منجي در آيين بودا
چهارشنبه 15 شهریور 1396 10:04 AM
آيين بودا همچون نهري جدا شده از بستر انديشه هندويي است و در ارتباط تنگاتنگ با ديگر آيين هاي هندي، به ويژه آيين چين، قرار دارد. لذا در بسياري از زمينه ها ديدگاه مشترک دارند، نظير ادوار تاريخي، و آمدن موعود براي نجات.
نکته قابل توجه اين است که بسياري از کشورهاي داراي آيين بودا، تحت تأثير افکار و انديشة موعود آيين بودا هستند؛ نظير کشور چين، کره و ژاپن. مثلاً هنگامي که آيين بودا (حدود قرن اول ميلادي) به چين رسيد، توجه زيادي به ميتريه شد.علت اين گرايش را تا حدي اين باور دائويي دانسته اند که هر لحظه احتمال ظهور فرزانه اي را مي داد. آموزه ميتريه در تحول بوداي چيني نقش مهمي ايفا کرد و لذا در زندگي آييني چين، ميتريه با سه مرحلة کيهاني رابطه پيدا کرد. او منادي آخرين دوره است.
ميتريه همچنين به شکل يک عنصر مهم در گروه هاي منتظران که در کره پيدا شده اند، ظاهر مي شود و اين انديشه به قدري قوت گرفت که بودائيان کره براي شناسايي ميتريه، بيستوهفت تنديس اصلي او را در جايگاههاي ثابت به شکل ايستاده با شکوه ساختند.
ژاپني ها با اينکه اين ايده را از کره اي ها گرفتند، ولي به ميتريه به شکل کامي (kami) که آورنده زندگي طولاني و نيکبختي است، نگاه مي کنند؛ حتي برخي گروه ها در ژاپن منتظر ظهور ميتريه اند؛ آن هم مکاني در بالاي کيم پوسان (Kim pusan) که سرزمين طلايي در آنجا ساخته مي شود و ميتريه در آن سه موعظه مي کند.
نکتة جالب اينکه در همة مناطق اصلي بودايينشين در آسيا، پيروان بودا اين عقيده را مطرح مي کنند که ميتريه در منطقة خودشان زاده مي شود. با اين توصيف، نه تنها او را بيگانه نمي دانند، بلکه يکي از خودشان به شمار مي آورند. حال به بررسي موارد ذيل درباة بودا و موعود آن ميپردازيم:
واژة ميتريه و مفهوم آن
انديشة موعودخواهي آيين بودا با مفهوم ميتريه همراه است. ميتريه (Maitreya) واژه اي از زبان سَنسکريت است که از ريشة ميتره (mira) به معناي مهرباني و دوستداشتني است، ولي در زبان پالي، ميته (Mettevva) گويند.
در الهيات بودايي او را بوداي پنجم و آخرين بودا از بودايان زميني مي دانند که هنوز نيامده است، اما روزي خواهد آمد تا همگان را نجات دهد. او را در «نمادنگاري بودايي» به هيبت مردي در وضعيت نشستة آماده برخاستن نمايش مي دهند تا نمادي باشد از آمادگي براي قيام . برخي او را بوداي هفتم ناميدند.
از سوي ديگر در متني از مهايانه است که ميتريه پايگاه بس رفيع دارد. از زندگي گذشته او ذکري رفته و معلوم شده که او زماني پادشاه و زماني بعدتر شاه خدايان بوده و سرانجام براي بودا شدن در آسمان توشيته (Tushita) استقرار يافته است. و اکنون در آسمان توشيته سکونت دارد، و ليكن بر زمينزاده خواهد شد. مريدان ميتريه علاقه خود را به تولد دوبارة توشيته متوجه مي کنند تا در معيت او به زمين بازگردند. زمان دقيق اين واقعه را گفتهاند. پس از پري نيروانه شاكيه موني، دورة افول اجتماعي و جهانشناختي جهان فرا ميرسد؛ پنج هزار سال پس از آخرين بودا، آيين از ميان ميرود و عمر انسان به ده سال تقليل مييابد. در اين زمان چرخه به عقب باز ميگردد. زندگي هنگامي سامان مييابد كه طول عمر ميانگين بر روي زمين به هشتاد هزار سال برسد. در چنين جهاني، با عمر طولاني و محيطي كه مناسب آموزة بودا است، يك فرمانروا به نام چَكْرَه ورتين (cakravartin) ظهور ميكند، كه در انديشة رفاه و بهروزي مردم و حامي آموزههاي بودا است. هنگامي كه اين بهشت موعود فراهم شود، ميتريه از آسمان توشيته پايين ميآيد.
به نظر برخي دانشمندان، انديشة بوداي آينده (موعود) احتمالاً از مفهوم ايراني سوشيانت رهاييبخش ريشه ميگيرد. از اين منظر، ميتريه نمايانگر تأسيس جهاني است كه در آن صلح و فراواني هست؛ جايي كه دَرمَه (آيين) را هم تعليم ميدهند و هم آن را به طور کامل درك ميكنند. اما عدهاي بر اين موضعاند كه اين مفاهيم پيش از اين در هند در زمان شاكيه موني (بودا) مطرح بوده است.
انديشة ميتريه در برخي كشورهاي آسياي جنوب شرقي مورد اقبال و توجه فراوان واقع شد؛ مثلاً هنگامي كه آيين بودا به چين رسيد (حدود قرن اول ميلادي) توجه زيادي به ميتريه شد. علت اين گرايش را تا حدي اين باور دائويي دانستهاند كه احتمال ظهور هر لحظة فرزانهاي را ميداد كه قادر بود از ميان جمع دوستداران خود، فرهيختگان را به رستگاري برساند. در اول حكومت خاندان چين شرقي (420-317) زندگي آييني بودايي به سمت ميتريه گراييد. به هر حال، ميتريه در تحول بودايي چيني نقش مهمي داشت.
در قرن بيستم نيز بوداييان كره به دنبال شناسايي ميتريه بودند و بيستوهفت تنديس اصلي او را در جايگاههاي ثابت به شكل ايستاده باشكوه ساختند. ژاپنيها اطلاعات اوليه را درباره ميتريه از كره گرفتند. اين انتقال شامل تنديسهاي اين بوداسَف هم بود. به نظر ميرسد ژاپنيها به ميتريه به شكل كامي (كه آورندة زندگي طولاني و نيكبختي است) نگاه ميكنند. برخي گروهها در ژاپن، منتظر ظهور ميتريهاند؛ آن هم مكاني در بالاي كيمپوسان كه سرزمين طلايي در آنجا ساخته ميشود و ميتريه در آن سه موعظه ميكند. در همه مناطق بودايي اصلي در آسيا پيروان (هموره) اين عقيده را مطرح ميكردهاند كه ميتريه در منطقه خودشان زاده ميشود و بنابراين او را نه تنها بيگانه نميدانند، بلكه يكي از خودشان به شمار ميآورند.
هر جا که آيين بودا مورد پذيرش قرار گرفته است، ميتره نيز شخصيتي مهم در انديشه آنها به شمار آمده است.
از نظر پيروان معمولي، ميتريه روشي بود براي ايجاد کَرمَه (Karma) کردار نيک براي خودشان و تضمين كننده رستگاري آنها در آينده خواهد بود. عنصر اوليه و نخستين سرنوشت ساز، آرمان ميتريه است که براي هدايت بشر به دوره اي بهتر ظهور کرده يا خواهد کرد. ميتريه انديشه اي است که هنوز در ميان بوداييان ادامه دارد و زنده است.
ادوار تاريخي در نگاه بوداييان
در دين بودايي نيز چون دين هندويي، جريان وجود بر اساس حرکت دوري است، براي عالم آغاز و پاياني واحد متصور نيست. هر دور بعد عظيمي را شامل مي شود و پايان آن آغازي است از براي دور بعدي؛ جرياني که به نحو لايتناهي ادامه خواهد يافت. اعتقادات بودايي در مورد ادوار جهان (يوگه ها) و دوره هاي بزرگتر (کلپهها به سنسکريت و کپه ها به پالي) مشابه اعتقادات هندويي است. لکن تفاوتهايي نيز وجوددارد. اسامي چهاريوگه، همان اسامي هندويي است، لکن ترتيب آنها مغاير با ترتيب هندويي است؛ يوگه ها با کلي يوگه شروع مي شوند و ادامه مي يابند تا به کريته يوگه برسند و سپس با ترتيب مخالف آن به پيش مي روند تا باز به کلي يوگه برسند. لذا به جاي يک مهايوگه مرکب از چهاريوگه، در اينجا هر مهايوگه از هشت دوره تشکيل شده و انتره کلپه (Antarakalpa) ناميده مي شود. بنا بر بعضي اقوال، هر انتره كلپه 1680000 سال به طول ميكشد؛ سن آدميان مطابق هر دوره، از 10 سال شروع ميشود و زياد ميشود و باز به 10 سال بر ميگردد. اخلاقيات نيز دقيقاً به همين ترتيب تحول مييابد. زوال اخلاق و تباهي انسان مقارن است با كاهش تدريجي عمر آدمي؛ به طوري كه در بهترين شرايط 80000 سال عمر ميكند و در پايان هر يوگه 10 سال بيشتر زندگي نخواهد كرد.
20 انتره کلپه يک اسنکهييه کلپه (asankhyeya) به زبان سنسکريت و اسنکهيه (asankheyya) به زبان پالي را تشيکل ميدهند و چهار اسنکهييه کلپه يک مهاکلپه را مي سازند. در نخستين اسنکهييه کلپه، جهان يا سپهر کاملاً با آتش، آب يا باد ويران مي شود. در دومين آنها حالت خلأ ادامه مي يابد و در سومين آنها جهان دوباره ساخته مي شود و در چهارمين اسنکهييه کلپه جهان به وجود خود ادامه ميدهد (در اين واپسين دوره است که جهان با هستيها پر مي شود و نخستين آنها خدايان برهمه «لوکه» هستند. آنها بتدريج درخشش و شکوه خود را از دست مي دهند، خورشيد وماه و... به وجود مي آيند و در يک کلام، جهان سير نزولي خود را مي پيمايد).
به طورکلي، مهاکلپه ها يا کلپه هايتهي (شونيه= sunya) هستند؛ يعني در آنها هيچ بودايي وجود ندارد و يا کلپه بودا (Buddha kalpa) مي باشند. کلپه هاي اخير بر پنج قسم اند: در يکي يک بودا، در ديگري دو بودا... و در آخري پنج بودا ظاهر خواهد شد. کلپه کنوني ما از نوع آخري (پنج بودايي) است. تا کنون چهار بودا ظاهر شده اند که چهارمين آنها گوتمه است و پنجمين، ميتريه (Maitreya) به سنسکريت و ميته (Mettevva) به پالي است.
بنابراين شوته سيهانه، چکوواتي (chokkavatti ـ sihanada ـ sutta) از متن پالي نيکايه ديگهه Digha ـ nikaya در گذشته وضعيت اجتماعي آرماني همراه با دولتي عادل برقرار بود، اما بتدريج آن شرايط از بين رفت و اين به سبب مؤسسات نامناسب و توجه نکردن به بهروزي عمومي از سوي شاهان بعدي بود. از اين رو، هرج و مرج رشد و اخلاقيات نزول کرده است. البته اخلاق مردم پس از اين ترقي خواهد نمود و سرانجام شاهي متقي و با فضيلت به نام سنکهه (sankha) برخواهد خاست و اين با ظهور بوداي آينده (ميتريه يا ميته) مقارن خواهد بود .
ويژگيهاي ميتريه
به طور کلي مي توان ويژگيهاي آن را اينگونه بر شمرد:
موعود بودايي، نجاتبخشي فردي است و اهداف اجتماعي، لااقل بالاصاله، را مورد توجه ندارد. از اين رو شايد بتوان نجات بخشي موعود بودايي را از نوع «صرفاً معنوي» تلقي کرد. او موعودي شخصي و داراي خصايص «بشري ـ الوهي» است. شايد بتوان رسالت او را «جهانشمول» دانست. زيرا شاهدي برعنايت ويژة او به قوم و ملت خاصي نمي بينيم. نگاه بوداييان به موعود «رو به آينده» است، اما بازآفريني و رواج آموزه هاي گذشته را نيز از نظر دور نمي دارد. تحقق انديشة موعود در آيين بودا، فقط در پايان عالم نيست. از اين رو از زمرة موعودهاي «صرفاً پاياني» به کنار مي رود و مي توان گفت آن را از مصاديق «هزاره گويي» (به معناي عامش) به حساب آورد. و بالاخره اين که: به سختي مي-توان «کارکرد کيهاني» خاصي را براي موعود بودايي به رسميت شناخت؛ هر چند نفي اين کارکرد از ميتريه، به مثابة آخرين راهنماي تاريخ يک دين شرقي (غير ابراهيمي) نيز چندان آسان نيست.
جهان در عصر ظهور ميتريه
الف) جهان قبل از ظهور
در مهاونسه (Mahavamsa) که از متون «تهره واده » است و به تاريخ سريلانکا مي پردازد، آمده است که:
«ميتريه پيش از نزول به زمين در آسمان توشيته اقامت ميکند. زمان نزول او هم به دقت معين شده است. پس از آن که شاکيه موني به پري نيروانه رسيد، جهان در سراشيبي و انحطاط سير خواهد کرد. و سرانجام پنجهزار سال پس از آخرين بودا به منتهاي زوال خود خواهد رسيد. در اين زمان، حداکثر عمر انسان 10 سال خواهد شد. پس در جريان دوري عالم، باز وضعيت آرماني تکرار مي-شود (سير تاريخي دوراني) و عمر انسان به هشتاد هزار سال ميرسد و همه چيز آماده قبول تعليم بودا مي گردد. پس حکمراني خواهد آمد که رفاه و تعالي را براي آدميان فراهم مي کند و هنگامي که اين بهشت آماده شد، ميتريه از آسمان توشيته فرود ميآيد.»
عبارات فوق با كمي تغيير به اين شكل هم نقل شده است:
«پس از آن كه شاكيه موني به پري نيروانه (نيروانه بزرگ) رسيد، جهان پاي به سراشيبي اجتماعي و كيهانشناختي نهاد. پنج هزار سال پس از آخرين بودا، آفتاب آموزههاي بودايي افول ميكند و طول عمر آدميان به ده سال فرو ميكاهد. در اين زمان، چرخه وارو ميگردد؛ زندگي متحول شده، به طوري كه متوسط عمر مردم به هشتاد هزار سال ميرسد.»
با اين عمرهاي طولاني و زمينه مناسب براي تعاليم بودا، يك چكرهورتين ـ cakravartin يا راهنما ـ خواهد آمد. او براي مردم رفاه و بهروزي ميآورد و آموزههاي بودا را ترويج ميكند. آنگاه كه چنين فضايي بهشت گون فراهم آمد، ميتريه از آسمان توشيته (=Tushisa) نزول ميكند؛ بودايي خويش را به كمال ميرساند و درمه را به فرهيختگان ميآموزد. مهاكشيپه (=Mahakashyapa) از مريدان برجسته بودا، از خلسهاي كه پس از پري نيروانه، معلم خويش به آن فرو رفته بود، بيرون ميآيد تا بار ديگر بودا را خدمت كند و آموزههاي آن روشني يافته را بشنود.»
ب) جهان بعد از ظهور
جهان بعد از ظهور ميتريه اينگونه توصيف شده است:
«در اين جهان، ساکنان بيشمار زمين هيچ جنايتي نمي کنند و عمل بدي از ايشان سر نمي زند و از خوبي کردن مسرورند. مردم بدون ضعف و نقيصه خواهند بود. آنان قوي، بزرگ و شادمانند، در حالي که بيماري بسيار کمي در ميان آنها وجود خواهد داشت. آنها از رنج خارها آزاد خواهند بود و با برگهاي سبز خود را خواهند پوشاند. آنها بدون هيچ زحمتي برنج را براي خود فراهم مي-آورند و در اين جهان است که ميتريه دهرمة (دَهْرم=دَرَمْ) ـ به معناي دين حقيقي ـ را اعلام خواهد کرد.»
ميتريه در منابع و متون بودايي
ايدة ميتريه، در طول زمان هاي گذشته تحول يافته و به تدريج در گسترة زمان اهميت يافته و اين در متون بودايي به راحتي گوياست. ما در اينجا به اختصار به برخي از آنها اشاره مي کنيم:
کانون پالي، از منابع عمده مهم اطلاعات درباره آموزه اوليه بودا است. چندان به مفهوم ميتريه اهميت داده نشده است. نام او فقط در يکي از متون اوليه، سوره چکّه وَتّي سيهَه ناده ، آمده است. به قول بوداشناسان، در مطالعة دستگاه کهن بودا منبع موثقي است. البته کانون پالي خود ترجمه است. زيرا زبان مادري بودا «ماگدي» بوده است.
از آثار ديگر مي توان، به دو اثر زير توجه کرد که در اين زمينه حرفهايي به ميتريه اختصاص دادند:
اَنگته وَمسَه (angatavatnsa) ميتريه و ياکَرنه (Maitrey atyakarana).
اين دو اثر، در نوع خود مورد توجه هستند. زيرا عمدتاً بحث هاي آنها به ميتريه اختصاص دارد.
مَها وَستُو، يکي از متون فرقه مهاسنگيکه (Mahasam ghika) فهرستي از بودايان آينده را ارائه مي کند که در صدر آن نام ميتريه آمده است. در بندهايي از اين کتاب به مفهوم ميتريه و شرح حوادث زندگي هاي گذشته او و نقل پيشگويي هاي شاکيه موني از او اختصاص داده شده است.
سرانجام در سدّرمه پوندريکه سوتره (saddharmapundarika sutra) يا نيلوفر آئين نيک که در قرن اول ميلادي نوشته شده و آن مطلب کهنتر را در بر دارد، با بودا به مفهوم خاص مهايانه، يعني بودا، چون نجات بخش جهاني و بخشنده رستگاري رو به رو ميشويم.
(سنّت) مهايانه اهميت زيادي براي ميتريه قايل است و در آثارشان در باب زندگي و کنش هاي او، اشاره هاي زيادي مي يابيم. از آنجا که مهايانه بر سير زندگي و تکامل بوداسف تاکيد کرده است، طبعاً ميتريه در اين گروه بزرگ، شأن و منزلت پيدا ميکند .