت عباس(ع)، هم قبیله بود، در عصر تاسوعا عباس(ع) و برادرانش را خواهر زاده‌ خود صدا کرده و خواست تا امان نامه‌ای از ابن زیاد برای آنان بگیرد، اما آنها نپذیرفته و خود و امان نامه اش را لعن کردند و در کنار امام حسین(ع) ماندند.

صبح روز عاشورا، شمر فرماندهی سمت چپ سپاه ابن سعد را برعهده گرفت و هنگامی که با خندق و هیزم مشتعل در اطراف خیمه‌های امام(ع) و یارانش روبه رو شد، با امام(ع) گستاخانه سخن گفت.
 

شمر در به شهادت رساندن امام حسین(ع) :

شمر به تیراندازان دستور داد تا بدن امام را هدف قرار دهند.
سپس با فرمان وی، همه به سوی امام(ع) حمله بردند و کسانی از جمله سِنان بن اَنَس و زُرْعَة بن شریک ضربه‌های نهایی را بر امام(ع) وارد کردند.
دربارۀ کسی که سر امام حسین(ع) را از تن جدا کرد، روایات گوناگونی وجود دارد که در برخی از آنها از شمر نام برده شده است.
به گفتۀ واقدی، شمر امام حسین(ع) را کشت و بر سینۀ امام حسین(ع) نشست و سر او را از قفا جدا کرد.
وی اولین کسی بود که در روز عاشورا بر بدن امام حسین(ع) اسب تاخت.
شمر بعد از شهادت امام حسین(ع) دستور غارت و آتش زدن خیمه ها را داد.
شمر قصد داشت امام سجاد(ع) را که در بستر بیماری بود به قتل رساند، اما عده‌ای از جمله حضرت زینب(س) مانع او شدند.
در پی قیام مختار ثقفی در سال ۶۶، شمر در جنگ علیه او شرکت کرد، اما مختار، وی و دیگر امرای اموی را در جنگ شکست داد و شمر از کوفه گریخت.
مختار جمعی را به همراه غلام خود (زِربی) در پی او فرستاد.
شمر غلام مختار را کشت و به قریه‌ای گریخت و در آنجا پناه گرفت که برخی از سپاهیان مختار، شمر را محاصره کردند و در حالی که یارانش گریخته بودند، او را کشتند و سرش را نزد مختار فرستادند و بدنش را پیش سگان انداختند.
مختار نیز سر شمر را برای محمد بن حنفیه و به نقلی برای امام سجاد(ع) به مکه فرستاد.

منابع :
۱)تاریخ مدینه دمشق ابن عساکر،ج۲۳،ص۱۸۶
۲)انساب الاشراف بلاذری،ج۲، ص۴۸۲
۳)طبقات ابن سعد، ج۶، ص۲۴
۴)الارشاد شیخ مفید،ج۲، ص۹۶
۵)وقعة صفین بن مزاحم، ص۲۶۷ـ۲۶۸
۶)تاریخ طبری،ج ۵،ص۲۷۰
۷)وقعة الطف ابومخفف،ص۱۲۳ـ۱۲۴
۸)الارشاد شیخ مفید،ج۲، ص۸۷ـ۸۸


 برگفته از کانال داستان های آموزنده

تبیان

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

تشکرات از این پست
khaliln
دسترسی سریع به انجمن ها