در حضورپروردگار با اجازه از او مرتکب خطا شویم .
بنام خداوند بخشنده مهربان
همه آدمها به طورکلی خودشان را از همه بیشتر دوست دارند و اگر کسی مدعی غیر از این باشد، باید
گفت که غلو میکند و حداقل با خودش رو راست نیست، به جزء عده ای از خاصان .
خیلی از انسانها مدعی هستند که مثلا شخصی را و یا حتی خداوند را از خودشان بیشتر دوست دارند اما
اگر همان شخص در شرایطی بحرانی قرار بگیرد که مسئله جانش در میان باشد، عشق از سرش می پرد
همه ما آدمها تا زمانیکه در آرامش و امنیت قرار داریم، رجز خوانی بسیار میکنیم .
نا گفته نماند که این مسئله، در شرایط جنگ و دفاع از میهن و ناموس نیست، چه بسا شاهد بودیم و دیدیم
جوانانی که با ارزشمندترین سرمایه زندگیشان را در طبق اخلاص تقدیم خالقشان کردند .
برای اینکه از موضوع دور نشویم، منظور در شرایط عادی است .
حال ببینیم اینکه خودمان را دوست داریم منظور چیست ؟
آیا دست و یا پا و یا اعضای دیگرخود را دوست داریم ؟ چه چیز خودمان را دوست داریم ؟
آیا کسانیکه در اثر کار و یا سانحه ای یکی از اعضای خود را از دست دادند دیگر خودشان را دوست
ندارند ؟ برعکس بیشتر به خود علاقه مند شدند . این موضوع را میتوان با نگاه کردن به زندگی
اطرافیان خود که حادثه ای باعث از دست دادن مثلا یکی از اعضای خود شده به طور آشکار ببینیم
هستند کسانیکه حتی دستها و پاهای خود را از دست دادند ولی همچنان با امید در حال زندگی هستند .
قصد مکدر کردن شما و یا برهم زدن اوقات خوش شما را نداریم، بهتر است خودم را مثال بزنم .
اگر دست من بنا به عللی قطع شود، آیا بازهم آنرا دوست دارم و آنرا نزد خود نگه میدارم و به آن
رسیدگی میکنم ؟ خیر . . . نه تنها چنین چیزی نیست، بلکه رغبت نمیکنم که به آن نگاه کنم .
پس ما به چه چیز خود علاقه داریم ؟
با کمی دقت متوجه میشویم که ما انسانها اصل خود را دوست داریم و آن چیزی نیست جزء روحمان
که در حقیقت همان پروردگار است ، که در درون ما ست .
و این همان پیمانی است که خداوند بزرگ از تک تک بندگانش گرفت و در نهاد همه انسانها موجود است
و اینکه چرا متوجه این موضوع هم نمیشویم، و نسبت به روح خود یعنی در حقیقت به خالق خود بی
تفاوت هستیم و دلیلش این کالبد خاکی است که زمانی که روح از آن جدا می شود، همه انسانها از
روبرو شدن با آن هم اکراه دارند، . . . .
این هم موضوع بحث ما نیست .
بحث ما رفاقت است، یعنی دوستی حقیقی، یعنی داشتن دوستی که خالصانه و از سر مهر و محبت
با ما دوستی کند . دوستی که در لحظه لحظه های زندگی قدم به قدم با ما همرا بوده و در خوشی و
ناخوشی یارمان باشد و در هر شرایطی ما را یاری کند .
دوستی که در شرایط مختلف زندگی ما را رها نکند و برایمان سنگ تمام بگذارد .
اگر به این حقیقت رسیدیم که ما روح خود را دوست داریم، در حقیقت خداوند را دوست داریم، باید
بدانیم که بهترین دوست و رفیق را پیدا کرده ایم، رفیقی که در زمانیکه ما خطا میکنیم و یا دچار اشتباهی
می شویم، ما را سرزنش نمی کند، رفیقی که اگر بدترین کارها را هم انجام دهیم، نه تنها ما را سرزنش
نمی کند بلکه دوستی اش را هم با ما قطع نمی کند، رفیقی که با همه بدیهای ما باز هم مراقب ماست و
در شرایط های مختلف زندگی ما را یاری می کند، رفیقی که چیزهایی که برای ما مخاطره آمیز است
از ما دور می کند، رفیقی که هر گاه گرسنه می شویم به ما غذا می دهد، رفیقی که هرگاه مریض می
شویم مانند مادری دلسوز مراقب ماست و از ما پرستاری می کند و ما را شفا می دهد .
رفیقی که . . . . .
از بی مهری ما، در بیشتر اوقات دلتنگ ما می شود، ولی ازسر عشقی که به ما دارد باز هم دم نمی زند
و فقط منتظر است که ما هم مانند خودش با او دوستی کنیم و شرط رفاقت را بجا بیاوریم .
رفیقی که انتظار دارد که هرگاه میخواهیم خلافی هم انجام دهیم، حداقل به او بگوییم ، و بدانیم و آگاه
باشیم که، او شاد می شود .
رفیقی که اگر متوجه رفاقت او شویم، . . . اشک . . . از دیدگانمان . . . .
...........
بغض راه گلویم را بست، . . . الهی .... الهی . . . عقده زبانم بگشا تا تو را تقدیس کنم .