0

30 مرداد – روز بزرگداشت علامه مجلسی

 
zahra_53
zahra_53
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 28735
محل سکونت : اصفهان

داستانهایی از علامه مجلسی (ره)
دوشنبه 30 مرداد 1396  11:37 AM

رنگین‌کمان همت:
جوانی گذشت؛ اما شکوه غیرتش نه، خیلی راه‌ها را پشت سرگذاشته بود و در بسیاری از رشته‌های مختلف، سرآمد عالمان روزگار بود.
همه داشته‌های علمی‌اش را مرور کرد. با خودش گفت: محمدباقر! تا حالا به هیچ حکمتی برخوردی که گزیده آن را در احوال و اخبار اهل‌بیت (علیهم‌السلام) ندیده و نشنیده
باشی؟! فکر کرد و جواب داد: نه، هیچ حکمتی!
دوباره گفت: ارزش این همه حکمت؟! …
محاسبه کرد، به جایی نرسید. ذهنش را به قرآن سپرد.
قرآن خواند، دقیق و عمیق. با خود گفت: محکمات، متشابهات، … یک دفعه برق از چشمانش پرید.
– عجب اهرم فکری! چه‌قدر جالب! به شکلی وادار شدن به فکر و پژوهش. جداکردن حق از باطل. رسیدن به حقیقت. همه آن‌چه سال‌ها دنبال‌شان بودم.۱ 
کتابهای زیادی نوشته بود، اما می‌خواست این‌بار متفاوت باشد. ظرفی باشد قیمتی، برای ریختن همه حکمت‌ها.۲ تصمیم گرفت. همت کرد و شروع کرد به نوشتن. نوشت و نوشت.
روزها و روزها …
بالاخره تمام شد. ۲۷ جلد، ۲۷ دریا از نور. مجموعه ی بحارالانوار. مجموعه‌ای کامل از اخبار، احادیث، قصص و تاریخ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و ائمه (علیهم‌السلام).
همان طور که می‌خواستم شد. نظمی غریب و سبکی عجیب و کاملاً موضوع‌بندی شده. به فکر فرو رفت و باز گفت:خدایا! می‌دانم که لطف تو و عنایت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)
و ائمه (علیهم‌السلام) بود که این کاغذها شد دریایی از نور. می‌خواست به همه بگوید که من نبودم جز وسیله‌ای. یاد چیزی افتاد. در حاشیه جلد اول نوشت: از غریب
اتفاق، یکی از علمای اخبار، جمله«جامع کتاب بحارالانوار» را ماده تاریخ من یافته. مؤلف«ریحانه‌الادب» نیز درباره علامه مجلسی گفته است:«گویا خلقت او برای این
خدمت دینی بوده است.»

   http://bayanbox.ir/view/4901804249511124488/talar-koodak.gif

 

 

اصفهان نگین فیروزه ای جهان

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها