بررسی پیشینهشناسی بابیت و مهدویت علیمحمّد باب در « انتظار موعود»
جمعه 13 مرداد 1396 8:09 PM
به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از مركز تخصصی مهدویت، شماره پنجاه و سوم فصلنامه علمی پژوهشی انتظار موعود که به صاحب امتیازی مركز تخصصی مهدویت، مدیرمسوولی حجت الاسلام والمسلمین قرائتی و سردبیری حجت الاسلام والمسلمین دكتر روح الله شاكری زواردهی منتشر می شود، در مقاله ای با عنوان «بررسی و تحلیلی بر پیشینهشناسی بابیت و مهدویت علیمحمّد باب و رابطه آن با جریانهای باطنی» آورده است:
«علی محمّد شیرازی» از جمله مدعیانی است كه در دوره معاصر از بدنه تشیع جدا شد و با سوء استفاده از باور پاك برخی از منتظران، به جریانسازی پرداخت. وی نخست مدعی بابیت بود؛ ولی طی دو سال آخر عمرش، ادعاهای مهدویت و نبوت و الوهیّت كرد. پیامدهای ادعاهای او، شورشهای فراوان در ایران اسلامی بود. او از تازگی آموزههای خود سخن گفت؛ لیكن گفتار و كردارش الگو گرفته از جریانهای باطنی و انحرافی منسوب به تشیع بود.
علیمحمّد شیرازی، ملقب به باب و بنیانگذار جریان بابیت (م ۱۲۶۶ ق) از جمله مدعیان معاصر است كه در فاصله میان سالهای ۱۲۶۰ - ۱۲۶۴ ق خود را باب امام زمان۴ خواند و جریان بابیت را بنا نهاد. در سال ۱۲۶۴ قمری كه مرگ خود را نزدیك دید؛ مدعی مهدویت شد (ر.ك: اشراق خاوری، ۱۹۹۱: ص۲۷۷ - ۲۸۰) و سعی كرد علائم ظهور را كارگردانی كند.
وی در كنار ادعای مهدویت، به آیهسرایی پرداخت و با افكاری غالیانه، از نبوت و الوهیت خود سخن راند و شورشهایی را در ایران به پا كرد كه به هلاكت خود و بسیاری از پیروانش منجر شد. این فتنه، پیدایش جریانهای دیگری همچون ازلیه و بهائیت را موجب شد كه این جریانها با بهرهگیری از ادعای مهدویت علیمحمد شیرازی، به سوء استفاده از باورهای پاك برخی منتظران پرداخته و جریانهای تازهای را رقم زدند.
شیرازی در ادعاهای خود، از امی بودن سخن میگفت تا تازگی و بدیع بودن ادعاهای خود را به مخاطب القا كند؛ لیكن بر اساس شواهد فراوانی، وی از جریانهای پیش از خود اثرپذیرفته و ادعاهای خود را از آنان الگو گرفته است.
نوشتار حاضر، به پیشینه ادعاهای بابیت و مهدویت علیمحمّد شیرازی میپردازد و پس از بررسی ریشهها، تشابهها، تجانسها و اقدامات همسان وی در بعضی جریانهای باطنی سدههای گذشته تشیع (كه برخی از آنان همانند بابیت، ادعای جدایی و نسخ اسلام را هم بیان كردهاند) به نقد ادعاهای بابیت و مهدویت او میپردازد.
ادعاهای دروغین بابیت
ادعای «بابیت» علیمحمّد شیرازی در جریانهای فكری پیشین ریشه دارد. ازاینرو، به بررسی و بیان برخی از شباهتهای موجود میپردازیم:
۱ـ۱٫ تصریح در ادعا
در عصر قاجار، مردم، به ویژه پیروان شیخیه، به نزدیكی ظهور اعتقاد داشتند (اسلمنت، ۱۹۸۸: ص۲۲). علیمحمّد شیرازی با سوء استفاده از این باور و نگارش تفسیر سوره یوسف، سوره مذكور را به مهدی موعود۴ نسبت داد تا حجت الاهی در حق وی باشد:
الله قد قدّر أن یخرج ذلك الكتاب فی تفسیرِ أحسنِ القصصِ من عند محمّد ابنِ الحسن ابنِ علی ابنِ محمّد ابنِ علی ابنِ موسی ابنِ جعفِر ابنِ محمَد ابنِ علی ابنِ الحسینِ ابنِ علی بنِ أبی طالبٍ علی عَبده لِیكون حجّه اللهِ من عند الذّكرِ عَلَی العالَمینَ بَلیغاً».(شیرازی، الف، بیتا: ص۱).
مراد از محمّد بن الحسن، مهدی موعود (حجت بن الحسن عسكری) است و مراد از الذكر، خود علیمحمّد شیرازی است كه در آن هنگام، ادعای ذكریت داشت. او در این كتاب، به بابیت خود برای امام عصر۴ اشاره میكند: «یا ایها الملأ انا باب امامكم المنتظر» (همان، ص۲۰۰)؛ و در جای دیگری مینویسد: «فما هو الا عبد الله و باب بقیه الله مولیكم الحق» (همان، ۹۴). وی با ادعای بابیت، جهاد با مخالفان و قتل آنان را برای آمادهسازی ظهور مهدی موعود۴ واجب میكند (همان، ص۹۴ و ۳۵۰ - ۳۵۳).
علیمحمّد در بسیاری از آثار خود، با تصریح به وجود مهدی موعود۴، از بابیت خود برای آن حضرت سخن رانده كه برای نمونه میتوان به كتابهای احسن القصص (شرح سوره یوسف) و صحیفه بینالحرمین وی اشاره كرد. در برخی دیگر از نوشتههای بابیان و بهائیان نیز به این موضوع پرداخته شده است.
علیمحمّد در سال ۱۲۶۱ق با نوشتن رساله خصائل سبعه و رساندن آن به دست ملاصادق خراسانی، از ادعای بابیت خود پرده برداشت. وی در این نامه از وجوب افزودن جمله «اشهد أن علیاً قبل نبیل[۳] باب بقیه الله»[۴] به اذان نماز جمعه سخن گفته بود (اشراق خاوری، ۱۹۹۱: ص۱۲۲) كه گویای اعلام عمومی ادعای بابیت است.
عباس افندی، ملقب به عبدالبهاء، فرزند و جانشین حسین علی نوری، ملقب به بهاء الله؛ درباره معنای بابیت مینویسد:
آغاز گفتار نمود و مقام بابیّت اظهار و از كلمه بابیت مراد او، چنان بود كه من واسطه فیوضات از شخص بزرگواری هستم كه هنوز در پس پرده عزت است و دارنده كمالات بیحصر و حد. به اراده او متحركم و به حبل ولایتش متمسك و در نخستین كتابی كه در تفسیر سوره یوسف مرقوم نموده، در جمیع مواضع آن خطابهایی به آن شخص غایب كه از او مستفید و مستفیض بوده، نموده و استمداد در تمهید مبادی خویش جسته و تمنّای فدای جان در سبیل محبّتش نموده؛ از جمله این عبارت است: یا بقیّه اللّه قد فدیت بكلّی لك و رضیت السّبّ فی سبیلك و ما تمنّیت الّا القتل فی محبّتك و كفی باللّه العلیّ معتصماً قدیماً. همچنین تألیفات كثیره در شرح و تفسیر آیات قرانیّه و خطب و مناجات عربیّه نموده؛ تشویق و تحریص به انتظار طلوع آن شخص كرده و این كتب را صحائف الهامیّه و كلام فطری نامیده (افندی، ۲۰۰۱: ص۲).
۱ـ۲٫ همانندی مدعا
«بابیت»، جایگاهی است كه در میان غالیان و منحرفان شكل گرفت تا بدین طریق جایگاه فرقهای خود را حفظ كنند. ازاینرو در جریانهای پیش از علیمحمّد شیرازی ریشه دارد:
۱ـ ۲ـ ۱٫ اسماعیلیه
«باب» عنوانی است كه در فرهنگ اسماعیلیه به «حجت» گفته میشد. چنین شخصی محرم و ملازم امام و امانتدار وی بود و بدون فاصله پس از امام قرار میگرفت. در دوره ستر و پیش از فاطمیان، این عنوان از اهمیت خاصی برخوردار بود (دفتری، ۱۳۸۳: ص۱۵۰).
در منابع اسماعیلی كه از مراتب گوناگون دعوت سخن رفته است؛ واژه باب (وگاهی باب الابواب) برای رئیس اجرایی تشكیلات دعوت (شخصیتی بلافاصله بعد از امام) به كار رفته است. جالب توجه آنكه عنوان «داعی الدعات» كه در منابع غیر اسماعیلی به جای واژه «باب» به كار میرود؛ در متون اسماعیلی به ندرت دیده میشود (ر.ك: همان، ۱۳۸۰: ص۷۳۳). برای نمونه حمیدالدین كرمانی، داعی و دانشمند بزرگ اسماعیلیه (م۴۱۱ ق) اشارههای گوناگونی به مقام و اهمیت «باب» و نزدیكی و قرب منزلت وی به امام دارد (همان، ۱۳۸۳: ص۲۶۲). دیگر منابع اسماعیلی هم تأكید دارند كه در مصر دوره فاطمی، «باب» اولین شخصی بود كه تعلیمات امام را دریافت میكرد و به این دلیل سخنگوی امام محسوب میشد. نوشتههای اسماعیلی، بدون ورود به جزئیات، چنین القا میكنند كه «باب» وظایف را خود دقیقاً زیر نظر مستقیم امام اجرا میكرد و عدهای از داعیان تابع، او را یاری میكردند (همان).
برخی نیز گفتهاند در دوران فاطمیان مصر، مرتبه «باب» پس از مرتبه امام قرار داشت. وی دستورها را بدون واسطه از امام دریافت میكرد و به حجتهایی میرساند كه كار دعوت را بر عهده داشتند (لوئیس، ۱۳۸۶: ج ۱، ص۱۲). «حجت» در سلسلهمراتب دینی اسماعیلیه، برای كسی استفاده میشد كه از طریق وی، مهدیِ غایبِ دور از دسترس، برای پیروانش دستیافتنی میگردید.
دفتری (اسماعیلیپژوه معاصر) در گزارش خطابیه مینویسد:
ابوالخطاب پیش از طرد شدن از پیشگاه امام صادق۷ مدعی نایب و وصی امام بودن بود. او میگفت امام، اسم اعظم خدا را با همه دلالات معجزهآمیز آن به وی آموخته است (دفتری، ۱۳۸۳: ص۱۰۷ و ۱۶۴).
۱ـ۲ـ۲٫ نصیریه
نصیریان (پیروان محمّد بن نصیر نمیری) از جمله كسانی بودند كه برای هر یك از امامان معصوم: به یك «باب» قائل بودند و بر همین اساس، نام سلمان را به عنوان «باب» در تثلیث «عمس»[۵] جای دادند (جعفریان، ۱۳۹۱: ص۱۰۰).
اشعری قمی در معرفی محمّد بن نصیر نمیری آورده است:
او از اصحاب ابو محمّد، حسن به علی (امام حسن عسكری۷) بود كه وقتی آن امام وفات كرد، ادعای بابیت نمود (اشعری قمی، ۱۳۸۷: ص۳۵۲). در نظام نصیریه رتبه «باب» پس از «اسم» قرار دارد و بر سلمان منطبق است. باب در هر دوری در وجود شخصی مجسم میشود (لوئیس، ۱۳۸۶: ج۱، ص۱۲).
یادسپاری: بسیاری از روایاتی كه سران بهائیت برای اثبات مهدویت علیمحمّد شیرازی به كار گرفتهاند، از محمّد بن نصیر نمیری گزارش شده است (مجلسی، ۱۴۰۳: ج ۵۳، ص۱).
۱ـ۲ـ۳٫ مخمسه
اشعری قمی (محدث و فرقهنگار قرن سوم) باور به بابیت را از فرقه غالی مخمسه گزارش میكند:
آنان میپنداشتند ... سلمان، باب محمّد۶ بود كه با او در همه احوال در میان عرب و عجم ظاهر میشد... پس، معنای «باب»، همان سلمان است كه رسول و فرستاده محمّد۶ و به او پیوسته بود (اشعری قمی، ۱۳۸۷: ص۱۲۳).
۱ـ۲ـ ۴٫ حروفیه
ممكن است افزودن جمله «اشهد أن علیاً قبل نبیل باب بقیه الله» (فیضی، ۱۹۸۷: ص۱۵۳)، به اذان، توسط علیمحمّد شیرازی؛ الگوگرفته از ادبیات جمله «اشهد ان لا اله الا فضلالله» (ثبوت، ۱۳۸۸: ج ۱۳، ص۸۶) باشد كه حروفیان در اذان خود میگفتند. ادبیات گفتاری و شیوه بیانی علیمحمّد شیرازی به ادبیات برجای مانده از فضل الله نعیمی استرآبادی (رهبر فرقه حروفیه، م ۷۹۶ ق) شباهت بسیاری دارد.
۱ـ۲ـ۵٫ مشعشعیه
محمّد بن فلاح مشعشع (م ۸۷۰ ق) نیز ازجمله كسانی است كه جانشینی و بابیت امام زمان ۴ را مدعی بود. وی در نامهای به امیر پیرقلی مینویسد:
... من،ای امیر! مرد ناتوانی ام و بنده و چاكر آن امام میباشم. نه من و نه كس دیگری نسبتی به آن امام ندارم و والاتر از آن است كه كسی از مردم این زمان با وی نسبتی پیدا كند. چیزی كه هست من، در زمان ناپدیدی آن امام، جانشین او هستم؛ زیرا این زمان هنگام آزمایش است، نه هنگام ظهور (كسروی، ۱۳۷۸: ۴۵).
وی با شعار اصلاح جامعه، از شرایطی سخن میگوید كه مانع ظهور مهدی موعود۴ است. از اینرو، وجود نایب آن حضرت را لازم میشمارد. او خود را «سیدی» میداند كه نایب مناب مهدی موجود ۴ است و در كتاب كلام المهدی مینویسد: «و هذا السید المناب عن الغائب» (جعفریان، ۱۳۹۱: ص۱۱۴ - ۱۱۵). او آشكار میگوید: «انا و الله القائم بحسب النیابه عن الغائب» (ذكاوتی، ۱۳۷۵: ص۶۵).
۱ـ۲ـ ۶٫ نوربخشیه
محمّد بن عبدالله نوربخش، سركرده جریان نوربخشیه (م۸۶۹ق) از جمله مدعیان نیابت و بابیت مهدی موعود۴ است. وی در اینباره مینویسد: «و الله العظیم من كه محمّد نوربخشم، نایب امام آخر الزمان و مهدی موعودم» (جعفریان، ۱۳۹۱: ص۱۱۹).
۱ـ۲ـ۷٫ شیخیه
اعتقاد به بابیت و نیابت خاصه با عنوان «ركن رابع» از باورهای شیخیه است (نورمحمّدی، ۱۳۹۳: ص۲۸ - ۲۹) كه با پیروی و اثرپذیری مستقیم علیمحمّد شیرازی از این مسلك، به جریان بابیت انجامید. شیخ احمد احسایی بر این باور است كه چون مؤمنان همیشه به هدایت امام احتیاج دارند و اقتضای رحمت خدا رفع حوایج مردم است؛ در دوران غیبت امام، كسی از برجستگان شیعی لازم است كه بیواسطه با امام غایب اتصال و رابطه داشته، واسطه فیض بین امام و امت و حجت خدا میان مردم باشد؛ زیرا اگر چنین شخصی نباشد، لزوم رفع تكلیف پیش میآید. (ر.ك: احسایی، بیتا: ص۷۲). جانی كاشانی (نویسنده بابی) درباره بابیت شیخ احمد احسایی، بنیانگذار جریان شیخیه و م۱۲۴۱ق) مینویسد:
همینكه نهصد و پنجاه سال از اول غیبت صغرا گذشته، آن سلطان فضّال، مرحوم شیخ احمد زینالدین احسایی را از میان شیعیان خود برگزیده ... از اینجا بود كه آن برگزیده موحدین میفرمود: سمعت عن الحجه كذا و كذا، خلاصه مأمورش فرمودند به جذبات غیبی (جانی كاشانی، ۱۳۲۸: ص۹۹).
ادعای شنیدن بدون واسطه، یعنی همان ادعای بابیت و واسطه میان امام و مردم بودن كه در شیخیه با عنوان «ركن رابع» مطرح است. وی همچنین مینویسد:
شرح بر زیارت جامع كبیر نوشته و نور اسرار ولایت را كه حضرت امام به حق، حسن العسكری۷ در كلمات معجز آثار درج فرموده بودند و در علم حكمت و سایر علوم كتابها نوشته و حضرت ایشان باب امام۷ بودند. باب مخصوص آثاری، نه، نصی؛ ]چنان كه[ در بیان معرفت ابواب مذكور گردید؛ ولی در واقع خود میدانستند كه مخصوص گردیده از قبل حجت۴؛ ولكن به جهت عدم قابلیت خلق تصریح به مقام بابیت نفرمودند و به كنایات و اشارات لطیفه مطلب خود را به خلق القا میفرمودند (همان، ص۹۹ - ۱۰۰).
ادعاهای دروغین مهدویت
در این بخش، به بررسی و تبیین ادعای «مهدویت» علیمحمّد شیرازی در جریانهای فكری پیش از او خواهیم پرداخت:
۲ـ۱٫ تصریح در ادعا
علیمحمّد شیرازی كه میدانست عمرش به پایان رسیده است (اشراق خاوری، ۱۹۹۱: ص۲۷۷)، دو شب پس از ورود به تبریز، در سال ۱۲۶۴ ق ادعای قائمیت خود را آشكار ساخت (همان، ص۲۸۰) و در میان علمای تبریز گفت: «من همان قائم موعودی هستم كه هزار سال است منتظر ظهور او هستید.» (اشراق خاوری، ۱۹۹۱: ص۲۸۳ و جانی كاشانی، ۱۳۲۸: ص۱۳۵) وی ادعای بابیت خود را به بابیت علم الاهی تأویل میكرد (حسینی طباطبائی، ۱۳۸۶: ج ۱، ص۱۷ - ۱۸). او در جای دیگر از مخاطبان میخواهد در اذان به مهدویت او شهادت دهند: «نام مرا در اذان و اقامه داخل كنید و بگویید: اشهد ان علیمحمّداً بقیه الله (اعتضاد السلطنه، ۱۳۶۲: ص۱۱). در آثار بابیت و بهائیت نیز گزارشهای فراوانی از ادعاهای مهدویت علیمحمّد شیرازی رسیده است كه چند نمونه از آنها را باز مینویسیم:
أ) شوقی افندی، (ملقب به ولی امر الله، نوه دختری و جانشین عباس افندی، در گزارش مهدویت علیمحمّد شیرازی مینویسد:
این ذات مقدّس كه چنین انقلاب عظیم در عالم وجود ایجاد نمود و روح حیات در كالبد امكان بدمید؛ همان قائم موعود و مهدی معهود صاحب العصر و الزّمان است كه شریعت فرقان به ظهور مباركش منسوخ گردید (شوقی افندی، ۱۹۹۲: ص۴۰).
ب) فضل الله مهتدی، مشهور به صبحی، از نزدیكان و كاتبان خصوصی عباس افندی كه سرانجام به دامان اسلام بازگشت؛ درباره ادعای مهدویت علیمحمّد شیرازی مینویسد:
در سال ۱۲۲۰ خورشیدی كه به او سید علیمحمّد میگفتند و بازرگانزاده بود، از شیراز برخاست و خود را برگزیده پیشوای دوازدهمین شیعیان خوانده و در این زمینه سخنها بر زبان راند و سرانجام بیپرده گفت: من همان كسی هستم كه شما چشم به راه او هستید و پیشوای دوازدهمین شماست (خسروشاهی، ۱۳۸۸: ص۲۷۰ - ۲۷۱).
ج) عبد الحسین بافقی یزدی، معروف به آیتی و متخلص به آواره كه رئیس مبلغان بهائیت بود؛ ولی پس از ۲۰ سال به دامان اسلام بازگشت؛ درباره ادعای قائمیت علیمحمّد شیرازی آورده است كه وی این گونه مدعی شد: «یا ایها الناس! انی انا القائم الذی كنتم به تنتظرون» (آیتی، بیتا: ص۴۳). محمّد علی فیضی (از نویسندگان معاصر بهائیت) نیز ادعای مذكور را چنین گزارش میكند: «انّی انا القائم الذی كنتم به تنتظرون» (فیضی، ۱۹۸۷: ص۱۴۲).
د) فیضی درباره اعلام ادعای قائمیت علیمحمّد شیرازی در شعبان ۱۲۶۴ ق مینویسد:
حضرت اعلا قبل از ورود به شهر (تبریز) جناب عظیم را آگاه فرمودند كه در مجلس ولیعهد و حضور علما، مقام خود را صراحتاً به عنوان قائم موعود اعلام و ندای حق را به سمع آنها خواهند رسانید. جناب عظیم ابتدا از شنیدن چنین ادعای بزرگ سخت آشفته و نگران گردید (همان: ص۲۸۶ - ۲۹۹).
۲ـ۲٫ همانندی مدعا
«مهدویت»، جایگاهی است كه از صدر اسلام تاكنون، مدعیان فراوانی داشته و تطبیقهای نادرستی از مهدویت در جریانهای انحرافی شیعه از كیسانیه و زیدیه و اسماعیلیه آغاز شده و تا امروز نیز ادامه یافته است (ر.ك: جعفریان، ۱۳۹۱) و ادعای قائمیت و مهدویت علیمحمّد شیرازی نیز به ادعاهای مدعیان پیش از او تشابه بسیاری دارد كه به نمونههایی اشاره میشود:
۲ـ۲ـ۱٫ اسماعیلیه
تاریخ «اسماعیلیه» گواه ادعاهای مهدویت بسیاری است. اسماعیلیان خالصه از جمله جریانهای باطنی تشیع هستند كه از مهدویت سران خود سخن راندهاند. آنان گاهی اسماعیل، فرزند امام صادق ۷ را مهدی موعود خواندهاند (دفتری، ۱۳۹۳: ص۱۱۴) و زمانی از مهدویت و قائمیت محمّد بن اسماعیل دم زده و مرگ او را انكار كردند: «محمّد بن اسماعیل را امام هفتم و آخرین امام خویش شناختند و رجعت او را به عنوان مهدی یا قائم، انتظار میكشیدند» (همان، ص۱۲۳ و ۱۶۶).
عبد الله (بنیانگذار خلافت فاطمی) نیز خود را «مهدی غائب» و «امام قائم منتظر» خواند و به طور ضمنی مهدویت محمّد بن اسماعیل را نفی كرد كه میان اسماعیلیان خالصه مطرح بود (همان، ص۱۴۸ - ۱۴۹). او پس از تكیه زدن بر مسند خلافت فاطمی، پسرش، محمّد را به جانشینی خود منصوب كرد و برای نقش «امام منتظر» و «صاحب الزمان» به او لقب «قائم» داد (همان، ص۱۵۱).
قرامطه ادعای مهدویت عبد الله را رد كردند و بر پایه برخی محاسبات نجومی و پیشبینیها، جوانی ایرانی به نام زكریا را در سال ۳۱۹ق به عنوان مهدی پذیرفتند و زمام امور را به او سپردند. (همان، ص۱۵۱ - ۱۵۳ و ۱۸۸ - ۱۸۹).
۲ـ۲ـ۲٫ حروفیه
فضلالله نعیمی استرآبادی، بنیانگذار جریان حروفیه (م ۷۹۶) نیز از مدعیان مهدویت است كه آشكارا خود را دوازدهمین امام شیعه میدانست. از قول وی آوردهاند: «بسم الله الرحمن الرحیم، انی رأیت احد عشر وجوداً و نفساً شریفاً و من دوازدهم ایشان» (همان، ص۲۲۴). او در كتاب نومنامه، خود در اثبات مهدی بودنش ـ در متنی ابهام دارـ چنین مینویسد: «من دانستم كه جامه من است و میدانستم كه جامه مهدی است امام، یعنی میدانستم كه منم» (جعفریان، ۱۳۹۱: ص۱۰۷).
۲ـ۲ـ۳٫ پسیخانیه
بر اساس گزارشهای موجود، محمود پسیخانی، سركرده نقطویان یا پسیخانیان (م ۸۳۱ ق) نیز ازجمله مدعیان مهدویت است. درباره وی نوشتهاند:
محمود پسیخانی مانند فضلالله استرآبادی خود را مهدی موعودی میخواند كه پیغمبر اسلام۶ به آمدن وی مژده داده است (مشكور، ۱۳۷۵: ۱۱۷و ر.ك: اسفندیاری، ۱۳۶۲: ج ۱، ص۲۷۵).
۲ـ۲ـ۴٫ مشعشعیه
محمّد بن فلاح، مشهور به مشعشع، سركرده جریان شعشعیه (م ۸۷۰ ق) نیز ازجمله كسانی است كه مدعی مهدویت شد و تا جایی پیش رفت كه استادش، احمد بن فهد حلی اسدی (م۸۴۱ ق) فتوای قتل او را صادر كرد (كسروی، ۱۳۶۴: ص۱۴و اسفندیار، ۱۳۸۷: ج ۱۵، ص ۴۲۲). بر اساس گزارشهای موجود، سید محمّد مشعشع بیپرده میگفت: «من مهدی ام؛ بهزودی ظهور خواهم كرد» (كسروی، ۱۳۶۴: ۱۳ و همان، ۱۳۷۸: ص۳۱). كسروی در گزارش وعدههای او به مردم مینویسد:
سخن از مهدیگری رانده و به خویشان و كسان خود وعده میداد كه ظهور كرده و سراسر گیتی را خواهم گشاد و شهرها و كشورها را به كسان خود تقسیم خواهم كرد (همان، ۱۳۶۴: ص۱۴؛ همان، ۱۳۷۸: ص۳۱ و الشیبی، ۱۳۸۰: ص۲۸۷).
الشیبی و حتی كتابی به نام «كلام المهدی» دارد (الشیبی، ۱۳۸۰: ص۲۸۷). این اثر یكی از بهترین نمونههای تبدیل شدن یك مدعی مهدویت به یك شبه پیامبر با كتاب مقدس جدید است.
۲ـ۲ـ۵٫ نوربخشیه
ادعای مهدویت سید محمّد بن عبدالله نوربخش، سركرده جریان نوربخشیه (م۸۶۹ق) از سوی پدرش مطرح شد. او كتاب «رساله الهدی» را برای اثبات مهدویت خود نوشته و استدلالهای بسیاری را در این رساله بیان میكند. از جمله در این رساله مینویسد كه شیخ او به وی گفت: «بر من كشف شده كه تو مهدی موعود در آخر الزمان هستی» و با من بیعت كرد (ر.ك: جعفریان، ۱۳۹۱: ص۱۱۵- ۱۲۰). وی همچنین مینویسد:
بر من است تا آنچه را برای من از گفتههای متقدمان و مكاشفات متأخرین روی داده و از علامات و خصائل و ویژگیها و فضائل گفته شده، بیان كنم تا آن كسان كه مرا نمیشناسند، بشناسند و از جهل در آیند؛ چنان كه رسول خدا۶ فرمود: «كسی كه بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد، به مرگ جاهلی درگذشته است.» اگر هم مرا میشناسد، بر معرفت او افزوده شود (جعفریان، پاییز۱۳۹۱: ص۶۹۹).
۲ـ۳٫ غلوگرایی و ادعای خدایی
علیمحمّد شیرازی كه در گرداب غلو اسیر شده بود، علاوه بر بابیت و مهدویت، از مظهریت و الوهیت خود سخن گفت؛ لیكن در توجیه ادعاهای گوناگون و پی در پی خود، عدم فهم مردم و جلوگیری از اضطراب و هرج و مرج را بهانه كرد و درباره ادعاهای خود چنین نوشت:
نظر كن در فضل حضرت منتظر كه چقدر رحمت خود را در حق مسلمین واسع فرمود تا آنكه آنها را نجات دهد. مقامی كه اول خلق است و مظهر انّنی انا الله، چگونه خود را به اسم بابیت قائم آل محمّد۶ ظاهر فرموده و با احكام قرآن در كتاب اول حكم فرمود تا آنكه مردم مضطرب نشوند؛ از كتاب جدید و امر جدید و مشاهده كنند كه این امر مشابه است با خود ایشان؛ لعل محتجب نشوند و از آنچه برای آن خلق شدهاند، غافل نمانند (شیرازی هـ بیتا: ص۲۰ - ۲۱).
۲ـ۴٫ تشابه در غلوگرایی و ادعای خدایی
غلوگرایی علیمحمّد شیرازی در اندیشههای افراطی پیشین، از جمله دروزیه، نصیریه و حروفیه ریشه دارد كه به نمونههایی از آنها اشاره میشود:
۲ـ۴ـ۱٫ غلات
غالیان بر این باور بودند كه امام ارتباط ویژهای با خدا دارد. برای نمونه، برخی به حلول روح الاهی در امام معتقد بودند و گروهی او را به مقام الوهیت میرساندند (دفتری، ۱۳۸۳: ص۸۰). ابوالخطاب (از غالیان دوره امام صادق۷ از جمله مدعیان نبوت بود؛ لیكن از نبوت و الوهیت امامان سخن میراند. شهرستانی دراینباره مینویسد: «زعم ابوالخطاب أن الأئمه أنبیاء ثم آلهه» (شهرستانی، ۱۴۲۱: ص۲۱۰). وی در گزارش خود، اعتقاد غالیانه به تداوم امامت و نبوت را نیز از باورهای ابوالخطاب میداند: «زعم ابوالخطاب... الالهیه نور فی النبوه و النبوه نور فی الامامه و لا یخلو العالم من هذه الآثار و الانوار» (همان).
۲ـ ۴ـ۲٫ نصیریه
اشعری قمی از ابنتیمیه گزارش میكند كه از بدعتهای فرقه نصیریه این است كه میگفتهاند: «اشهد ان لا اله الا حیدر انزع البطین؛ اشهد ان لا اله الا سلمان ذو القوه المتین» (اشعری، ۱۳۸۷: ۳۵۳ و ر.ك: پرهیزگار، زمستان ۱۳۹۴: ص۳۳).
۲ـ۴ـ۳٫ حروفیه
بر اساس برخی گزارشها، حروفیان در اذان و اقامه به الوهیت و وحدانیت فضلالله نعیمی شهادت میدادند: «اشهد ان لا اله الا فضلالله» (ثبوت، ۱۳۸۸: ج ۱۳، ص۸۶؛ و ر.ك: پرهیزگار، زمستان ۱۳۹۴: ص۳۳).
۲ـ۴ـ۴٫ نقطویه
«نقطویه» در گزارشهای خود آورده است كه محمود پسیخانی (سركرده جریان نقطویه) نیز آشكارا از خدایی دم میزد: «لا اله الا انا» (ذكاوتی، ۱۳۹۳: ص۱۳۷ و ر.ك: پرهیزگار، زمستان ۱۳۹۴: ص۳۳).
۲ـ۵٫ اقدامات همسان مدعیان
علیمحمّد شیرازی همزمان با بیان ادعاهای دروغین خود، دستوراتی داد كه با مرور تاریخ، میتوان نمونههای مشابهی از این اقدامات را یافت. به برخی از آنها اشاره میكنیم:
۲ـ۵ـ۱٫ تطبیق ادعا با علائم ظهور
مدعیان مهدویت پیوسته در پی تطبیق علائم ظهور با خود و جریانشان بودهاند كه ازجمله میتوان به تطبیق ۳۱۳ یار مهدی موعود۴ و سیادت آن حضرت۴، خروج سید خراسانی و خروج سید حسنی و تشبیه مازندران به جزیره الخضرا پرداخت.
میرزا جانی كاشانی، ازجمله كسانی است كه در پی تطبیق تعداد شورشیان قلعه طبرسی با یاران حضرت حجت۴ است: «دلیل چهارم آنكه سیصد و سیزده تن نقبا در حول ایشان جمع شدند و جان باختند» (جانی كاشانی، ۱۳۲۸: ص۱۵۳). وی نخست از ۳۱۳ تن سخن میگوید تا با علامتی از علائم ظهور برابری كند؛ لیكن هنگام بازشماری كشتهشدگان آن قلعه، جدا از چندین مورد تیرباران یا حمله عمومی، از حدود ۳۵۰ تن یاد میكند (همان، ص۱۵۳ - ۱۹۵).
علیمحمّد شیرازی خروج سپاه سید خراسانی با پرچم سیاه را نیز در نظر داشت. ازاینرو، ملاحسین بشرویهای را به خراسان فرستاد. وی در مشهد بود كه شخصی از سوی علیمحمّد شیرازی آمد و عمامه او را كه ویژه ملاحسین پیچیده بود، به بشرویهای داد و گفت:
حضرت اعلا به شما فرمودند كه این عمّامه سبز را بر سر خود بگذارید و رایت سیاه را در مقابل و پیشاپیش موكب خود برافراشته، برای مساعدت و همراهی با جناب قدّوس به جزیره الخضرا توجّه كنید و از این به بعد، به نام جدید سیّد علی خوانده خواهید شد (اشراق خاوری، ۱۹۹۱: ص۲۹۰ - ۲۹۱ و شوقی افندی، ۱۹۹۲: ص۱۰۴).
بشرویهای نیز عمامه علیمحمّد را بر سرگذاشت و با پرچم سیاهی از خراسان حركت كرد (اشراق خاوری، ۱۹۹۱: ص۲۹۱).
اشراق خاوری با اشاره به روایت نبوی ۶، پرچم سیاه ملا حسین بشرویهای را مبشر ظهور مهدی موعود ۴ خوانده و مینویسد:
جناب قدّوس به هیچ یك از اصحاب اجازه نمیدادند كه در ساری بمانند و به هر یك از اصحاب امر میكردند كه در ظلّ علم سیاه جناب ملّا حسین درآیند. این علم سیاه، همان بود كه حضرت رسول ۶ درباره آن خطاب به مسلمین فرمودهاند: «هر وقت دیدید علمهای سیاه از طرف خراسان مرتفع شد، بشتابید؛ اگر چه با سینه روی برف هم شده بروید تا در ظلّ آن رایات درآیید؛ زیرا علم سیاه كه از خراسان برافراشته میشود، مبشّر به ظهور مهدی است (اشراق خاوری، ۱۹۹۱: ص۳۱۶ - ۳۱۷).
از دیرباز كسانی بودهاند كه با انتساب معنوی به اهلبیت و آلمحمّد۶، خود را محمّدی و مهدی میدانستند. این نظریه بر پایه حدیث نبوی «سلمان من اهل البیت» (امام حسن عسكری۷، ۱۴۰۹: ص۱۲۱) بنا شد و بهظاهر ابوالخطاب (از غلات عصر امام صادق ۷ بود نخستین مرتبه آن را بیان كرد. او بهعنوان پدر معنوی اسماعیل بن جعفر صادق ۷ خود را «ابو اسماعیل» نامیده و میگفت: تنها آن فرزندخواندگی معتبر است كه معنوی و با گزینش الاهی باشد (الشیبی، ۱۳۸۰: ص۲۵). ازاینرو، فضلالله و محمود پسیخانی هر دو مدعی مهدویت بودهاند و محمود خود را موعود عجم مینامید (ذكاوتی، ۱۳۹۳: ص۲۵). لیكن فضلالله سید است؛ در حالی كه محمود سید نبوده و چنین ادعایی نیز نداشته و این ادعا را لازم نیز نمیدانسته است؛ همانگونه كه ملاحسین بشرویهای سید نبود؛ ولی به اشاره باب عمامه سبز گذاشت و سید علی نامیده شد. این دو، برای جذب و جلب شیعیان، این روایات را بهعنوان مشهورات یا مسلمات شیعی بیان میكردند؛ همچنانكه علیمحمّد شیرازی و حسینعلی نوری (اولی سید و دومی غیر سید) از اصطلاحات معمول در تشیع برای بسط دعاوی ساختگی خود سود میجستند (ر.ك: همان، ص۱۸۵) و مازندران را جزیره الخضرا و ملا حسین بشرویهای را با بستن عمامه سبز بر سر او، سید علی مینامیدند.
۲ـ۵ـ۲٫ نابودی كتابهای غیر بابی
علیمحمّد شیرازی چون از رویارویی با دانشمندان ناتوان بود، نابودی كتابهای دیگر را لازم شمرد: «فی حكم محو كل الكتب كلها الا ما انشئت او تنشئی فی ذلك الامر» (شیرازی ج، بیتا: ص۱۸۹). وی تحصیل علوم گوناگون و مطالعه غیر بیان را نیز حرام كرد: «یا معشر العلماء ان الله قد حرم علیكم بعد هذا الكتاب التدریس فی غیره» (شیرازی الف، بیتا: سوره ۲۷ و۸۲).
عباس افندی درباره نابود كردن كتابهای غیر بابی مینویسد:
در یوم ظهور حضرت اعلا (علیمحمّد)، منطوق بیان ضرب اعناق و حرق كتب و اوراق و هدم بقاع و قتل عام الا من آمن و صدق بود (عباس افندی، ۱۳۳۰: ج ۲، ص۲۶۶).
سوزاندن كتابهای دینی در فرقهای انحرافی و غالیانه از اسماعیلیه به نام «قرامطه» نیز سابقه دارد. ابوطاهر فرزند بنیانگذار و رهبر قرامطه بحرین (ابوسعید جنابی) در بازتاب نظریهای كه میان اسماعیلیان قرمطی شایع بود،[۶] در رمضان ۳۱۹ ق، زمام امور حكومت را به دست یك جوان اصفهانی به نام زكریا سپرد (دفتری، ۱۳۸۳: ص۱۵۴ و ۱۹۰ - ۱۹۱). او نیز رسومی چون لعن و سب پیامبر اسلام۶ و دیگر پیامبران:، سوزاندن كتابهای دینی و پرستش آتش را آغاز كرد (شریعتمداری، ۱۳۸۴: ص۶۱۰).
۲ـ۵ـ۳٫ بشارت ظهور من یظهره الله
علیمحمّد شیرازی پیش از مرگش، ظهور شخصی را در آینده با عنوان «من یظهره الله» وعده داده بود:
اهل این جنّت در این جنّت متلذّذ هستند، الی اوّل ظهور مَن یظهِرُهُ الله. قسم به ذات الاهی كه از برای ایشان در حین ظهور ایشان هیچ جنّتی اعظمتر از ایمان به او و طاعت او نیست ... وصیت میكنم كلّ اهل بیان را ... اگر شنیدید ظهوری ظاهر شده، به آیات قبل از عدد اسم الله الاغیث (۱۵۱۱) كه كل داخل شوید و اگر نشده به عدد اسم الله المستغاث (۲۰۰۱) منتهی شده (شیرازی ج، بیتا: ص: ۶۰ - ۶۱).
اینگونه بشارت دادن و موعودگراییها، در جریانهای انحرافی دیگر نیز پیشینه دارد. برای نمونه در گزارشی از نقطویه میخوانیم:
نقطویان خیلی پیش از آنكه شاه عباس بر تخت بنشیند، بشارت ظهور موعود نقطوی را میدادند و حتی شاهطهماسب را مهدی میخواندند (ذكاوتی، ۱۳۹۳: ص۵۴ و ر.ك: پرهیزگار، تابستان ۱۳۹۴: ص۱۳۴).
۲ـ۵ـ۴٫ شورش و آشوب
علیمحمّد شیرازی هنگام خروج از شیراز، بشرویه را احضار كرد و به او دستور داد به میان مردم رفته و به بهانه تبلیغ، آنان را برای شورش آماده سازد:
صبح هدایت در نهایت روشنی دمیده و حضرت موعود آشكار گشته.ای امّتهای روی زمین! راه ورود موعود را آماده و مهیّا سازید و خود را از فضل و احسانش بینصیب نكنید! (اشراق خاوری، ۱۹۹۱: ص۶۸).
نتیجه این فرمان علیمحمّد شیرازی، چیزی نبود جز فتنه بدشت (همان، ص۲۶۱ - ۲۶۵) و شورشهای قلعه طبرسی (همان، ص۲۶)، زنجان (همان، ص۴۹۱) و ... .
این بخش از تاریخ بابیت، آینه تمام نمای روزگار حروفیه است. حتی ترور نافرجام ناصرالدینشاه در سال ۱۲۶۸ق توسط بابیت، مانند ترور نافرجام شاهرخ تیموری توسط احمدلر حروفی در سال ۸۲۹ ق است (ذكاوتی، ۱۳۹۱: ج ۲۰، ص۳۸۰ - ۳۸۱).
۲ـ۵ـ۵٫ تخریب حرمها و بقاع متبركه
زعیم الدوله در پی گزارش احكام شگفتانگیز علیمحمّد مینویسد:
پس از آن، خراب كردن جمیع بقاع و مزارهای گذشتگان از انبیا و اوصیای آنها: و همچنین خانه كعبه و قبر پیغمبر۶ و قبور سایر ائمه: و مشاهیر اسلام را واجب كرد و حكم داد كه آنها باید طوری خراب شوند كه سنگی بر روی سنگی و خشتی بر روی خشتی باقی نماند و بر بابیان واجب كرد كه نوزده بقعه دیگر به كیفیت مخصوصی كه آن را در كتابهای خود توصیف كرده است، بسازند و آنها را زیارت كنند؛ اسم او را در آنها یاد كنند و هر كسی داخل آنها میشود، در امان است. بعد از آن، حج بیتالله را باطل و به طور كلی فسخ كرده و وصیت نمود كه هرگاه مرد مقتدری در امت او پیدا شد، خانه خدا را كه در مكه میباشد، خراب كند و هر كس استطاعت داشته باشد، خانه محل ولادت او را در شیراز حج كند (مرسلوند، ۱۳۸۸: ص۸۹).
۲ـ۵ـ۶٫ اقدامات همسان در تخریب بقاع
اندیشه علیمحمّد شیرازی درباره تخریب حرمها و بقاع متبركه در جریانهای پیش از وی ریشه دارد كه مدعی مهدویت نیز بودند؛ از جمله:
۲ـ۵ـ۶ـ ۱٫ قرامطه
گزارشهای فراوانی از حمله «قرامطه» به مكه، تخریب مساجد و اماكن مقدس و سرقت حجر الاسود در آثار تاریخی وجود دارد:
اعمال ویرانگرانه ابوطاهر، با حمله او به مكه به اوج خود رسید. وی در ذوالحجه ۳۱۷ ق در موسم حج به مكه درآمد. قرمطیان چند روز پیاپی مكه را غارت و چپاول كردند و ساكنان آن و حجاج را به قتل رسانیدند و در مسجد بزرگ و دیگر اماكن مقدس مرتكب اعمال زشت و توهینآمیز و خرابكارانه بسیار شدند و سرانجام حجر الاسود را از خانه كعبه بركندند و به پایتخت جدید خود، الاحساء بردند تا نشان دهند كه پایان دور اسلام فرا رسیده است (دفتری، ۱۳۹۳: ص۱۸۸).
۲ـ۵ـ۶ـ ۲٫ سید محمّد مشعشع
سید محمّد مشعشع، از جمله مدعیانی است كه نخست نیابت امام زمان۴ را ادعا كرد و سپس خود را مهدی موعود خواند. او امیر مؤمنان، علی۷ را خدا میخواند (كسروی، ۱۳۷۸: ص۴۱ - ۵۰) و پسرش، مولا علی، با این استدلال كه خدا نمیمیرد، بارگاه آن حضرت را در نجف خراب كرد و چوب ضریح مبارك آن حضرت را سوزاند. سپس به كربلا و بغداد حملهور شد، راه بر حاجیان بست و آنان را كشت (ر.ك: همان، ص۴۱ - ۴۲ و الشیبی، ۱۳۸۰: ص۳۰۸).
۲ـ۵ـ۷٫ قداستزایی برای اصحاب خاص
علیمحمّد شیرازی پس از ادعای بابیت، ۱۸ تن از یاران اولیهاش را «حروف حی» خواند و جایگاه والایی برای آنان معرفی كرد:
اوست كه خداوند واحد احد از برای او به ظهور نفس او هیجده نفس كه خلق شدهاند، قل كل شیء از نفس او خلق فرموده و آیه معرفت ایشان را در كینونیت كل شیء مستقر فرموده تا آنكه كل به كنه ذات خود شهادت دهند برای اینكه اوست واحد اول وحی لم یزل (شیرازی ج، بیتا: ص۲).
این اقدام او شباهت بسیاری به «هفتوان» یا «هفتوانه» دارد كه میان اهل حق مشهور است. به عقیده اهل حق و بر اساس نامه، سرانجام، خداوندگار پس از اینكه گروهی از فرشتگان (هفت تن) را از گوهر خود میآفریند؛ از نور و فروغ خود هفتوانه را میآفریند (خدابنده، ۱۳۸۲: ص۴۲ - ۴۳).
تشابه ادبیات آثار مدعیان بابیت و مهدویت
ادبیات نوشتاری علیمحمّد شیرازی همسان آثار مكتوب بسیاری از مدعیان پیشین بابیت است كه به نمونههایی از آنها اشاره میكنیم:
۳ـ۱٫ موزون نویسی و آیهسازی
علیمحمّد شیرازی بر زیباسازی نوشتههای خود سعی داشت. از اینرو، در كتاب پنجشأن مینویسد: «اللهم انزل علیه فضالا فضیلا فی العالمین؛ اللهم انزل علیه عدالا عدیلا فی العالمین... .» (شیرازی ب، بیتا: ص۱۱۱) وی همچنین آورده است:
الحمد لله الذی قد اطرز ذاتیات الحمدیات باطراز طرز طراز طرازیته و اشرق كینونیات الذاتیات باشراق شوراق شرق شراقیته... (همان، ص۱۸۷).
علیمحمّد شیرازی سعی داشت با الگوگیری از متون موزون پیشینیان، آیهسازی كند:
و لستصعدن بالله الی الله ثم هنالك تسجدون رب المشارق و المغارب رب الشراقیون رب المشارق و المغارب رب البراقیون... (شیرازی ب، بیتا: ص۲۱۵ - ۲۱۷).
۳ـ۲٫ تشابه در موزون نویسی و آیهسازی
موزوننویسی و آیهنگاری علیمحمّد شیرازی، در آثار جریانهای انحرافی پیش از او همچون دروزیه، حروفیه، نقطویه و مشعشعیه ریشه دارد كه به برخی از آنها اشاره میشود:
۳ـ ۲ـ ۱٫ پسیخانیه
محمود پسیخانی با تأكید بر موزوننویسی در كتاب میزان، مینویسد:
الحمد لله الذی اظهر نفسه صفیاً وفیاً كوكبیاً طینیاً إلهیاً ادیمیّاً بنویاً اوّلیّاً. ثم اوضح نفسه فی نفسه من نفسه صوفیاً عربیاً فرقانیاً للهیاً ماءیاً واسطیاً امیا قمریا.... (اسفندیار، ۱۳۶۲: ج ۲، ص۲۳۳ - ۲۳۴ و ر.ك: پرهیزگار، تابستان ۱۳۹۴: ص۱۴۰ - ۱۴۱).
۳ـ۲ـ۲٫ مشعشعیه
محمّد بن فلاح از جمله كسانی است كه به معارضه با قرآن برخاسته و آیهسازی میكند (كسروی،۱۳۶۴: ص۳۶ و همان، ۱۳۷۸: ص۶۱). موزوننویسی و آیهنگاری وی این گونه استآآ:
بسم الله الرحمن الرحیم صدق الله العظیم، المنان الحلیم، الغفور الدیان مبدل السیئات عفواً و مغفره و احسانا، لا اله الا هو الرؤف الحنان و الارض وضعها للانام، فیها فاكهه و النخل ذات الاكمام و الحب ذو العصف و الریحان فبای آلاء ربكما تكذبان، الرحمن الرحیم، واسع المغفره عن المذنب الجان رب المشرقین و رب المغربین، فبای آلاء ربكما تكذبان (الشیبی، ۱۳۸۰: ص۲۹۰).
۳ـ۳٫ آمیختگی فارسی و عربی
علیمحمّد شیرازی در متون فارسی، واژگان عربی به كار برده و آثار عربی خود را به كلمات فارسی آغشته است. وی در بیان فارسی از الفاظ و جملات فارسی غیرمعمول (در ادبیات فارسی) استفاده كرده است:
ملخص این باب آنكه خداوند عالم كل شی را خلق فرموده لمن یدل علیه و او است مرآت حقیقت كه لمیزل و لایزال مدل علی الله بوده و هست. كل شیء به او خلق شده و میشود. او است قائم به نفس خود بالله و كل شیء قائم به او است و ما یشیء من شیء الا به و لذا انه احق من كل شیء و ما سوای او ملك او هستند به تمیلك ذات اقدس كل شیء را و او است احق از كل شی بكل شیء از نفس كل شیء. ثمره این علم آن است اگر نقطه حقیقت كل شیء را عطا فرماید، به یك شیء احق بوده و هست، چه فعلیت به هم رساند، چه محض حكم باشد؛ مثلاً اگر رسول خدا در قبل كل ما علی الارض را تصرف میفرمود، احق بود از ملاك او به او و این بوده تملك خداوند كل شیء را كه كل میگویند له الخلق و لا امر و .... (شیرازی ج، بیتا: ص: ۷۳ - ۷۵).
وی در كتاب بیان عربی نیز گاه فارسی مینویسد:
در هر زمان خداوند جل و عز كتاب و حجتی از برای خلق مقدر فرموده و میفرماید و در سنه ۱۲۷۰ از بعثت محمّد رسول الله، كتاب را بیان و حجت را ذات حروف سبع قرار داده (شیرازی د، بیتا: ص۳).
گاه واژگان فارسی را (كه دارای حروف گ، ژ، پ، چ هستند) به شكل عربی به كار میگیرد، در حالیكه این حروف در الفبای لغت عرب وجود ندارد:
انتم اذا استطعتم كل آثار النقطه تملكون و لو كان چاپاً فان الرزق ینزل علی من یملكه مثل الغیث ... (همان، ص۴۲ - ۴۳).
او در جای دیگر آورده است:
و لتعلمن خط الشكسته فان ذلك ما یحبه الله و جعله باب نفسه للخطوط لعلكم تكتبون (همان، ص۲۶).
اینگونه از نگارش میان مدعیان بابیت و مهدویت را میتوان در آثار مدعیان پیشین، از جمله فضلالله استرآبادی حروفی یافت. او ادعای مهدویت خود را با تركیب جملات عربی و فارسی بیان میكند. وی ادعای خود را با جملاتی عربی آغاز میكند و با جملهای فارسی به پایان میبرد:
بسم الله الرحمن الرحیم، انی رأیت احد عشر وجوداً و نفساً شریفاً و من دوازدهم ایشان (الشیبی، ۱۳۸۰: ص۲۲۴ و ر.ك: پرهیزگار، تابستان ۱۳۹۴: ص۱۴۱ - ۱۴۲).
نقد ادعاهای بابیت و مهدویت علیمحمّد شیرازی
علیمحمد شیرازی نخست خود را باب مهدی موعود ۴ و واسطه میان امام و مردم خواند؛ لیكن این ادعا بر اساس توقیع شریفی كه از سوی امام زمان ۴ پیش از وفات علی بن محمّد سمری صادر شده است، تكذیب میشود؛ زیرا آن حضرت هر كس را كه پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده كند؛ كذاب و مفتری میخواند: «فمن ادعی المشاهده قبل خروج السفیانی و الصیحه فهو كذاب مفتر» (طبرسی، ۱۴۰۳: ج ۲، ص۴۷۸).
مهدی موعود ۴ فرزند نهم امام حسین ۷ است كه نام پدر بزرگوارشان امام حسن عسكری۷ است، نه علی محمّد شیرازی كه نام پدرش میرزا رضا است.
علیمحمّد شیرازی در موارد بسیاری، به وجود مهدی موعود ۴ اعتراف كرده و خود را تنها واسطه میان آن حضرت با مردم، یعنی «باب» شناسانده است كه در بخش ادعاهای بابیت به نمونههایی از آنها اشاره شد.
همچنین گذشت كه عباس افندی در نوشتههای خود، علیمحمّد شیرازی را باب امام زمان ۴ معرفی میكند و در گزارش اعترافهای علیمحمّد شیرازی، از وجود مهدی موعود ۴ و انتظار ظهور آن حضرت مینویسد. بر اساس اعترافات موجود، علیمحمّد شیرازی مهدی موجود و منجی موعود شیعیان نیست.
برخی نویسندگان بهائی بر آنند كه تعابیر «حجت بن الحسن» و «بقیت الله» موجود در اعترافات علیمحمّد شیرازی را به حسین علی نوری برگردانده و بگویند مراد علیمحمّد از این تعابیر شخص حسین علی نوری است: «حضرت باب در اوّلین كتاب كه بزرگترین آثار آن حضرت به شمار است راجع به حضرت بهاءاللّه چنین فرمود : یا بقیّه اللّه قد فدیتُ...» (اشراق خاوری، ۱۹۹۱: ص۱۲)؛ ولی این تأویل و تحریفات باطل است، زیرا علیمحمّد شیرازی كه مدعی منصب الاهی است، باید به زبان قوم سخن بگوید و در زبان شیعیان، مراد از «حجت بن الحسن» و «بقیت الله» كسی نیست جز فرزند امام حسن عسكری۷، یعنی دوازدهمین امام شیعیان.
علیمحمّد شیرازی از سال ۱۲۶۰ تا ۱۲۶۴ق، از ادعای ذكریت و بابیت فراتر نرفته بود.
او هنگامی كه حروف حی را برای تبلیغ میفرستاد، از آنان خواست كه اسم و رسم او را برای كسی آشكار نسازند و او را تنها «باب موعود» معرفی كنند:
در حین تبلیغ فقط بگویید كه باب موعود ظاهر شده؛ دلیلش قاطع است و برهانش متین و كامل هر كه به او مؤمن شود به جمیع انبیا و رسل مؤمن است و هر كه او را انكار نماید، به انكار جمیع پرداخته است (اشراق خاوری، ۱۹۹۱: ص۷۶).
وی نخستین مرتبه در شعبان سال ۱۲۶۴ق بود كه ادعای قائمیت و مهدویت خود را در تبریز آشكار ساخت (افندی، ۱۹۹۲: ص۹۹ و فیضی، ۱۹۸۷: ص۲۸۶ - ۲۹۹) و در میان علمای تبریز گفت: «منم آن كسی كه هزار سال میباشد كه منتظر آن میباشید» (جانی كاشانی، ۱۹۱۰: ص۱۳۵). از اینرو، آیتی در گزارشهای خود مینویسد:
مریدان علیمحمّد در شورشقلعه طبرسی مازندران و شورش زنجان (در سالهای ۱۲۶۴ - ۱۲۶۷ق) از مسلمانی دم میزدند و نماز میگزاردند و از بابیت علیمحمّد شیرازی جانبداری میكردند (آیتی، ۱۳۴۲: ص۱۶۳ و ۱۹۵).
بابیان دیروز و بهائیان امروز، همیشه علیمحمّد شیرازی را «باب» خواندهاند (فیضی، ۱۹۸۷: ص۱۴۲)؛ و با این عنوان برایش كتاب نوشتهاند (محمّد حسینی، ۱۹۹۵). بر این اساس، او در میان پیروان خود نیز به عنوان مهدی موعود شناخته نشده و نمیشود.
مهدی موجود موعود، دوازهمین پیشوا و پاسدار دین اسلام است كه مردم را به كتاب قرآن و شریعت اسلام فرامیخواند؛ نه نبی و رسول الاهی جدیدی كه دین تازهای برای پیروانش به ارمغان آورد:
الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِی اسْمُهُ اسْمِی وَ كُنْیَتُهُ كُنْیَتِی وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِی وَ سُنَّتُهُ سُنَّتِی یُقِیمُ النَّاسَ عَلَى مِلَّتِی وَ شَرِیعَتِی وَ یَدْعُوهُمْ إِلَى كِتَابِ رَبِّی عَزَّ وَ جَل (صدوق، ۱۳۹۵: ج ۲، ص۴۱۱).
زیرا پیامبر خاتم ۶ ائمه پس از خود را دوازده تن معرفی میكند كه اولشان علی بن ابیطالب ۷ است و آخرشان قائم موعود ۴؛ و ایشان خلفای پیامبر خاتم ۶ و اوصیای ایشان و حجج خدای سبحان بر امت آن حضرت هستند:
الْأَئِمَّهُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ هُمْ خُلَفَائِی وَ أَوْصِیَائِی وَ أَوْلِیَائِی وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى أُمَّتِی بَعْدِی الْمُقِرُّ بِهِمْ مُؤْمِنٌ وَ الْمُنْكِرُ لَهُمْ كَافِرٌ» (همان، ۱۳۷۸: ج ۱، ص۵۹).
بر اساس این روایت، حضرت محمّد ۶ قائم موعود۴ را دوازدهمین خلیفه و وصی خود بر امت اسلام معرفی میكند و هیچ یك از یازده وصی پیش از قائم موعود ۴، شارعیت، نبوت یا نسخ اسلام را ادعا نكردهاند؛ ولی علیمحمد شیرازی پس از ادعای مهدویت، ادعای نبوت میكند و در نامه ادعایی به شهابالدین آلوسی مینویسد: «و لقد بعثنی الله بمثل ما قد بعث محمّد رسول الله من قبل» (بلاغی، ۱۳۸۱: ص۵۲ - ۵۳). وی در بیان عربی نیز مینویسد:
در هر زمان خداوند جل و عز كتاب و حجتی از برای خلق مقدر فرموده و میفرماید و در سنه ۱۲۷۰ از بعثت محمّد رسول الله، كتاب را بیان و حجت را ذات حروف سبع قرار داده (شیرازی د، بیتا: ص۳).
او در این نوشته، ضمن تأیید نبوت پیامبر اكرم۶ بر اعتبار و حجیت كتاب خود (بیان) تأكید میكند و خود را حجت خدا در زمین مینامد. مراد از ذات حروف سبع، خود علیمحمّد شیرازی است كه نامش هفت حرف دارد و این به معنای ادعای بعثت و نبوت است (شاهرودی، ۱۳۹۲: ص۵۸).
ادعای نبوت علیمحمّد شیرازی با آیه خاتمیت منافات دارد: Gما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینF (احزاب: ۴۰). همچنین با روایت جاودانگی احكام اسلام در تناقض است: «حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ لَا یَكُونُ غَیْرُهُ وَ لَا یَجِیءُ غَیْرُه» (كلینی، ۱۳۶۲: ج ۱، ص۵۸) پس او نمیتواند مهدی و منجی موعود اسلام و ادامه دهنده راه و پاسدار شریعت پیامبر خاتم ۶ باشد.
علیمحمّد شیرازی ادعاهای خود را ۶ سال پیش از مرگش با ادعاهای ذكریت و بابیت آغاز كرد و در دو سال پایانی مهدویت، نبوت و الوهیت را مدعی شد. وی عدم فهم مردم و جلوگیری از اضطراب و هرج و مرج را بهانهای برای توجیه تعدد ادعاهای پی در پی خود ساخت؛ ولی لازم است در كنار این توجیهات، به سیره پیامبران الاهی نیز توجه شود. آنان نهتنها از الوهیت و ربوبیت سخن نگفتهاند، بلكه پیش از عنوان رسالت، خود را بنده خدا خواندهاند. پیامبر خاتم۶ به پیروان خود نیز میآموزد كه او را پیش از رسول بودن، بنده خدا بدانند: «اشهد ان محمّداً عبده و رسوله». بر پایه این آموزه نبوی است كه امام صادق۷ میفرماید: «لا ترفعونی فوق حقی» (صدوق، ۱۳۷۸: ج ۲، ص۲۰۱). پس چگونه است كه علیمحمّد شیرازی خلاف سیره پیامبران الاهی گام برداشته و از نردبان ادعا بالا میرود؟!
بر اساس روایات اسلامی، مهدی موعود۴ باید پس از ظهور زمین را از عدل و داد پر سازد: «یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً» (صدوق، ۱۳۹۵: ج ۲، ص۴۲۳)؛ ولی پس از پیدایش علیمحمّد شیرازی و ادعای مهدویت وی، نه تنها عدل و دادی فراگیر نشد؛ بلكه دو جنگ جهانی رخ داد و ظلم و فساد گسترش یافت و قتل و غارت به حدی رسید كه این رویكرد جهانی جزء مهم اخبار رسانههای جهان شد؛ همان گونه كه در روایات اسلامی وعده آن برای زمان پیش از ظهور داده شده است.
علائم ظهور اتفاق خواهد افتاد، همانگونه كه در روایات اسلامی بیان شده است، نه آنگونه كه علیمحّمد شیرازی شبیهسازی كرده است؛ یعنی سید خراسانی، از نسل پیامبر خاتم ۶ و از اهل خراسان است كه با پرچم سیاه قیام میكند، نه كسی كه با عمامه سبز و تغییر نام، «سید» شود و خود را «سید خراسانی» بنامد. درباره جزیره الخضرا (كه مشكوك است) همینگونه است؛ یعنی دلیلی وجود ندارد كه این جزیره را با مازندرانی مطابقت دهیم كه علیمحمّد شیرازی جزیره الخضرا نامیده است.
نتیجهگیری
بر اساس پیشینهای كه از ادعاهای علیمحمّد شیرازی بیان شد و وجود شباهتها، تجانسها و اقدامات همسان میان ادعاهای وی و مدعیان پیش از او؛ روشن میگردد كه ادعاهای بابیت و مهدویت علی محمّد شیرازی نه تنها بداعت و تازگی ندارد، بلكه دارای سابقه و الگوسازی شده از آثار جریانهای باطنی و انحرافی منسوب به شیعه است كه پیش از او وجود داشته كه به نمونههایی اشاره شد.
همچنین بر اساس گزارشها و اعترافات موجود و تناقضهایی كه در گفتار و كردار علیمحمّد شیرازی و پیروانش هست و نیز ناسازگاریهای موجود در ادعاهای او با اخبار مهدویت؛ روشن میگردد كه حتی اگر ادعاهای علیمحمّد شیرازی تازه و جدید بود، او نمیتوانست منجی موعود و مهدی موجود اسلام باشد.
منابع
قرآن كریم.
آیتی، عبدالحسین (۱۳۴۲ق). الكواكب الدریه فی مآثر البهائیه، مصر، السعاده.
ابن اثیر (۲۰۰۳م). الكامل فی التاریخ، بیروت، دار و مكتبه الهلال.
احسایی، احمد (بیتا). جوامع الكلم (مجموعه رسائل)، بیجا، بینا، نسخه مجلس شورای اسلامی.
اسفندیاری، كیخسرو (۱۳۶۲). دبستان مذاهب، تهران، كتابخانه طهوری.
اسفندیار، محمد رضا (۱۳۸۷). دائره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل تصوف، ج ۱۵، تهران، مركز دائره المعارف بزرگ اسلامی.
اسلمنت، ج. ای (۱۹۸۸م). بهاءالله و عصر جدید ترجمه، ع. بشیر إلهی و دیگران، برزیل، دار النشر البهائیه فی البرازیل.
اشراق خاوری، عبد الحمید (۱۹۹۱م). مطالع الانوار، بیجا، مؤسسه مرآت.
اشعری قمی، سعد بن عبدالله (۱۳۸۷). المقالات و الفرق، مترجم: محمّد جواد مشكور، تهران، آشیانه كتاب.
اعتقاد السلطنه (۱۳۶۲). فتنه باب، عبدالحسین نوایی، تهران، انتشارات بابك.
افندی، عباس (۱۳۳۰ق). مكاتیب عبدالبهاء، ۸ مجلد، بیجا، مطبعه كردستان العلمیه.
ــــــــــــ (۲۰۰۱م). مقاله شخصی سیاح، آلمان، مؤسّسه مطبوعات امری آلمان.
افندی، شوقی (۱۹۹۲م). قرن بدیع، كانادا، مؤسّسه معارف بهایی.
امام حسن عسكری، (۱۴۰۹ق). التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسكری، قم، مدرسه امام مهدی۴
بغدادی، ابی منصور عبد القاهر بن طاهر (بیتا). الفرق بین الفرق، قاهره، مؤسسه الحلبی و شركاه.
بلاغی، محمّد جواد (۱۳۸۱). نصایح الهدی و الدین الی من كان مسلماً و صار بابیاً، قم، دلیل ما.
پرهیزگار، محمّدعلی (۱۳۹۴). پیشینه ادعاهای مهدویت، نسخ اسلام و الوهیت سران بابیت در جریانهای حروفیه و نقطویه، قم، فصلنامه انتظار موعود، شماره ۴۹٫
ـــــــــــــــــ (زمستان۱۳۹۴). پیشینه ادعاهای مظهریت و الوهیت سران بابیت و بهائیت در جریانهای باطنی شیعه، قم، فصلنامه پژوهشهای مهدوی، شماره ۱۵٫
ثبوت، اكبر (۱۳۸۸). دانشنامه جهان اسلام، مدخل حروفیه، ج ۱۳، تهران، بنیاد دائره المعارف اسلامی.
جعفریان، رسول الف (۱۳۹۱). مهدویان دروغین، تهران، نشر علم.
ـــــــــــــــــ ب پاییز (۱۳۹۱). من مهدی هستم (ترجمه رساله الهدی)، سید محمد نوربخش، تهران، فصلنامه پیام بهارستان، شماره ۱۷٫
حسینی طباطبائی، مصطفی (۱۳۸۶). دانشنامه جهان اسلام، مدخل باب، سید علی محمد شیرازی، ج ۱، تهران، بنیاد دایره المعارف اسلامی.
خدابنده، عبدالله (۱۳۸۲). شناخت فرقه اهل حق، تهران، مؤسسه انتشارات امیركبیر.
خسروشاهی، سید هادی (۱۳۸۸). خاطرات زندگی صبحی، تهران، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامی.
خیاوی، روشن (۱۳۷۹). حروفیه (تحقیق در تاریخ و آراء و عقاید)، تهران، نشر آتیه.
دفتری، فرهاد (۱۳۸۳). تاریخ و عقاید اسماعیلیه، فریدون بدرهای، تهران، فرزان روز.
ــــــــــــــــــــ (۱۳۸۰). دائره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل باب، ج ۱۰، تهران، مركز دائره المعارف بزرگ اسلامی.
ــــــــــــــــــــ (۱۳۹۳). تاریخ و سنتهای اسماعیلیه، فریدون بدرهای، تهران، فرزان روز.
ذكاوتی قراگزلو، علیرضا (۱۳۷۵). نهضت مشعشعی و گذاری بر كلام المهدی، تهران، فصلنامه معارف، شماره ۳۷٫
ــــــــــــــــــــ علی رضا و فاطمه لاجوردی، (۱۳۹۱). دائره المعارف بزرگ اسلامی، مدخل حروفیه، ج ۲۰، تهران، مركز دائره المعارف بزرگ اسلامی.
ــــــــــــــــــــ علیرضا، (۱۳۹۳). جنبش نقطویه، قم، نشر ادیان.
رضازاده لنگرودی، رضا (۱۳۷۹). دانشنامه جهان اسلام، مدخل پسیخانیه، ج ۵، تهران، بنیاد دائره المعارف اسلامی.
صدوق، محمد بن علی (۱۳۹۵ق). كمال الدین و تمام النعمه، تهران، نشر الاسلامیه.
ــــــــــــــــــــ (۱۳۷۸ق). عیون الاخبار الرضا علیه السلام، تهران، نشر جهان.
طبرسی، احمد بن علی (۱۴۰۳ق). الاحتجاج علی اهل اللجاج، مشهد، نشر مرتضی.
شاهرودی خراسانی، احمد (۱۳۹۲). حق المبین در اثبات مهدویت و ابطال فرقه ضاله بهائیت، محمّدحسن قدردان قراملكی، تهران، مؤسسه انتشارات امیركبیر.
شریعتمداری، حمید رضا (۱۳۸۴). مجموعه مقالات اسماعیلیه، قم، مركز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
الشیبی، كامل مصطفی (۱۳۸۰). تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم هجری، مترجم: علیرضا ذكاوتی قراگزلو، تهران، مؤسسه انتشارات امیركبیر.
شیرازی، علی محمد الف (بیتا). حسن القصص، بیجا، انتشارات اهل بیان. نسخه سایت بیانیك.
ــــــــــــــــــــ ب (بیتا). پنج شأن، بیجا، بینا.
ــــــــــــــــــــ ج (بیتا). بیان فارسی، بیجا، بینا، نسخه ویژه سایت بیانیك.
ــــــــــــــــــــ د (بیتا). بیان عربی، بیجا، بینا.
ــــــــــــــــــــ هـ. (بیتا). دلائل السبعه، بیجا، بینا، نسخه سایت بیانیك.
الشهرستانی، محمّد بن عبدالكریم (۱۴۲۱ق). الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه.
فیضی، محمّد علی (۱۹۸۷م). حضرت نقطه اولی، آلمان، لجنه ملی نشر آثار امری به لسان فارسی و عربی.
علامه مجلسی، محمّدباقر (۱۴۰۳ق). بحارالانوار، ۱۱۰ مجلد، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
لوئیس، برنارد (۱۳۸۶). دانشنامه جهان اسلام، مدخل باب، ج ۱، تهران، بنیاد دائره المعارف اسلامی.
كاشانی، میرزا جانی (۱۳۲۸). نقطه الكاف، ادوارد برون، مطبعه بریل، لیدن از بلاد هلاند.
كسروی، احمد (۱۳۷۸). مشعشعیان، تهران، انتشارات فردوس.
ـــــــــــــ (۱۳۶۴). تاریخ پانصد ساله خوزستان، بیجا، انتشارات خواجو.
كلینی، محمّد بن یعقوب (۱۳۶۲). الكافی، تهران، نشر الاسلامیه.
محمّدحسینی، نصرتالله (۱۹۹۵م). حضرت باب، كانادا، مؤسسه معارف بهایی.
مرسلوند، حسن (۱۳۸۸). گفت و شنودهای سید علیمحمّد باب با روحانیون، تهران، نشر تاریخ ایران.
مشكور، محمّدجواد (۱۳۷۵). فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، آستان قدس رضوی.
نورمحمّدی، مهدی (۱۳۹۳). شیخیه و بابیه در ایران، تهران، مؤسسه انتشارات نگاه.
[۱]. استادیار گروه شیعه شناسی دانشگاه ادیان و مذاهب قم mousavi70@yahoo.com.
[۲]. دانشجوی دكتری كلام اسلامی دانشگاه قم «نویسنده مسئول» map@bahaiat.net.
[۳]. نبیل به حساب ابجد برابر لفظ «محمّد» است. از این رو، مراد از «علیاً قبل النبیل» علیمحمّد شیرازی است.
[۴]. این عبارت را علیمحمّد فیضی چنین آورده است: «اشهد ان علیاً قبل محمّد عبد بقیه الله» (فیضی، ۱۹۸۷: ص۱۵۳).
[۵]. عمس مخفف حضرت علی۷، حضرت محمّد۶ و سلمان فارسی; است.
[۶]. كه بر پایه برخی محاسبات نجومی، با اقتران مشتری و زحل در سال ۳۱۶، مهدی موعود ظهور خواهد كرد و با ظهور او دوره اسلام به پایان میرسد و دور هفتم آغاز خواهد شد كه دور پایانی تاریخ عالم است.
از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست