پاسخ به:تناسب وارتباط میان سوره های قرآن
شنبه 21 مرداد 1396 11:38 PM
3. همانندي در آغاز و فرجام سوره هاي پياپي
يكي ديگر از گونه هاي تناسب ميان سوره ها، همانندي برخي سوره هاي همجوار در آيات آغازين و گاه در آيات پاياني است. همانندي آغاز در سوره هايي كه با حروف مقطعه شروع گشته اند نمود بيشتري دارد، همان گونه كه تمامي سوره هايي كه با «حم» افتتاح شده اند كنار يكديگر قرار گرفته اند.
براساس قاعده اي كه در تناسب آغاز و انجام سوره با محتواي آن ياد شد، همانندي در آغاز يا انجام مي تواند نشانگر تشابه مضموني دو سوره نيز باشد. بنابراين، اين گونه سوره ها از نظر محتوا نيز در يك راستا قرار دارند و تفاوتهايي كه در سرآغازهاي آنها وجود دارد ما را به تفاوتهاي محتوايي آنها رهنمون مي شود. اكنون به بررسي همانندي هاي سرآغاز مي پردازيم:
سوره هاي بقره و آل عمران كه كنار يكديگر آمده اند هر دو با «الم» آغاز گشته و در آغاز بقره گفته مي شود: «ذلك الكتاب لاريب فيه…»، در آغاز آل عمران نيز آمده است: «نزّل عليك الكتاب بالحقّ مصدّقاً لما بين يديه…» چنان كه ياد شد اين دو سوره در بيان اصول دين قرينۀ يكديگرند.
از سورۀ يونس تا سورۀ حجر به ترتيبي كه ياد مي شود آغازي شبيه به هم دارند:
يونس: «الر كتاب أحكمت آياته ثمّ فصلت من لدن حكيم خبير»
يوسف: «الر تلك آيات الكتاب المبين»
رعد: «الر تلك آيات الكتاب و الذي انزل اليك من ربّك الحقّ و لكنّ أكثر الناس لايؤمنون»
ابراهيم: «الر كتاب أنزلناه اليك لتخرج الناس من الظّلمات الي النّور باذن ربّهم الي صراط العزيز الحميد» حجر: «الر تلك آيات الكتاب و قرآن مبين»
همان گونه كه ديده مي شود در آغاز تمامي اين شش سوره حروف مقطعه «الر» به كار رفته است، البته در سورۀ رعد، حرف «ميم» نيز افزوده شده است كه بنابر مبناي علامه طباطبايي بايد نشانگر داشتن نوعي افزايش نسبت به مقاصد سوره هاي «الر» باشد.
پس از حروف مقطعه در تمامي آنها توصيفي از قرآن وجود دارد كه اين توصيفها نزديك به يكديگرند و تفاوتهاي آنها بر اساس حكمتي است ناشي از چگونگي محتوا و مقاصد اين سوره ها؛ به عنوان نمونه رشيد رضا دربارۀ سورۀ يوسف مي نويسد:
«آغاز اين سوره همان آغاز سورۀ يونس است با اين تفاوت كه در اينجا قرآن توصيف به «مبين» و در آنجا توصيف به «حكيم» شده است و اين دو آغاز در بالاترين درجۀ بيان و در نهايت حكمت و استواري قرار دارند، و مي بينيم كه در هر يك از دو سوره توصيفي انتخاب شده كه مناسب با آن دو است، چه آن كه موضوع سورۀ يونس اصل دين است كه توحيد در عبوديت و ربوبيت و اثبات وحي و رسالت از طريق اعجاز قرآن و رستاخيز و جزاست، و اينها از حكمت اند، و سورۀ يوسف سرگذشت پيامبري بزرگوار است كه ماجراهايي گوناگون را گذرانده است و در تمامي آنها الگويي نيكو به شمار مي آيد بنابراين بيان و روشني با آن مناسب تر است.»15
البته اين هماهنگي كلي در آغاز اين شش سوره نشان دهندۀ آن است كه همه در يك مجموعه قراردارند، اما چگونگي ترتيب ميان خود آنها كه كدام مقدم و كدام مؤخر شده و به چه دليل، خود نيازمند تأمّل و موشكافي هاي ديگري است. سوره هاي نحل و اسراء نيز هر دو با تسبيح و تنزيه خداوند آغاز مي شوند:
نحل: «أتي امرالله فلاتستعجلوه سبحانه و تعالي عمّا يشركون»
اسراء: «سبحان الّذي اسري بعبده ليلاً من المسجدالحرام الي المسجد الاقصي»
و در پي اين دو، سورۀ كهف مي آيد كه آغازش با حمد خداوند است:
«الحمد للّه الّذي أنزل علي عبده الكتاب» و تسبيح و تحميد در قرآن كريم دو در ساير سخنان همراه هم مي آيند و تسبيح بر تحميد مقدم مي شود.16 همان گونه كه قرآن فرموده است: «فسبّح بحمد ربّك»(حجر/98)
از ديگر سوره هايي كه آغاز آنها با هم تناسب دارد، سوره هاي شعراء، نمل و قصص هستند، سورۀ نمل با «طس» و آن دو با «طسم» شروع شده اند و در آغاز هر سه سخن از قرآن وجود دارد.
و همين طور چهار سورۀ عنكبوت، روم، لقمان و سجده كه پي در پي هستند با «الم» آغاز گشته اند.
سوره هاي سبأ و فاطر نيز هر دو با «الحمد لله» گشوده مي شوند.
بزرگ ترين مجموعه سوره هاي هم آغاز، حواميم هستند كه به ترتيب عبارتند از:
غافر: «حم. تنزيل الكتاب من الله العزيز العليم»
فصّلت: «حم. تنزيل من الرّحمن الرحيم»
شوري: «حم. عسق. كذلك يوحي اليك و الي الذين من قبلك اللّه العزيز الحكيم»
زخرف: «حم. و الكتاب المبين. إنّا جعلناه قرآناً عربياً»
دخان: «حم. و الكتاب المبين. إنّا انزلناه في ليلة مباركة»
جاثيه: «حم. تنزيل الكتاب من الله العزيز الحكيم»
احقاف: «حم. تنزيل الكتاب من اللّه العزيز الحكيم»
در تمامي اين هفت سوره «حم» آيه اي مستقل شمرده شده و پس از آن دربارۀ كتاب و وصف آن سخن رفته است. اين هفت سوره مكي هستند و آن گونه كه روايت شده است با هم يا در پي هم فرود آمده اند.17 از ميان اين سوره ها (زخرف و دخان) و (جاثيه و احقاف)، در دو آيۀ نخست مانند يكديگرند و اين نشان دهنده نزديك تر بودن پيوند ميان آنهاست.
مقايسه ميان آغاز اين هفت سوره با شش سوره اي كه اشاره شد و با «الر» آغاز مي شدند نكات جالبي را به دست خواهد داد، چنان كه سيوطي به برخي از آنها اشاره مي كند.18
در پايان گفتاري از سيوطي دربارۀ پيوند سه سورۀ شمس، ليل و ضحي نقل مي شود كه دربردارندۀ پاسخ برخي پرسشها نيز هست:
«اين سه سوره به خاطر مناسبتي كه در آغازهاي آنها وجود دارد، جداً پيوستگي خوبي دارند، چرا كه ميان خورشيد، شب و بامداد، نوعي همگوني وجود دارد. سورۀ فجر نيز از اين قبيل است اما به خاطر نكتۀ مهم تري با سوره بلد از اين سه سوره جدا شده است، همچنان كه ميان سورۀ انفطار و انشقاق و ميان مسبّحات جدايي افتاده است؛ زيرا مراعات تناسب در نامها، آغاز و ترتيب نزول در جايي است كه با مناسبتي قوي تر و مهم تر معارضه نداشته باشد.»19
گاه ممكن است دو سوره در خاتمه با يكديگر تناسب داشته باشند و در جهاتي پايان آنها همانند يكديگر باشد، البته اين همانندي به گستردگي و روشني سرآغازها نيست و در برخي موارد از ظرافت خاصي برخوردار است؛ مانند پايان دو سورۀ يونس و هود، و گاه ممكن است چندين آيه مانده به آخر سوره، اين تناسب بروز كند.20 در اين بخش به مواردي از همانندي هاي پايان سوره ها اشاره مي شود:
دو سورۀ يس و صافات با تسبيح خداوند پايان يافته اند:
يس: «فسبحان الذي بيده ملكوت كلّ شيء و اليه ترجعون»
صافّات: «سبحان ربّك ربّ العزّة عمّا يصفون. و سلام علي المرسلين. والحمد للّه ربّ العالمين»
آخرين واژه در سوره واقعه و حديد «العظيم» است كه در مورد نخست، صفت پروردگار، و در مورد دوم صفت فضل اوست.
در پايان سوره هاي تغابن و طلاق، سخن از گستردگي و فراگيري علم الهي است:
تغابن: «عالم الغيب و الشهادة العزيز الحكيم»
طلاق: «و أنّ الله قد أحاط بكلّ شيء علماً»
سيوطي دربارۀ تناسب فرجام سورۀ جمعه با صفّ مي نويسد:
«چون سورۀ صف به فرمان جهاد ختم شد و خداوند آن را تجارت ناميد، اين سوره نيز به فرمان به فريضۀ جمعه ختم شد و بيان شد كه از تجارت دنيوي بهتر است.»21
به جز آنچه تاكنون از تناسب ميان سوره ها ياد شد گونه هاي ديگري از تناسب نيز قابل شمارش است22 كه يا در عناوين ياد شده مي گنجد و يا مواردي جزئي است.
اين نكته را نيز يادآوري مي كنيم كه شايد برخي از اين مناسبتها به گونه اي نباشد كه تنها به خاطر آن، دو سوره كنار يكديگر قرارگيرند، اما آن را مي توان به عنوان نكته اي در اين ميان به حساب آورد كه گاهي حاكي از مناسبتي عميق تر است، مانند اشاره داشتن همانندي دو كلمه در فرجام سوره به بخشي از همانندي محتواي آن دو.
4. ديدگاه سعيد حوّي در چگونگي ارتباط ميان سوره ها
سعيد حوّي، نگارنده «الاساس في التفسير» كه كوشش شاياني در دريافت تناسبهاي موجود ميان سوره ها و آيات قرآن انجام داده است، در ترسيم چگونگي ارتباط ميان سوره ها طرح خاصي دارد؛ وي با تأكيد بر حديثي كه آن را حسن مي شمارد، اساس كار خود را بر حصه هاي چهارگانۀ قرآن: طوال، مئين، مثاني و مفصّل پايه گذاري مي كند و بنابر بررسي هايي كه انجام مي دهد و شواهدي كه در آغاز تفسير هر قسم ياد مي كند، چارچوب هاي هر يك از اين اقسام و تقسيمات آن را به شكل زير مشخص مي كند:
1. سوره هاي هفتگانۀ طولاني كه شامل بقره تا پايان سورۀ براءت مي شود و يك مجموعه را تشكيل مي دهد.
2. قسم مئين كه سوره هايي است كه بيشتر آنها حدود صد آيه دارند و از «يونس» شروع و به انتهاي «قصص» ختم مي شوند. وي اين قسم را مركب از سه مجموعه مي داند.
3. سوره هاي مثاني كه پس از مئين قراردارند و آيات آنها از صد كمتر است و از «عنكبوت» شروع و تا پايان سورۀ «ق» امتداد دارد. اين قسم شامل پنج مجموعه مي شود.
4. سوره هاي بخش مفصل كه كوتاه ترند و جدايي آنها با «بسم الله الرحمن الرحيم» بيشتر صورت گرفته است. اين بخش از «ذاريات» تا انتهاي قرآن گستره دارد و در آن 15 مجموعه قرار گرفته است. 23
سعيد حوّي كه از اصطلاحات «قسم» و «مجموعه» براي دسته بندي سوره ها استفاده مي كند، قرآن را به چهار قسم و به 24 مجموعه تقسيم مي كند و در دسته بندي آيات هر سوره چهار واژۀ «قسم» ، «مقطع» ، «فقره» و «مجموعه» را به كار مي برد.
قسم، اصطلاحي وسيع تر از سه ديگر بوده و در سوره هاي طولاني كاربرد دارد و شامل چندين مقطع مي شود كه وجه جامعي داشته باشند، مانند سورۀ بقره كه چندين قسم مي شود.
مقطع، كه وسيع تر از فقره است در صورتي استفاده مي شود كه آيات هم موضوع فراوان باشند.
فقره، كه در رتبه بعد قرار دارد در جايي به كار مي رود كه يك مقطع كه داراي يك موضوع است چند معناي مهم و اصلي داشته باشد، در اين صورت براي هر يك از اين معاني از كلمۀ فقره استفاده مي شود.
مجموعه يا كوچك ترين بخش در جايي است كه هر فقره بيش از يك معني داشته باشد و مناسب باشد به صورت جدا توضيح داده شود.24
از ديدگاه سعيد حوّي سورۀ فاتحه اجمال معاني قرآن را در بردارد، و سورۀ بقره آمده است تا طريق نعمت داده شدگان و طريق غضب شدگان و گمراهان را تفصيل دهد و 39 آيۀ آغاز آن از معاني اساسي هدايت و ضلالت سخن مي گويد. بقيه سورۀ بقره در راستاي خدمت به معاني اين آيات 39 گانه قرار دارد.
وي معتقد است كه سورۀ بقره تمامي موضوعات قرآن را در خود جاي داده است و همانند محوري است كه ديگر سوره هاي قرآن آن را تفصيل مي دهند. در قسم نخست كه سورۀ بقره و مجموعه اي از سوره هاي طولاني باشد، سورۀ بقره از آغاز تا پايان به وسيله سوره هاي پس از آن تفصيل داده مي شود. ديگر مجموعه ها هر يك بخشي از معاني سورۀ بقره را به ترتيب ورود اين معاني در سوره بقره تفصيل مي دهند. بنابراين در مجموع، اين سوره 24 بار در قرآن به وسيلۀ مجموعه هاي بيست و چهارگانه تفصيل داده شده است.25
سعيد حوّي نخستين و مهم ترين خاصيت تفسير خود را همان نظريۀ جديدي كه در موضوع وحدت قرآني ارائه كرده است مي داند كه درتمامي تفسير خود به آن پايبند است، و آغاز اين بارقه را كه آفاقي گسترده در فهم معاني قرآن و سياق كلي آن و نيز سياق خاص داخل هر سوره براي او گشوده، دوران كودكي ياد مي كند كه بسيار در بارۀ اسرار پيوند ميان آيه ها و سوره ها انديشيده است. وي چگونگي اين ارتباط را به شرح زير توضيح مي دهد:
1. آيات نخست سورۀ بقره با «الم» آغاز و به «اولئك هم المفلحون» پايان مي يابد؛ سورۀ آل عمران نيز با «الم» آغاز و به «لعلكم تفلحون» پايان مي يابد.
2. پس از مقدمۀ سوره بقره اين آيه قرار دارد: «يا ايها الذين اعبدوا ربّكم الّذي خلقكم و الذين من قبلكم لعلّكم تتّقون» (بقره/21)؛ سوره نساء نيز با «يا ايها الناس اتّقوا ربّكم» آغاز مي شود.
3. در سورۀ بقره پس از بيان تعدادي از آيات، مسأله وفاي به عهد مطرح شده است: «و ما يضلّ به الاّ الفاسقين. الذين ينقضون عهد الله من بعد ميثاقه» (بقره/27ـ26)؛ سورۀ مائده نيز با فرمان به وفاي به عهد آغاز مي شود: «يا ايها الذين آمنوا اوفوا بالعقود».
4. در سورۀ بقره پس از آيات ياد شده مطرح مي شود كه خداوند آنچه را در زمين وجود دارد براي انسان آفريده: «هوالذي خلق لكم ما في الأرض جميعاً» (بقره/29)؛ در سورۀ انعام همين معني تفصيل داده مي شود، به همين دليل در اين سوره آياتي كه با كلمۀ «و هو» آغاز گرديده تكرار شده است، و حتي آخرين آيه، بحث خلافت انسان را در زمين مطرح مي كند: «و هو الذي جعلكم خلائف الأرض».
5. در سورۀ بقره، داستان آدم(ع) با پيروي از هدايت الهي پايان مي يابد: «فمن تبع هداي فلاخوف عليهم و لاهم يحزنون» (بقره/38)؛ در آيه دو از سورۀ اعراف نيز مسأله هدايت مطرح شده و داستان آدم از آغاز آن بيان مي شود: «اتّبعوا ما انزل اليكم من ربّكم» (اعراف/3).
6. در ادامه سورۀ بقره آيه مربوط به وجوب قتال مطرح مي شود: «كتب عليكم القتال…»(بقره/216) و بدون فاصله پس از آن، پرسش از قضيه اي كه در ارتباط با قتال است مطرح مي شود و با «يسألونك» آغاز مي گردد؛ سورۀ انفال و براءت نيز پيرامون موضوع قتال گفت وگو مي كنند و آغاز سوره انفال با «يسألونك» است؛ گويا اين دو سوره تفصيل قضاياي مربوط به نبرد هستند.
بنابراين سوره هاي هفتگانۀ پس از بقره به همان شيوۀ تسلسل موضوعات سورۀ بقره آمده اند و براي هر يك محوري در سورۀ بقره وجود دارد.26
پي نوشتها:
--------------------------------------------------------------------------------
1. معرفت، محمد هادي، علوم قرآني، چاپ اول، قم ، مؤسسه فرهنگي انتشاراتي التمهيد، 1378، 412.
2. صبحي صالح، مباحث في علوم القرآن، بيروت، دارالعلم للملايين، 1977 م، 151 - 152.
3. بنگريد به: البرهان في علوم القرآن، بدرالدين زركشي، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دارالمعرفة، بي تا، 1/261.
4. رشيد رضا، محمد، تفسير المنار، ذيل سوره مائده.
5. همان، 10/147 - 148.
6. طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان، 5/6.
7. مراغي، محمد مصطفي، تفسير المراغي، بيروت، داراحياء التراث العربي، بي تا، 30/3.
8. سيوطي، جلال الدين، ترتيب سور القرآن، (تناسق الدرر في تناسب السور) تحقيق السيد الجميلي، دار و مكتبة الهلال، 2000 م، 42.
9. زركشي، بدرالدين، البرهان في علوم القرآن، 1/36.
10. نصرحامد ابوزيد، مفهوم النص، بيروت، المركز الثقافي العربي، 1998م، 162.
11. زركشي، بدرالدين، البرهان في علوم القرآن، 1/38.
12. بنگريد به: البرهان في علوم القرآن، 1/ 38؛ مفهوم النص، 165 - 166.
13. بنگريد به: البرهان في علوم القرآن، 1/ 38؛ ترتيب سور القرآن، 167.
14. بنگريد به: الميزان في تفسير القرآن، محمد حسين طباطبايي،مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1417 ق، 20/421ـ422.
15. رشيدرضا، محمد، تفسير المنار، 12/251.
16. سيوطي، جلال الدين، ترتيب سور القرآن، 84.
17. همان، 110.
18. همان، 110 -111.
19. همان، 154.
20. به عنوان نمونه بنگريد به تناسبي كه سيوطي ميان فرجام سورۀ عنكبوت با قصص ايجاد مي كند: همان، 99.
21. همان، 126.
22. بنگريد به مقاله: تناسب الآيات و السور، مرتضي ايرواني، مجله دانشكدۀ الهيات دانشگاه فردوسي مشهد، شمارۀ 37 و 38 پاييز و زمستان 1376 ش.
23. بنگريد به: الأساس في التفسير، سعيد حوّي، قاهره، دارالسلام، 1412 ق، 1/30 و 11/67770 و 6771.
24. همان، 1/31.
25. همان، 11/6770 - 6771.
نويسنده: حسن خرقاني
منبع: پورتال مقالات قرآني