0

اشعار ولادت حضرت علی اکبر (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار ولادت حضرت علی اکبر (ع)
پنج شنبه 14 اردیبهشت 1396  3:16 PM

مثنوی میلاد حضرت علی اکبر کار مشترک اعضای گروه آیات غمزه

هر که از قافله ی فطرسیان جا مانده
دیده اش خیره به سوی گل لیلا مانده

خنده ی آینه ی روی نبی دیدنی است
بوسه از لعل لب حیدری اش چیدنی است

عمه اش تا به رخ ماه علی کرد نگاه
گفت لا حول ولا قوه الا باالله

اکبری آمده تا سلسله کامل بشود
ضرب آهنگ دل چلچله کامل بشود

که بخواند علوی زاده ای از راه آمد
از دل شمس به آغوش زمین، ماه آمد

رونوشتی است که با اصل برابر آمد
اشبه الناس به اوصاف پیغمبر آمد

خلق و خوی حسن از ذات حسینی آمد
اولین سید سادات حسینی آمد

آمد و بهر پدر آینه ی حیدر شد
منطقا،خلقا و خلقا، خود پیغمبرشد

نه فقط نام علی، زور دو بازوش علی
شوکت و جاه علی، تیغ دو ابروش علی

او تجلی صفات همه ی برترهاست
بخدا داشتنش آرزوی مادرهاست

 

 

 

مثل عباس علمدار رشید است،رشید
همچو خورشید شد و بر همه عالم تابید

 

 

نوه ی ارشد زهرا و علی آمده است
از گلستان نبی باز گلی آمده است

واژه ها در پی معنای شما خشکیدند
ناتوانی سخن در خودشان میدیدند

آه مولا چه بلایی به سرت آوردند

چقدر آینه در آینه زنجیر شده ست
زور بازوی علی در علی تکثیر شده ست

آسمان غرق درآن دیده ی دریایی او
عالمی دربدر خوش قد و بالایی او

جاده ها زیر قدمهای تو جان میدادند
سروها پیش قدمهای تو می افتادند

شب شوراست وسروراست وهیاهو درفرش
پر پرواز گرفته دل لیلا  تا عرش

شهر دل بوی گل لاله و ریحان دارد
دل تنگم هوس بارش باران دارد

شادی و غم شده توام شب میلاد علی
دل مادر متوسل شده بر ناد علی

همه ی لشکریان دورو برت میخندند
همه دارند به وضع پدرت میخندند

دورم ازهرنفس و هر دم بی تو پسرم
خاک عالم بسرعالم بی تو پسرم...

هر چه از جلوه بگوییم فراوان دارد
خوش به حال پدرش... یوسف کنعان دارد

تا علی اکبر او نیت میدان دارد
چشمهایش هوس بارش باران دارد

خواندن روضه تو خون جگر میخواهد
فهم این روضه فقط داغ پسر میخواهد

تا زره کرد به تن حال پدر ریخت به هم
این طرف البته احوال پسر ریخت به هم

رزم تعلیمی عباس شده آهنگش
ریخته میمنه و میسره برهم جنگش

تا گره میخورد ابروش زمین می لرزد
با تکان خوردن گیسوش زمین میلرزد

مرد گهواره زرنگ است خدا می داند
با نگاهش چه علی گونه رجز می خواند

پدرش حرز به او بست و بگفتا: آری...
آنچه خوبان همه دارند، تو یکجا داری

نیزه بر نیزه فرود آمده بر روی تنش
اربا اربا شده و هیچ نماند از بدنش

کربلا دارد از این حال جنون میگیرد
از دهانت پدرت لخته خون میگیرد

گرگهایی که به یوسف همگی چنگ زدند
پدری را به سر نعش پسر سنگ زدند

اندکی نیست که رفتی چه نیامد به سرت
جای یک بوسه نماندست برای پدرت

پسرم بانگ انا الحق زدنت را دیدم
مردم و زنده شدم تا بدنت را دیدم

کاسه ی صبر مرا کرده فراقت لبریز
عمه ات آمده میدان،ز جایت برخیز

چقدَر سنگ به ابروت اصابت کرده
چقدَر نیزه به‌پهلوت اصابت کرده

انقدر بر بدنت تیغ عدو باریده
تکه های بدنت در همه جا پاشیده
گ)*
بعد از این نام بلندی که ز حیدر دارد
بردن نام علی مزه ی دیگر دارد

خلق وخوی نبوی داردعلی اکبراو
وجنات علوی داردعلی اکبراو

تکه هاى بدنت تکه تر از تکه شده
هر کسی دیده تو را شکه تر شکه شده

نام زیبای تو را یاد علی میخواند
عمه با دیدن تو ناد علی میخواند

التهاب از رخ بی تاب تو دلگیر شده
پدرت را بنگر کز غم تو پیر شده

دست و پا میزدی و قلب پدر خون می‌شد
وقت بیچارگی لیلی و مجنون می‌شد

گره از کار پدر پیش تنت،باز نشد
قدر یک گفتن بابا،دهنت باز نشد

پسری داشت در آن معرکه پرپر می‌زد
روح از جسم پدر داشت دگر پر می‌زد

پدر افتاد کنار بدنت،ولوله شد
همه ی دشت به یکباره پر از هلهله شد

ابتاگفتنت ازجان وجهان سیرم کرد
پسرم داغ تووالله زمین گیرم کرد

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها