0

اسیری که 8 سال شهید بود!

 
zahra_53
zahra_53
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 28735
محل سکونت : اصفهان

اسیری که 8 سال شهید بود!
دوشنبه 10 مهر 1396  3:56 PM

گفت و گو با نویسنده کتاب «چه کسی لباس مرا پوشید»

 

محبوبه شمشیرگرها دانش آموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی و عضو هیات علمی سازمان اسناد کتابخانه ملی است. او در بخش پژوهشگاه ایران شناسی و آسیب شناسی فعال است و در این حوزه و حوزه های مربوط به زبان و ادبیات فارسی فعالیت دارد. کتاب ویژگی های زبانی طبقات الصوفیه خواجه عبدالله انصاری ، از آثار ایشان است. بعد از این کتاب، کاری با عنوان خاطره نویسی در ارتباط با زندگی منحصر به فرد محسن فلاح نوشته است که در نوبت چاپ است. شمشیرگرها از چند و چون مصاحبه با راوی و نحوه پیاده سازی و تدوین خاطرات سخن گفت و اینکه اهتمام او در این اثر بر ارائه متنی روان٬ شیوا و در عین حال بدون هر گونه دخل و تصرف محتوایی و خیال پردازی قرار گرفته است.

محبوبه شمشیرگرها

 
مصاحبه: یعقوب صلاحی – بخش کتاب و کتابخوانی تبیان

چطور کار کتاب «چه کسی لباس مرا پوشید» را آغاز کردید؟


من به صورت کاملا تصادفی آقای محسن فلاح را دیدم و ایشان خاطرات خود را تعریف کردند و به نطر من جذاب بود. از ایشان درباره کتابی درباره خاطراتشان پرسیدم که چطور می توان آن را تهیه کرد و ایشان در پاسخ گفتند که کتابی با این عنوان منتشر نکرده اند. تعجب کردم و گفتم چطور این خاطرات بکر نوشته نشده است؟ و پیشنهاد دادم که اگر بخواهند من می توانم این کار را انجام دهم.تقریبا یک ماه بعد کار کتاب با جلسات طولانی آغاز شد و شش ماه به طول انجامید. بعد از این ویرایش نهایی و تدوین انجام شد و از آقای فلاح خواستم تا یک بار به طور کامل متن را بخوانند. ایشان مشکل داشتند و خودم یک بار کل کار را برایشان خواندم و جاهایی که ایراد داشت را رفع کردند. در جاهایی هم خاطرات جدید یا جزئیاتی را یادشان می آمد را اضافه کردیم. بعد از دو بار که متن را برایشان خواندم گواهی دادند که این همان چیزی است که خودشان گفته اند. اصراری ندارم که بگویم دقیقا زبان نوشتار زبان آقای فلاح است ؛ چون در برخی جاها ویرایش هایی صورت گرفته ولی به لحاظ محتوا هیچ دخل و تصرفی در کار صورت نگرفته است و شاهد این گواهی نامه ای از طرف ایشان است که در کتاب چاپ شده.

کمی درباره محتوای کتاب توضیح می دهید؟

کتاب «چه کسی لباس مرا پوشید» روایت اسارت سرباز ایرانی و شهادت فردی دیگر با لباس وی و برگشتن او پس از حدود ۸ سال به آغوش خانواده و در سوی دیگر داستان برگزاری مراسم ختم و خاکسپاری برای شهیدی است که لباس محسن فلاح را پوشیده بود.آقای فلاح یک جوان حدود 20 ساله بود که فعالیت های زیادی چه در زمان جنگ و غیر از آن داشتند. بعد از پیروزی انقلاب،ماجرای کردستان اتفاق می افتد که ایشان در هیات جهاد سازندگی وارد مناطق غرب می شوند. مدتی در آنجا فعالیت کردند تا اینکه در همان مناطق هویزه با رزمندگان و جنگنده ها آشنا و عملا وارد هیات رزمندگی می شوند و در سال 1361 در عملیات فتح المبین شرکت می کنند.در روز چهارم فروردین در همان اوایل سال اسیر می شوند و هشت سال و چهار ماه و پنج روز در اسارت به سر می برند. تا اینکه روز اول شهریور ماه 1369 آزاد می شوند. کتاب من خاطرات ایشان از زمان دبیرستان تا چند ماه بعد از آزادی ایشان را شامل می شود.

به نظرتان نقطه اوج کتاب کجاست؟

نقطه اوج کتاب از نظر من این است که آقای فلاح قبل ورود به جنگ ازدواجی داشتند که همسرشان در همان زمان فوت می کنند. نقطه اوج دیگر کتاب که اسم کتاب را تحت الشعاع قرار می دهد، قضیه جابجایی هویت ایشان با شهید دیگری است. ایشان در منطقه دشت عباس در روز 4 فروردین اسیر می شوند و جنگ سختی بین ایران و عراق در این منطقه در می گیرد و ایشان در لحظات آخر مجروح شده و لباس را تن در آورده و به گوشه ای می اندازند. کسی خبر ندارد ولی ظاهرا با توجه به اینکه فردای آن روز درگیری دیگری در آن منطقه شکل می گیرد، شخص دیگری لباس آقای فلاح را به تن می کند و شهید می شود. محتوای داخل جیب این لباس موجب شکل گیری این اشتباه می شود و چند روز بعد آن روز جنازه به منزل ایشان تحویل داده می شود. کسی حتی شک هم نمی کرد که ایشان آقای فلاح نباشد. جنازه به خاک سپرده می شود. تا آخر اسارت هم کسی مطمئن نبود که ایشان زنده هستند.به نطر من نقطه برجسته این کتاب به لحاظ محتوایی فعالیت های فرهنگی و هنری و نحوه صبر و تحمل اسیران است که آقای فلاح در این کتاب شرح دادند. می دانید که قسمت عمده این کتاب به شرح موقعیت و شرایط ایشان در زمان اسارت باز می گردد.

برای نوشتن این کتاب از مستندات استفاده کردید؟

بعد از اینکه کتاب تمام شد بعضی از تاریخ هایی که آقای فلاح گفته بودند را با کتاب های دیگری که در این زمنیه وجود داشت تطبیق می دادم. مثلا من جزئیات عملیاتی که ایشان در منطقه دشت عباس داشتند را از کتاب های دیگر دفاع مقدس پیدا می کردم. این کتاب روایت منحصر به فردی است که شاید فقط در فیلم‌ها اتفاق بیفتد. داستان اسارت سرباز ایرانی و شهادت فردی دیگر با لباس ایشان و برگشتن او پس از حدود هشت سال به آغوش خانواده و در سوی دیگر داستان برگزاری مراسم ختم و خاکسپاری برای شهیدی که لباس محسن فلاح را پوشیده بود از جذابیت‌های خاص داستان است. پرداختن به مسایل اسرای ایرانی در عراق و کارهای فرهنگی و جمعی که آنجا انجام می‌شد، این کتاب را به یک دایره‌المعارف فرهنگ اسرای ایرانی تبدیل کرده که فلاح به خوبی از پس روایت آن برآمده است.

   http://bayanbox.ir/view/4901804249511124488/talar-koodak.gif

 

 

اصفهان نگین فیروزه ای جهان

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها