عرفان در كلام امام حسين (ع)
دوشنبه 20 دی 1389 7:49 PM
امام حسين (ع): «مَتي غِبتَ حتّي تَحتاج الي دليلٍ يدّل عليك و متي بَعدتَ حتي تكون الآثار هي التي تُوصل اليك»؛ چه زماني غايب شدهاي تا نيازمند دليلي باشي كه بر تو دلالت بكند؟ و چه زماني دور شدهاي؟ تا اين آثار باشند كه [ما را] به تو برسانند.
از سه طريق ميتوان به مضمون اين سخن پي برد:
1. از طريق نقلي:
1-1) «وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» (بقره/115) مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو كنيد، خدا آنجاست! خداوند بىنياز و داناست.
1-2) «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» (ق/16) ما انسان را آفريديم و وسوسههاى نفس او را مىدانيم، و ما به او از رگ قلبش نزديكتريم.
1-3) «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» اوّل و آخر و پيدا و پنهان اوست؛ و او به هر چيز داناست.
1-4) «وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ» (انفال/24) و بدانيد خداوند ميان انسان و قلب او حايل مىشود.
1-5) «وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو كنيد، خدا آنجاست! خداوند بىنياز و داناست.
يا در نهجالبلاغه ميخوانيم: «داخِلٌ في الاشْيآءِ لا بِالْمُمازَجَةِ، وَ خارِجٌ عَنِ الاشْيآءِ لا بِالْمُزايَلَةِ» يعني؛ داخل اشياء است، اما با آنها ممزوج و مخلوط نيست و خارج از اشياء است، اما از آنها زايل و دور نيست.
2. از طريق عقلي و فلسفي:
2-1) در فلسفه الهي، حقتعالي وجودي نامتناهي است. اين نامتناهي بودن هم به لحاظ شدّت و مرتبه وجودي است، هم به لحاظ حدّ و مرز نداشتن و بي كران بودن. حال وجودي كه نامتناهي در شدّت و حدّت است، هيچ عرصهاي از عرصههاي هستي، خالي از او نيست و هيچ قلمروي از قلمروهاي هستي، تهي از حقتعالي نيست. چون وجود نامتناهي همه جا را پر كرده است. فرمايش گوهربار مولاي متقيان علي (ع) يعني «داخِلٌ في الاشْيآءِ لا بِالْمُمازَجَةِ، وَ خارِجٌ عَنِ الاشْيآءِ لا بِالْمُزايَلَةِ» هم يك تفسيرش همين است.
2-2) يكي از مسائل مهم فلسفه از دير باز ، مسأله چگونگي ربط حادث به قديم و خالق به مخلوق يا علّت حقيقي هستي بخش به معلول بوده است. شايد بتوان گفت ديدگاه صدرالمتألهين در اين زمينه مرتبه تكامل يافته نظريهها در اين زمينه است. طبق ديدگاه صدرالمتألهين، رابطه معلول با علت حقيقي هستي بخش (نه علل مُعدّ و ناقصه)، رابطه عين الربط است. همانند رابطه امواج با دريا يا اقيانوس يا از باب تمثيل مانند رابطه برخي عَرَضْها با جوهرشان، همانند رنگ سفيدي با كاغذ.
2 -3) همچنين طبق فلسفه الهي، علم حقتعالي، علم حضوري است. در علم حضوري معلوم با وجود عيني و حقيقي خود در نزد عالم است. نه اينكه صورت، تصوير، شَبَه يا وجود ذهني معلوم در نزد عالم باشد. در اين صورت همه موجودات، آن چنانچه هستند، پيوسته در نزد حقتعالي هستند. چون در واقع همه موجودات، بخشي از معلومهاي خدا هستند.
3. از طريق عرفاني:
سالكان عارف؛ در حالات معنوي كه براي آنها رخ ميدهد، اعم از مكاشفه و شهود و ديگر حالات عرفاني، همه هستي را يك وجود يعني وجود واحد شهود ميكنند و بقيه موجودات را در واقع رشحاتي از وجود و به تعبير ديگر جلوههاي آن وجود واحد تلقي ميكنند.
كى رفتهاى ز دل، كه تمنا كنم تو را؟
كى بودهاى نهفته، كه پيدا كنم تو را؟
غيبت نكردهاى، كه شوم طالب حضور
پنهان نگشتهاى، كه هويدا كنم تو را
با صدهزار جلوه برون آمدى، كه من
با صدهزار ديده تماشا كنم تو را
بالاى خود در آينه چشم من ببين
تا با خبر ز عالم بالا كنم تو را
مستانه كاش! در حرم و دير بگذرى
تا قبلهگاه مؤمن و ترسا كنم تو را
خواهم شبى، نقاب ز رويت برافكنم
خورشيد كعبه، ماه كليسا كنم تو را
گر افتد آن دو زلف چليپا به چنگ من
چندين هزار سلسله در پا كنم تو را
طوبى و سدره، گر به قيامت به من دهند
يك جا فداى قامت رعنا كنم تو را
زيبا شود به كارگر عشق، كار من
هر گه نظر به صورت زيبا كنم تو را
چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا 2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا 3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا 4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا
پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com
تالارهای تحت مدیریت :
مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه