پاسخ به:اشعار ولادت امام سجاد (ع)
سه شنبه 12 اردیبهشت 1396 12:39 PM
بحر طویل میلاد امام سجاد
باز کیفیّت کوثر لب من را تر کرد ،
کار صد ساغر کرد ، حالت هوش مرا بدتر کرد ،
باز این باده مرا دربه در میکده کوثر کرد،
سه شب اینجا همه جا بزم محبّت برپاست
و فلک هم غوغاست ، هرکجا روح خدا هست دل ما آنجاست
سه شب از عقل فراری شده ام، غرق در حال بهاری شده ام
سه شب از باده پیاپی خوردم ، تا گلو می خوردم
ساقی هی ریخت و من هی خوردم، می نابی که عطشناک بود
عطر آن غبطه افلاک بود ، و چه بی باک بود ، هرکه زین می زده است باز دنبال سبو آمده است ،
خبری هست که امشب همگی آمده اند،
در این خانه دوباره همگی در زده اند ،
خبری هست که دلها همگی بی تاب است ، دیده ها پرآب است ،
چه شبی جذّاب است ، ساقی امشب این بزم خود ارباب است ،
دل زسینه به مدینه شده راهی پی ماهی که رخش خانه ارباب منّور کرده
و فلک را سر زلفش چه معطّر کرده ، خبری هست بگو قمری هست بگو پسری هست بگو کآمده امشب که شده باده لبالب که شده خنده به لب حضرت زینب
شب سوم ، شب روئیدن یک شمشاداست ، میکده آباد است
دل عالم شاد است ، شب میلاد جگر گوشه ارباب همه سجاد است،
آمد آنکس که ادامه دهد این شبها را ، این پسر ذات خداوند دوباره رو کرد ، معنی زمزمه یا هو کرد ،
آمد و باز صفا کرد دلم ، قبله را باز رها کرد دلم ،
رو به نجوا و دعا کرد دلم ، یک صحیفه ز لبش شعر محبت خواندم مات رویش ماندم ، و در اندیشه به محراب نمازش رفتم ،
دل به آن راز و نیازش دادم ، غصه رفت از یادم، پای او بوسیدم ،
گرد او چرخیدم ، در نمازش همه ذات خدا را دیدم ،
به خود لرزیدم چقدر قامت رعنا شبه زهرا رفته ،
چقدر چهره زیباش به مولا رفته ، شهرتش تا به ثریا رفته ،
نسل او پاک تر از پاکی هاست ، از تباری والاست ، سیرت و صورت او نور فشان و زیباست ،
او اصالت دارد ، این پسر رکن امامت دارد ، بودنش روز جزا شور قیامت دارد ،این پسر با دل ما ست قرابت دارد ،
پدرش گستره ی ربّانی است ، روح حق در بدن انسانی است ،
خون حق است که در کرب و بلا قربانی است ، در خدا او فانی است ، و زسمت دگرش مادرا را بشنو که زنی نورانی است ،
مثل یک هدیه به نسل علوی ارزانی است ، فخر دارد دل ما مادر او ایرانی است ، کرده این قسمت حق شاد وجود ما را
دیده اش راوا کرد ،به سر دست پدر شور و شعف بر پا کرد ،
زود مهرش به قلب پدر و قلب عمو قلب برادر جا کرد ، و لبش را که پر از قند و شکر بود پدر زد بوسه عمه نازش میکرد و ابالفضل دلش غوغا بود ،
مثل اکبر دل او شیدا بود ، لایی لایی حسن بر سر او زیبا بود ، هدیه ها آوردند و همه بنشستند عهد شادی بستند وقت آن بود که کامش بدهند ، نامی از عشق به رویش بنهند ،
همه ساکت بودند که حسین بن علی بعد اذان گفت به آوای جلی ،
من زعشق پدرم بیمارم ، علوی هستم و از خصم علی بیزارم ،
و فقط خوش دارم ، که به روی پسرم اسم علی بگذارم ،
ودوباره همگی خندیدند نقل شادی به سرش پاشیدند ، ونمک باز چه خوش کرد لب دنیا را
نمک نام علی بر لب عالم جا شد ، باز هم روی زمین زیبا شد ،
باز هم خصم علی رسوا شد ، و علی بن حسین بن علی رشد نمود و پدری کامل شد ، به امامت به ولایت ز خدا نائل شد ،
و چه بد روزی بود ، روز آقا شدنش روز مولا شدنش ، شد مصادف به صف کرب وبلا ،
همه جا گلگون بود ، دل او محزون بود ، روز گودال و سر پرخون بود ،
او اسیر تب بود ، جان او برلب بود ، غصه اش غیرت و بی معجری زینب بود ،
وسط آتش ها ، دست او را بستند ، رفت همراه زنان همره سرها و سنان ناله کنان ، خسته ز اغیار سرکوچه و بازار به هر شهر و به هر کوی به هر سوی ،
ولی وای که بند دلش آرام نشد ، هیچ جائی بخدا شام نشد ،
چه بگویم دیده اش شد پر آب ، با وجودِ بی تاب ، رفت در بزم شراب ، وسر شاه و لب چوب شرر زد جگر آقا را
مجتبی صمدی شهاب