پاسخ به:اشعار شهادت حبیب بن مظاهر
سه شنبه 4 مهر 1396 3:34 PM
در عشق بازی از طفولیت نجیب است
یار غریبی های مولای غریب است
یک بار هم در کودکی جان داده بهرش
او زنده با انفاس یار و بوی سیب است
این پیر میدان دار مستان در حقیقت
بیمار عشق است و حسین او را طبیب است
او مزۀ مردن برایش را چشیده
حالا چنین بر کنج میدان بی شکیب است
موی سفیدش تشنۀ خون است آری
او دومین تصویر از شیب الخضیب است
پیر است اما شیر، پیرش هم شجاع است
این عاشق دلداه عنوانش حبیب است
در کوی رندان پیش افتاده است در عشق
در سر هوای یاری خدالتریب است
از بین زوار حریم شاه او هم
از این شکوه عشق بازی با نصیب است
محمدرضا علی پور