0

امام حسن(ع) از شیعیانشان چه می خواهند؟

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

امام حسن(ع) از شیعیانشان چه می خواهند؟
شنبه 20 خرداد 1396  5:13 PM

اسماء می گوید: من قابله جدّه ات فاطمه علیهاالسلام هنگام ولادت [امام [حسن(ع)  و [امام] حسین(ع)  بودم، پس آنگاه که امام حسن متولّد گشت، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمد و فرمود: اسماء!(1) پسرم را بیاور. او را در پارچه زردی پیچیده، خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بردم. حضرت آن پارچه را کنار انداخت و فرمود: اسماء! مگر من سفارش نکرده بودم که نوزاد را با پارچه زرد نپیچید. پس او را در پارچه سفیدی پیچاندم و به دست حضرت دادم. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در گوش راست او اذان، و در گوش چپش اقامه خواند، سپس به علی(ع)  رو کرد و فرمود: پسرم را چه نامیده ای؟ علی(ع)  گفت: «ما کُنْتُ لِاَسْبِقَکَ بِاسْمِه یا رَسُولَ اللّهِ؛ ای رسول خدا! در نامگذاری بر شما سبقت نمی گیرم»، ولی دوست داشتم اسم او را «حَرْب» گذارم.


رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: من هم بر پروردگار در نامگذاری این طفل سبقت نمی گیرم. پس آنگاه جبرئیل فرود آمد و عرضه داشت: ای محمّد! علیِّ اَعْلی به شما سلام می رساند و می فرماید: علی نسبت به شما مثل هارون نسبت به موسی است، جز آنکه بعد از تو پیغمبری نخواهد آمد. این پسرت را به نام پسر هارون نام گذاری کن. پرسید، اسم پسر هارون چه بود؟ جبرئیل گفت: شُبّر. حضرت فرمود: زبان من عربی است. جبرئیل گفت: «سَمِّهِ الْحَسَنَ؛ اسم او را حسن بگذار.»

اسماء می گوید: پس او را حسن نامید. پس از آن چون روز هفتم فرا رسید، رسول خدا دو گوسفند قوچ برای او عقیقه کرد و یک ران با یک دینار طلا، به قابله (دایه) داد و سر او را تراشید و هم وزن موی او نقره صدقه داد و سر او را خوشبو کرد.(2)

آنچه پیش رو دارید، بیان برخی انتظارات و توقّعاتی است که امام حسن مجتبی(ع)  از امت اسلامی؛ بخصوص از شیعیان دارد. امید آنکه در ماه مبارک رمضان ره توشه ای برای رهروان کوی دوست باشد.

1. خدا محوری
از مهمترین انتظاراتی که تمام انبیاء و اولیاء از بندگان خدا، داشته اند و دارند این است که مردم در کارها و رفتارها خدا محور باشند و رضایت الهی و خداوندی را در تمام امور محور و اساس قرار دهند. امام حسن مجتبی(ع)  نیز که خود خدا محور و سرا پااخلاص بود، از امت اسلامی و شیعیان خویش توقّع و انتظار دارد که رضایت الهی را محور فعّالیت خویش قرار دهند. این توقّع را گاه با بیان زیان مردم محوری و خارج شدن از محور رضایت الهی ابراز می دارد، آنجا که فرمود:«مَنْ طَلَبَ رِضَی اللّهِ بِسَخَطِ النّاسِ کَفاهُ اللّهُ اُمُورَ النّاسِ وَ مَنْ طَلَبَ رِضَی النّاسِ بِسَخَطِ اللّهِ وَ کَّلَهُ اللّهُ اِلَی النّاسِ؛(3) هر کس رضایت خدا را بخواهد هر چند با خشم مردم همراه شود؛ خداوند او را از امور مردم کفایت می کند و هر کس که با به خشم آوردن خداوند دنبال رضایت مردم باشد، خدا او را به مردم وا می گذارد.»

و گاه فوائد خدا محوری و در نظر گرفتن رضایت الهی را به زبان می آورد و می فرماید: «اَنَا الضّامِنُ لِمَنْ لَمْ یَهْجُسْ فی قَلْبِهِ اِلاّ الرِّضا اَنْ یَدْعُوَ اللّهَ فَیُسْتَجابُ لَهُ؛(4) من ضمانت می کنم برای کسی که در قلب او چیزی نگذرد جز رضا[ی خداوندی]، که خداوند دعای او را مستجاب فرماید.»

مخصوصا در ماه مبارک رمضان که ماه تمرین اخلاص و دستیابی به رضایت الهی است، این توقّع دو چندان می شود؛ چرا که هدف اصلی از ماه مبارک رمضان این است که امّت اسلامی و شیعیان برای فتح قلّه رضایت الهی مسابقه دهند و در پایان ماه، همه بر آن قلّه صعود کنند. راوی از حضرت امام حسن(ع)  این مهمّ را چنین نقل می کند: امام حسن(ع)  روز عید فطر بر گروهی از مردم گذر کرد که مشغول بازی و خنده بودند، بالای سر آنها ایستاد و فرمود: «اِنَّ اللّهَ جَعَلَ شَهْرَ رَمَضانَ مِضْمارا لِخَلْقِهِ فَیَسْتَبِقُونَ فیهِ بِطاعَتِهِ اِلی مَرْضاتِهِ فَسَبَقَ قَوْمٌ فَفازُوا وَ قَصَّر آخَرُونَ فَخابُوا؛(5) به راستی، خداوند ماه رمضان را میدان مسابقه برای خلق خود قرار داده است تا به وسیله طاعت او برای جلب رضایت خداوند بر یکدیگر سبقت گیرند. مردمی سبقت گرفتند و کامیاب گشتند و دیگران کوتاهی کردند و ناکام ماندند.»

رسیدن به رضایت الهی آرزوی تمام انبیاء بوده است. لذا در روایت آمده است که «موسی(ع)  عرض کرد: خدایا! مرا به عملی راهنمایی کن که با انجام آن به رضایت تو دست یابم. خداوند وحی کرد که ای فرزند عمران! رضایت من در سختی و گرفتاری تو است که طاقت آن را نداری. موسی به سجده افتاد و مشغول گریه شد...، سرانجام وحی شد که ای موسی! رضایت من در رضایت تو به قضا و تقدیرات من است.»(6)

2. فراگیری دانش
علم و دانش کلید خیرات و دستیابی به سعادت است. بدون دانش نه راه سعادت معلوم است و نه حرکت ممکن؛ به همین جهت از مهم ترین مأموریتهای انبیا در طول تاریخ، تعلیم کتاب و آموزش مسائل دینی و تربیتی بوده است. از مهمترین توقّعات امامان معصوم علیهم السلام از شیعیان این است که اهل دانش و فراگیری حکمت باشند.

امام حسن مجتبی(ع)  فرمودند: «عَلِّمِ النّاسَ عِلْمَکَ وَ تَعَلَّمْ عِلْمَ غَیْرِکَ؛(7)دانش خود را به مردم بیاموز و دانش دیگران را یادگیر.»

خداوند تمام امکانات فراگیری دانش را در اختیار ما قرار داده است. لذا لازم است که از چشم و گوش و فرصتها بیشترین استفاده را ببریم و با فراگیری دانش، شک و شبهه را از دل و درون خویش بیرون برانیم.

امام حسن(ع)  فرمود: «اِنَّ اَبْصَرَ الاَْبْصارِ ما نَفَذَ فِی الْخَیْرِ مَذْهَبُهُ وَ اَسْمَعَ الاَْسْماعِ ما وَعَی التَّذْکیرَ وَ انْتَفَعَ بِهِ وَ اسْلَمَ الْقُلُوبِ ما طَهُرَ مِنَ الشُّبَهاتِ؛ به راستی، بیناترین دیده ها آن است که در خیر نفوذ نماید، و شنواترین گوشها آن است که تذکّرات [دیگران] را بشنود و از آن بهره مند شود و سالم ترین دلها آن است که از شک و شبهه پاک باشد.»(8)

3. اندیشیدن و تفکّر
علم و دانش آنگاه نتیجه بخش و ثمرده خواهد بود که با تفکّر و تدبّر همراه باشد. خواندن و فراگیری قرآن نیز آنگاه مفید و مثمر خواهد بود که با تدبّر و تفکّر همراه شود. از مهم ترین انتظاراتی که امامان ما از شیعیان خویش داشته و دارند، این است که اهل اندیشه و تفکر باشند. آنان این توقّع را با بیانهای مختلف ابراز نموده اند.

امام مجتبی(ع)  می فرماید: «اُوصیکُمْ بِتَقْوَی اللّه و اِدامَةِ التَّفَکُّرِ، فَاِنَّ التَّفَکُّرَ اَبُو کُلِّ خَیْرٍ وَ اُمُّهُ؛(9) شما [شیعیانم] را به پروا پیشگی و اندیشیدن دائم سفارش می کنم؛ زیرا تفکّر پدر و مادر [و ریشه و اساس] تمامی خوبیها است.»

در جای دیگر فرمود: «عَلَیْکُم بِالْفِکْرِ فَاِنَّهُ مَفاتیحُ اَبْوابِ الْحِکْمَةِ؛(10) بر شما [شیعیان] لازم است که اندیشه کنید؛ زیرا فکر کلیدهای درهای حکمت است.»

راستی اگر امّت اسلامی بیشتر اندیشه و تفکّر می کردند و به آن عمل می نمودند، این همه عقب ماندگی و مشکلات نداشتند و این همه محل تاخت و تاز استعمارگران و ابرقدرتها قرار نمی گرفتند.

گاه دل مولا امام حسن(ع)  بدرد آمده و با زبان گلایه اظهار می دارد: «عَجِبْتُ لِمَنْ یتَفَکَّرُ فی مَأْکُولِهِ کیْفَ لا یَتَفَکَّرُ فی مَعْقُولِهِ فَیُجَنِّبُ بَطْنَهُ ما یُؤذیهِ وَ یُودِعُ صَدْرَهُ ما یُرْدیهِ؛(11) در شگفتم از کسی که در [چگونگی استفاده از] خوراکیهای خود اندیشه می کند ولی درباره معقولات خویش اندیشه نمی کند. پس از آنچه معده اش را اذیت می نماید دوری می کند، در حالی که سینه [و روح] خود را از پست ترین چیز پر می کند.»

راستی در کدام مکتب و مذهب جز اسلام و تشیّع پیدا می کنید که این همه بر علم و دانش، تدبّر و تفکر، اندیشه و تعقل سفارش و تاکید نموده باشند.

4. تلاش و کوشش
فکر و اندیشه، و یا تامّل و تدبّر، آن گاه ارزش حقیقی و عینی خویش را نشان می دهد که منجر به عمل و تلاش و سعی و کوشش شود، وگرنه تفکری که منهای عمل باشد، ارزش واقعی نخواهد داشت. در واقع فکری مطلوب و کارساز است که به عمل و تلاش بینجامد.

یکی از انتظارات امام حسن(ع)  این است که بندگان الهی در کنار علم و اندیشه، اهل تلاش و عمل باشند. آن حضرت فرمود: «اِتَّقُوا اللّهَ عِبادَ اللّهِ وَ جِدُّوا فی الطَّلَبِ وَ تِجاهِ الْهَرَبِ وَ بادِرُوا الْعَمَلَ قَبْلَ مُقَطِّعاتِ النَّقِماتِ وَ هادِمِ الَّذّاتِ، فَاِنَّ الدُّنْیا لا یَدُومُ نَعیمُها وَلا تُؤمَنُ فجیعُها وَلا تَتَوَقّی مَساویها، غُرُورٌ حائِلٌ وَ سِنادٌ مائِلٌ؛(12) ای بندگان خدا! پرواپیشه باشید و برای رسیدن به خواسته ها تلاش کنید و از کارهای ناروا بگریزید و قبل از آنکه ناگواریها به شما روی آورند و نابود کننده لذات [یعنی مرگ] فرا رسد، به کار[های نیک[ مبادرت ورزید، پس براستی نعمتهای دنیا دوام ندارند و [کسی از] خطرات و بدیهای آن در امان نیست.[دنیا[ فریبکار زودگذر و تکیه گاهی سست و بی اساس است.»

نکته دیگری را که حضرت مجتبی(ع)  علاوه بر اصل تلاش و عمل گوشزد می کند و انتظار دارد که به آن توجّه شود، این است که انسان هم باید برای دنیا کار و تلاش کند و هم برای آخرت. کلام نغز و دلنشین امام حسن(ع)  در این باره چنین است: «وَ اعْمَلْ لِدُنْیاکَ کَاَنَّکَ تَعیشُ اَبَدا وَ اعْمَلْ لآخِرَتِکَ کَاَنَّکَ تَمُوتُ غَدا؛(13) برای دنیایت چنان کار کن که گویا برای همیشه [در این دنیا] خواهی بود. و برای آخرتت [نیز چنان] سعی و تلاش کن که گویا فردا از دنیا خواهی رفت.»

طالب علمی به عالمی گفت: نیمه شبها و قبل از سحرها بیدار می شوم، درس بخوانم بهتر است و یا نماز شب؟ عالم در جواب او گفت: کاری کن که هم درس بخوانی و هم نماز شب. نه درس فدای نماز شب و عبادت شود، و نه عبادت فدای درس و منبر، نه کار بخاطر عبادات مستحبی و... کنار گذاشته شود، و نه عبادات واجب و مقداری مستحبّ بخاطر کار یا اضافه کاری به تأخیر افتاده و یا از دست برود.

5. صبر و بردباری
از یک سو دنیا جای حوادث و مصائب است و از طرف دیگر، انجام عبادات و کنترل شهوات نیاز به قدرت و نیرو دارد، آنچه انسان را در مقابل حوادث و مصائب نیرومند و مقاوم می سازد، صبر و بردباری است و آنچه انسان را بر انجام عبادات نیرو و توان می بخشد، استقامت و پایداری است. و آنچه انسان را بر شهوات غالب و پیروز می سازد، صبر و پایداری است. از انتظارات مهمّ امام حسن مجتبی(ع)  این است که شیعیان و پیروان او در تمام مراحل زندگی صابر و بردبار باشند، حضرتش در این زمینه دلسوزانه می فرماید: «جَرَّبْنا وَ جَرَّبَ الْمُجَرِّبُونَ فَلَمْ نَرَ شَیْئا اَنْفَعُ وِجْدانا وَ لا اَضَرُّ فِقْدانا مِنَ الصَّبْرِ تُداوی بِهِ الاُْمُورُ؛(14) تجربه ما و دیگران نشان می دهد که چیزی نافع تر از داشتن صبر، و زیانبارتر از فقدان بردباری دیده نشده است، صبری که بوسیله آن تمام [دردها و [امور درمان می شود.» راستی که باید گفت:
صد هزاران کیمیا حق آفرید     کیمیایی همچو صبر، آدم ندید
امام مجتبی(ع)  در کلام دیگری فرمود: «اَلْخَیْرُ الَّذی لا شَرَّ فیهِ اَلشُّکْرُ مَعَ النِّعْمَةِ وَ الصَّبْرُ عَلَی النّازِلَةِ؛ خیری که شرّ ندارد، شکر در حال نعمت و بردباری در مقابل ناگواری است.»(15)
کلید صبر کسی را باشد اندر دست     هر آینه درِ گنج مراد بگشاید
به شام تیره محنت بساز و صبر نما     که عاقبت سحر از پرده روی بنماید

6. دقّت در دوستیابی
رفیق و دوست عمیق ترین تأثیر را بر زندگی و رفتار انسان دارد، تا آنجا که گفته شده: «اَلْمَرْءُ عَلی دینِ خَلیلِهِ؛ انسان بر آیین رفیقش است.» به این علّت در قرآن و روایات، سخت بر آیین دوست یابی تاکید و سفارش شده است. امام حسن مجتبی(ع)  نیز از نزدیکترین افراد خانواده تا شیعیان انتظار دارد که در انتخاب دوست و رفیق دقّت بخرج دهند و مراقب باشند که در دام دوستان ناباب گرفتار نشوند.

در سفارشی به یکی از فرزندان خویش فرمود: «یا بُنَیَّ لا تُواخِ اَحَدا حَتّی تَعْرِفَ مَوارِدَهُ وَ مَصادِرَهُ، فَاِذَا اسْتَنْبَطْتَ الْخُبْرَةَ وَ رَضیتَ الْعِشْرَةَ فَآخِهِ عَلی اِقالَةِ الْعَثْرَةِ وَ الْمُواساةِ فِی الْعُسْرَةِ؛(16) پسرم! با هیچ کس برادری [و دوستی] مکن مگر آنکه [اوّل] بدانی کجا رفت و آمد دارد و از چه خانواده ای می باشد، هر گاه به این مسئله پی بردی و معاشرت و دوستی او را [طبق معیارها] پسندیدی، پس با او برادری [و دوستی] کن، در گذشتن از لغزشها و همدردی در سختی.»

حضرت در این باره فقط به سفارش اکتفا نکرده، بلکه گاه به معرّفی الگوهای عینی، و دوستانی که خود بر اساس معیارهای مطلوب انتخاب نموده می پردازد، و درباره یکی از دوستان خود چنین می فرماید: «او از دیدگاه من از همه مردم بزرگتر بود و اساس بزرگی او به دیده من، کوچکی دنیا در دیده او بود، از سلطه جهالت برون بود. دست دراز نمی کرد مگر نزد کسی که مورد اعتماد بود و سُودی در آن وجود داشت، نه شکایتی داشت و نه خشمگین و ناخشنود بود، بیشتر روزگارش را خاموش بود، پس هنگامی که سخن می گفت بر گویندگان و زبان آوران غلبه می یافت. مردی افتاده بود و مردم ناتوانش می انگاشتند؛ اما همین که زمان تلاش و جدّیت فرا می رسید، شیر بیشه را می ماند!.»

حضرت در ادامه بیان اوصاف دوست خوبش می فرماید: «کانَ اِذا جامَعَ الْعُلَماءَ عَلی اَنْ یَسْتَمِعَ اَحْرَصَ مِنْهُ عَلی اَنْ یَقُولَ، کانَ اِذا غُلِبَ عَلی الْکَلامِ لَمْ یُغْلَبْ عَلَی السُّکُوتِ، کانَ لا یَقُولُ ما لا یَفْعَلُ وَ یَفْعَلُ ما لا یقُولُ، کانَ اِذا عُرِضَ لَهُ اَمْرانِ لا یَدْری اَیُّهُما اَقْرَبُ اِلی رَبِّه نَظَرَ اَقْرَبَهُما مِنْ هَواهُ فَخالَفَهُ، کانَ لا یَلُومُ اَحَدا عَلی ما قَدْ یَقَعُ الْعُذْرُ فی مِثْلِهِ؛(17) چون با دانشمندان جمع می شد به شنیدن بیشتر شیفته بود تا به گفتن. اگر در سخن مغلوب می شد، در خاموشی مغلوب نمی گشت. آنچه را انجام نمی داد نمی گفت، ولی کارهایی انجام می داد که آن را به زبان نمی آورد. اگر در مقابل دو کار قرار می گرفت که نمی دانست کدامیک از آن دو خدا پسندانه تر است، آن را انجام نمی داد که نفسش می پسندید، هیچ کس را به کاری که زمینه عذر در آن بود سرزنش نمی کرد.»

سخن را با شعری درباره کریم اهلبیت علیهم السلام به پایان می بریم:(18)
ماییم و کرامات خدا دادِ حسن     میلاد کرامت است، میلاد حسن
دوریم گر از مدینه امروز ولی     ما را به مدینه می برد یاد حسن


 
 
 
 
 
پی‌نوشت‌ها:
1. اسماء بنت عمیس از زنان سعادتمند شمرده می شود، او اوّل همسر جعفر بن ابی طالب بود که از او سه پسر آورد بنام، عبدالله (شوهر حضرت زینب)، عون و محمّد. پس از شهادت جعفر در جنگ موته، با ابوبکر ازدواج نمود که محمد بن ابوبکر را به دنیا آورد و بعد از ابوبکر با امیر مؤمنان(ع)  ازدواج کرد که ثمره آن پسری به نام یحیی بود.
2. بحار الانوار، ج 43، ص 238 و ر. ک: هاشم معروف الحسنی، سیرة الائمة الاثنی عشر (قم، منشورات الشریف الرضی) ج 1، ص 462.
3. محمدی ری شهری، میزان الحکمة، ج 4، ص 153.
4. بحار الانوار، ج 43، ص 351.
5. تحف العقول (همان)، ص 410، شماره22.
6. منتخب میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ص 221، شماره 2628.
7. بحار الانوار، ج 75، ص 111.
8. علی بن شعبه، تحف العقول، انتشارات آل علی(ع)  ، چاپ اوّل، 1382، ص 408، شماره 17.
9. مجموعه ورّام، ج 1، ص 53.
10. میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج 8، ص 245.
11. بحار الانوار، ج 1، ص 218.
12. بحار الانوار، ج 75، ص 109؛ تحف العقول (همان) ص408، شماره 20.
13. بحار الانوار، ج 44، ص 139.
14. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 320.
15. تحف العقول (همان) ص 404، شماره8.
16. همان، ص 404، شماره 3.
17. همان، ص 406، شماره 13.

منبع: مجله مبلغان، مهر و آبان 1383، شماره 59.

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها