پاسخ به:اشعار ولادت حضرت معصومه (س)
سه شنبه 3 مرداد 1396 12:37 PM
یا فاطمة المعصومه...
اومدی پاییزمون بهار بشه
دلای ما همه نو نوار بشه
اومدی تا با تو و برادرت
سفره ی موسوی برقرار بشه
توو صفات تو خدارو میبینم
عمه ی کرب و بلارو میبینم
وقتیکه به گنبدت خیره میشم
انگاری امام رضارو میبینم
میشه که حضرت زهرا به تو گفت
پدرت همش فِداها به تو گفت
بعضی حرفامو به هیچکی نمیگم
باید این حرفارو تنها به تو گفت
همه خوبا همه حیرون تواند
مریم و آسیه دربون تواند
افتخار میرزا قمی ها اینه
توی قبرستون شیخون تواند
اونقدَر امامتو صدا زدی
ناله ی رضا رضا رضا زدی
مثل زینب تو هم آواره شدی
به کوه و دشت و بیابونا زدی
هرچی هم شد پسرت رو نزدند
جلو چشمات قمرت رو نزدند
پسرِ اَشعث ِ ملعونی نبود
با سیلی برادرت رو نزدند*
هرچیشد وارد مقتل نشدی
دیگه گریون بالای تل نشدی
سه روز و سه شب توی بیابونا
پشت دروازه معطل نشدی
توی قم بال و پرت ریخته نشد
غریبه دور و برت ریخته نشد
از رو پشت بومای خونه هاشون
آتیش و سنگ رو سرت ریخته نشد
توی قم بی احترامی ندیدی
نگاه مردای شامی ندیدی
توو خرابه های قم نبردنت
بخدا بزم حرامی ندیدی
به تو هیچکی کمتر از عزیز نگفت
هیچکسی حرفای تند و تیز نگفت
بین نامحرما یک برده فروش
زبونم لال به شما....
در کتاب ارشاد اومده که مخدرات حرم با نگرانی و دلهره بالای تل ایستادن تا حضرت رو ببینن
حضرت از فرط زخم و خستگی و تشنگی در وسط میدون جنگ بی حرکت ایستاد و تکیه ب نیزه زد نوشتند محمد ابن اشعث ملعون نزدیک حضرت شد و چنان سیلی ای ب سیدالشهدا علیه السلام زد که حضرت با صورت ب زمین خورد