0

اشعار شب های قدر

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب های قدر
دوشنبه 22 خرداد 1396  2:05 AM

عمری گنه کـردم، نیـاوردی به رویم  

 نگــذاشتی حتــی بـریــزد آبــرویم  

 چشمی بده کـز خجلت عفوت بگریم

  اشکـی بـده تـا نامـۀ خـود را بشـویم

 

  از بس که توبـه کردم و توبه شکستم

   دارم خجـالت تـا که بـاز العفـو گویم  

 این اشک خجلت را که می‌ریزد ز چشمم

   کـردم بهانـه تـا رضـایت را بجــویم  

 من از تو روگرداندم از غفلت، ولـی تو  

 در بـاز کـردی از ره رحمت بـه رویم

  ای وای از آن روزی که عمرم بر سرآید

  فریاد از آن‌دم کـه اجـل آید به سویم  

 با این همه جرم و گنه از تو عجب نیست

  لطفی کنی تا مرگ را چون گل ببویم

  لب بستم از خجلت ولی «العفو العفو»  

 پیـوسته برمی‌خیزد از هـر تـار مـویم  

 امشب به جای آنکـه روگردانی از من

  بگشای چشمی از ره رحمت به سویم

  تو در پی آنی کـه «میثم» را ببخشی

  مـن آرزو دارم تــو بــاشی آرزویـم 

 

 

شاعر:غلامرضاسازگار

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها