بچه های زمین
سه شنبه 31 مرداد 1396 5:50 PM
نگاهی به فیلم «بیست و یک روز بعد» ساخته محمد رضا خردمندان که این روزها بر اکران سینماهاست.
سالها بود که در حوزه سینمای نوجوان فیلم دندان گیری نداشتیم، با وجود اینکه همواره بر ضرورت توجه به این سینما و دوران نوجوانی و قابلیت های دراماتیک آن تاکید شده بود. «بیست ویک روز بعد» را میتوان علی رغم برخی ضعف هایی که دارد قدمی مثبت در جهت تجربه سینمای نوجوان تلقی کرد. ضمن اینکه می توان آن را به عنوان نخستین تجربه سینمایی محمد رضا خردمندان قابل توجه دانست.
یکی از مهمترین سویه های دوران نوجوانی، تجربه بلوغ و چالش هویت طلبی است که بستر و زیرساختار معنایی فیلم را می سازد و کارگردان تلاش کرده قصه خود را در نسبت با این مفهوم و موقعیت، صورت بندی کند، در عین اینکه می توان آن را فیلمی اجتماعی هم دانست که با نگاهی آسیب شناختی به برخی معضلات مثل فقر و بیماری و خانه های بی سرپرست می پردازد و خوشبختانه انسجام و یکدستی محتوایی و ساختاری خود را از دست نمی دهد.
«بیست ویک روز بعد» روایت نوجوانی به نام مرتضی است که آرزو دارد فیلمساز بزرگی بشود، اما مرگ پدر، بیماری مادر و هزینههای زندگی برای او مشکلاتی را به وجود می آورد. با وجود این، مرتضی تسلیم مشکلات نمی شود و برای رسیدن به آرزوهایش به مبارزه با شرایطی که به آن دچار شده، بر می خیزد. او که همراه مادر و برادر کوچکترش در یک محله فقیرنشین در حاشیه شهر تهران زندگی می کند، یک روز تصمیم می گیرد نمایشی را اجرا کند، درست شبیه یک فیلم تخیلی. این نمایش، متوقف کردن قطار به دست مرتضی است؛ به همین دلیل هم مانند سینما و تئاتر گروهی را دعوت می کند و از آنها پول می گیرد و بلیت می فروشد تا در نهایت بتواند در پس همه دست و پا زدن ها، هزینه درمان مادرش را تامین کند. فیلم شباهت هایی به آثار مجید مجیدی و جنس فیلم های مثل«بچه های آسمان» دارد، ضمن اینکه می توان ردپایی از فضا و حال و هوای فیلم های امیر نادری مثل «دونده» را هم در آن ردیابی کرد.
تلاش برای بقا و ارتقا موقعیت اجتماعی که در کشمکش های هویتی دوران نوجوانی تنیده شده و تعلیق درام را پررنگ تر کرده است. در واقع فیلم روایتی از مبارزه و مقاومت فردی یک نوجوان برای عبور از وضعیت بحرانی و آسیب زایی است که خانواده اش با آن درگیر است. سکانسی از فیلم که نوجوان قصه در حال بازی با گیم با غول ها می جنگد تاکیدی نمادین بر این سویه قصه است. نمادی که نشان می دهد زندگی در جهان واقعی نیز بی شباهت به این بازی نیست و وقتی غولی را می کشی غول دیگری از راه می رسد. حرفی که از زبان مادر مرتضی هم بیان می شود. جایی که خطاب به پسرش می گوید: «دنیا مثل بازی می مونه، هر غولی رو می کشی یه غول بزرگ تر میاد، اما کار به جایی می رسه که تو هم قوی تر شدی و می تونی همه رو بکشی.»
با این حال کمی در لحن و شکل روایت فیلم شاهد پارادوکس هستیم که به ویژه در پایان بندی، «بیست ویک روز بعد» را دو پاره می کند و وجوه رئالیستی قصه را می کاهد. پایان بندی اگرچه با ذهنیت و دنیای فانتزی دوران نوجوانی همخوانی دارد اما در ارتباط با منطق و ساختار و زبان فیلم ناهمخوان بوده و چه بسا تاثیرگذاری حسی- عاطفی آن را که با قابلیت های خود فیلم ایجاد شده، کم می کند. پایان بندی نمادین با قصه ای واقع گرایانه با منطق درام و حتی روانشناختی درک مخاطب به خوبی چفت و بست نمی شود و کاش پایان بندی آن هم لحنی رئالیستی داشت.
از جمله ویژگی های مثبت«بیست ویک روز بعد» بازی مهدی قربانی بازیگر نوجوان فیلم است که پیش از او را در نقش نوید در فیلم «ابد و یک روز» دیده بودیم که خوش درخشید و در اینجا نیز هم از حیث چهره و هم جنس بازی توانست دنیای درونی نوجوان و شخصیت مرتضی را به خوبی بازنمایی و باور پذیر کند.
«بیست ویک روز بعد» بعد در عین اینکه فیلم تلخ و غمگینی است اما حال آدم را خوب می کند و روایت دلنشین آن از یک واقعیت عریان اجتماعی، فیلم را به اثری تاثیر گذار و در نزدیک با واقعیت های اجتماعی قرار می دهد که در عین سلطه جبر اجتماعی به تسلیم شدن در برابر آن تن نمی دهد و مقاومت و تلاش مستمر را راهی به رهایی می داند. راهی که با مسیر هویت یابی نوجوانی همراه است.
کارگردان:سیدمحمدرضا خردمندان
نویسنده:سیدمحمدرضا خردمندان، حسان ثقفی
بازیگران: ساره بیات،مهدی قربانی،حمیدرضا آذرنگ ، امیرحسین صدیق ،جلال فاطمی ، سینا رازانی،حسین شریفی،رضا استادی،مسعود چوبین،مهسا هاشمی،راستین عزیزپور،امیرعلی محمودی،ارکین توتونچی،ابوالفضل باشی،پیمان رسولی
خلاصه داستان فیلم: پسری آرزوی فیلمساز شدن دارد؛ پدرش می میرد و مادرش گرفتار بیماری می شود. او در تلاش برای تهیه پول برای ساخت فیلم است.
- تبیان