0

اشعار شهادت امام علی (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی (ع)
سه شنبه 23 خرداد 1396  3:53 PM

خسته از مردمِ دنیاست ، چه تنها مانده
چند سالی است که در حادثه ای جا مانده

وقتِ رفتن ز درِ خانه به خود میگوید:
روی “در” ، چند نخ از چادرِ زهرا مانده

زیرِ لب زمزمه اش ذکرِ ” اَغِثْنِی یا رَب “
فاطمه رفت ، خدا… حیدرش اینجا مانده

بعدِ سی سال غریبی و غمِ در به دری
باز ، چشمانِ علی سوی “دری” وا مانده

او فقط منتظرِ فاطمه ی زهرا بود…
پس بدیهی است که بیگانه ز دنیا مانده

زینبش گفت: پس از حادثه ی ”سیلی” و ”در”…
نه در این خانه “حسن” مانده ، نه “بابا” مانده…

سحرِ نوزدهم بود… علی راهی شد
میرَوَد سوی قراری که به فردا مانده

با چه شوقی طرفِ مسجد و محرابش رفت
در و دیوار و ستون ها به تماشا مانده

فاطمه ، منتظرِ دیدنِ روی علی و…
دو سه تا چشم ، ولی در پِیِ آقا مانده

یک طرف ، زینب و کلثوم و برادرهایش
یک طرف ، فاطمه و حضرتِ طاها مانده

یک طرف ، “خاک” عزادارِ غمِ بابایش…
یک طرف ، منتظرش عالمِ بالا مانده

ولی انگار که دلتنگِ رُخِ فاطمه است
رفت مولا و… جهان ، واله و شیدا مانده

وقتِ رفتن به لبش زمزمه ای داشت علی:
روی “در” چند نخ از چادرِ زهرا مانده

پوریا باقری

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها