فرهنگ پذیری در نوجوانان
سه شنبه 18 مهر 1396 6:20 PM
فرهنگ پذیری در نوجوانان – قسمت اول
می دانیم که اگر نوجوانان و جوانان به فرهنگ و جامعه دیگری تعلق داشته باشند ، در محیط جدی با موضوع ها ، مسائل و مشکلات جدیدی رو به رو میشود و صرف نظر از این که خود او چگونه این راه را پشت سر می گذارد ، تحت تاثیر حالات ، نظریات و رفتار ما میتواند شرایط و وضعیت خودش را بهتر و یا بدتر ببیند. به هر حال خانواده های مهاجر و یا افرادی که از یک فرهنگ به فرهنگ دیگری کوچ می کنند از شش مرحله یا دوران و یا بحران می گذرند :
مرحله ی اول مرحله ی جشن و شادمانی یا عزا و سوگواری است . برخی از افراد مایل و مشتاق آمدن به سرزمین جدید هستند و برای آن دست به هر کاری می زنند و امید و آرزوهای فراوانی را در این سفر با خود به همراه می آورند و گروه دیگری به دلیل اجبار از آنچه که مجبور به انجام آن شدند ، کاملا ناراحت و حتی غمگین و خشمگین و در برخی از موارد حتی بیمار و گرفتار میشوند. بنابراین وقتی که افراد مهاجر به سرزمینی وارد میشوند ، این دوگانگی را در بَدو ورود آنها به راحتی میتوان دید.
مرحله ی دوم مرحله ای است که بیشتر افراد ، اعم از این که آزادانه یا مجبور ، به این کوچ و حرکت شدند و ارتباطی با فرهنگ پیدا میکنند. به این معنا که بسیاری از این افراد به دلیل فقط آشنایی و نه آگاهی این تصور را دارند که به زودی جزیی از اجزای این فرهنگ خواهند شد و به خاطر آگاهی کمی که با زبان و فرهنگ آن کشور دارند و برای این که هر چه بیشتر و زودتر عضوی از اعضای این جامعه شوند ، همه کاری را انجام می دهند و تغییراتی اساسی و بنیادی را در رفتار و گفتار خودشان ظاهر میکنند.
حتی برخی از اوقات فریب ، تقلب ، دروغ و تظاهر را به جایی می رسانند که از خود افراد جامعه نیز که به آن فرهنگ تعلق دارند ، علاقه و توجه بیشتری نشان می دهند.
مرحله ی سوم مرحله ای است که معمولا بعد از چند سالی اتفاق می افتد و دیر یا زود افراد متوجه میشوند که به این فرهنگ و جامعه تعلق ندارند و همیشه به عنوان حاشیه نشین و خارجی شناخته میشوند.
در برخی از موارد نه تنها تفاوت و اختلافی را می بینند بلکه مخالفت و ظلم و زوری را متوجه خود می بینند و تبعیض را در حد آزاردهنده ی خودش حس و احساس می کنند. در اینجاست که حالت غم و اندوه و ناراحتی سبب میشود تا درباره ی آنچه که انجام داده اند و یا تصمیماتی که گرفته اند ، بیندیشند و بسیاری از آنها پشیمان و متاسف می شوند.
مرحله ی چهارم مرحله ی رسیدن به این نتیجه است که در این جامعه من پذیرفته نیستم و با نفی فرهنگ آنها به دنبال ریشه ، اصل و اساس خودش می گردد و مفهوم جدایی را همراه با غم و اندوه و اشتباه در انتخاب و تصمیم خود مشاهده می کند و برخی از اوقات حمله به فرهنگ آن کشور را تا آنجایی پیش می برد که حتی جنبه های مثبت آنها را نه تنها ندیده می گیرد بلکه مورد انتقاد و اعتراض قرار می دهد. در این مرحله است که تصور می کند خودش را فروخته یا درگیر شست و شوهای مغزی شده که دیگران موجب شده اند و از این بابت متاسف و پشیمان است.
مرحله ی پنجم مرحله ی رسیدن به این واقعیت است که بهتر است از هر کدام از این فرهنگ ها ، بهترین را برگزیند و با توجه به آزادی عمل و آگاهی و آشنایی که پیدا کرده است انتخاب بهتری را داشته باشد و به اوضاع نابسامان خودش سر و سامانی بدهد.
در مرحله ی ششم فرد به جایی می رسد که افراد و یا دیگرانی که مانند او وارد فرهنگ و جامعه ی جدید شده اند را در جایگاه و پایگاه آنها بفهمد و بپذیرد و با آنها کاری نداشته باشد و زندگی خودش را از آن ها جدا و تفکیک کند و در نتیجه به جمع دوستان و یا کسانی که مانند او هستند بپیوندد.
اینجاست که معمولا بعد از حدود 15 تا 25 سال خرده فرهنگی تشکیل می شود و روابط ویژه ای برقرار می گردد . به لحاظ اجتماعی و عمومی کوشش می کند که جزئی از فرهنگ آن کشور باشد اما مسائل فردی و شخصی خودش را همچنان تعقیب می کند و در حالی که ممکن است با افرادی در ارتباط باشد و زندگی کند ، درست مانند کسی است که در این کشور و یا این محیط جدید برای خودش خانه ای یا بُرج و بارویی ساخته و در جنگ و جدایی با دیگران است.
اما وقتی که به موضوعات اجتماعی و عمومی می رسد مایل است که در فعالیت های اجتماعی شرکت کند و از طریق فعالیت و شرکت در صحنه ی سیاست و یا روابط اجتماعی ، جایگاه و پایگاه خود و خانواده اش و یا هم وطن خودش را مستحکم تر کند.
به نظر می رسد که بیشتر خانواده ها از این راه و مسیر شش گانه گذشته اند . اما برای بچه ها موضوع کاملا متفاوت است.
اگر فرزندان ما قبل از 4 سالگی وارد چنین محیطی شدند ، طوری عمل میکنند که ما به آنها می آموزیم و در بیرون به صورتی رفتار می کنند که از آنها انتظار می رود.
اگر بین سن 5 تا 15 سالگی هستند با این مسائل و مشکلات حتی بیش از پدر و مادر درگیر هستند و برای پذیرفته شدن در فرهنگ جدید دست به اقداماتی می زنند و برخی از اوقات آن زمان که مایه ای داشته باشند با دوری و انزوا ، خود را از صحنه ی حرکت اجتماعی جدا میکنند.
ولی اگر سنشان بیشتر از 15 سال است ، کوشش میکنند تا برای خود هویت ، شخصیت و فردیتی را در محیط جدید پیدا کنند و اگر در این کار موفق شدند بیشتر به سمت و سوی جامعه ی جدید حرکت میکنند تا فرهنگ و گذشته ی خودشان .
اگرچه از زبان و فرهنگ قدیمی خود در زندگی و حالت هایشان خبری است و به صورت نمایشی و سمبلیک اینجا و آنجا ظاهر می شوند ، اما واقعیت مسئله این است که حتی آن زمانی که در محیط دوستان و اطرافیان خود هستند به زبان دیگر و به نوعی در تعقیب فرهنگی دیگر زندگی خانوادگی خودشان را ادامه می دهند.