پاسخ به:اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع)
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396 10:39 AM
كس نفهميد كه عُمرَش به چه مِنوال گذشت ؟
آنكه روز و شب او كُنج سيه چال گذشت
چارده سالْ بلا، زجر، شكنجه، دشنام
چارده سال كه اندازه ي صدسال گذشت
غنچه ی بوسه يقيناً به لبش مي خُشكد
عُمرِ بابايي اگر دور ز اطفال گذشت
شب ظلماني و زندان پي زندان، يعني
فرصت ديدن آن كوكب اقبال گذشت
غير يك پرده كه افتاده زمين هيچ نديد
هركس از پهلوي اين كعبه ي آمال گذشت
"الف"سرو بلنداي وجودش از غـــم
تا شدآن قدركه حتّيٰ كمر از"دال"گذشت
زَهر كُشتش تَه مطموره ي تاريك و نَمور
واي من ! شعر چرا از لبِ گودال گذشت ؟
كربلا ! زلزلتِ ألارض ! چه آمد به سرش ؟
حرفهايي ست كه در سوره ي زلزال گذشت
تيرها، يك كفن از پَر به تنش پوشاندند
خنجر از حنجره اش، آه به جنجال گذشت
چون سرش رفت سر نيزه ی "دنياخواهان"
كار از غارت گهواره و خلخال گذشت