پاسخ به:باید اینجا حرم درست کنند
یک شنبه 11 تیر 1396 4:42 PM
یوسف رحیمی
دلم امشب به مجلس روضه
خسته و بی قرار می آید
یک کبوتر شده و از سمتِ
حرمی پر غبار می آید
گرد غربت نشسته بر روی
پر و بال کبوترانهٔ دل
می چکد لاله لاله اشکِ درد
امشب از خلوت شبانهٔ دل
با من ای دل بگو کجا رفتی
که پر از ماتم و شراره شدی
تو چه دیدی در آن دیار غریب
که شکستی و پاره پاره شدی
گفت رفتم به سرزمینی که
عطر اندوه و بغض و ماتم داشت
خاک آنجا همیشه دلگیر و
آسمانش همیشه شبنم داشت
به خدا رنگ خاک می گیرد
پر و بال کبوتران بقیع
روز ها هم همیشه در آن جا
آفتاب است سایه بان بقیع
نه حرم، نه رواق، نه گنبد
نه ضریح و نه صحن و گلدسته
هست آنجا مزار خاکیّ
چار مرد غریب و دل خسته