پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396 9:01 PM
تاریخ: 1365/08/27
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله والصلوه والسلام علی رسول الله صلی الله علیه و آله
وصیتی است از پدری پیر که عمری را با بطالت و جهالت گذرانده و اکنون که به سوی سرای جاوید می رود با دست خالی از حسنات و نامه ای سیاه از سیئات با امید به مغفرت الله و رجا به عفوالله است به فرزندی جوان که در کشاکش با مشکلات دهر و مختار در انتخاب صراط مستقیم الهی که خداوند به لطف بیکران خود هدایتش فرماید یا خدای ناخواسته انتخاب راه دیگر که خداوند به رحمت خود از لغزش ها محفوظش فرماید.
فرزندم! کتابی را که به تو هدیه می کنم شمه ای است از صلوه عارفین و سلوک معنوی اهل سلوک. هر چند قلم مثل منی عاجز است از بیان این سفرنامه و اعتراف می کنم که آنچه نوشته ام از حد الفاظ و عباراتی چند بیرون نیست و خود تاکنون به بارقه ای از این شمه دست نیافتم.
پسرم! آنچه در این معراج است غایه القصوای آمال اهل معرفت است که دست ما از آن کوتاه است (عنقاشکار کس نشود دام بازگیر) لکن از عنایات خداوند رحمان نباید مایوس شویم که او جل و علا دستگیر ضعفا و معین فقرا است.
عزیزم! کلام در سفر از خلق به حق و از کثرت به وحدت و از ناسوت به مافوق جبروت است تا حد فنای مطلق که در سجده اول حاصل شود و فنای از فنای که پس از صحو در سجده دوم حاصل گردد و این تمام قوس وجود است (من... الله والی الله) در این حال ساجد و مسجودی و عابد و معبودی در کار نیست (هو الاول و الاخره و الظاهر و الباطن) .
پسرم! آنچه در درجه اول به تو وصیت می کنم آن است که انکار مقامات اهل معرفت نکنی که این شیوه جهال است و از معاشرت با منکرین مقامات اولیا بپرهیزی که اینان قطاع طریق حق هستند. فرزندم! از خودخواهی و خودبینی به درآی که این ارث شیطان است که به واسطه خودبینی و خودخواهی از امر خدای تعالی به خضوع برای ولی و صفی او جل و علا سرباز زد. و بدان که تمام گرفتاری های بنی آدم از این ارث شیطانی است که اصل اصول فتنه است و شاید آیه شریفه (وقاتلوهم
حتی لاتکون فتنه و یکون الدین لله) در بعضی مراحل آن اشاره به جهاد اکبر و مقاتله با ریشه فتنه که شیطان بزرگ و جنود آن که در تمام اعماق قلوب انسان ها شاخه و ریشه دارد باشد و هر کس برای رفع فتنه از درون و برون خویش باید مجاهده نماید و این جهاد است که اگر به پیروزی رسید همه چیز و همه کس اصلاح می شود.
پسرم! سعی کن که به این پیروزی دست یابی یا دست به بعض مراحل آن. همت کن و از هواهای نفسانیه که حد و حصر ندارد بکاه و از خدای متعال جل و علا استمداد کن که بی مدد او کس به جایی نرسد. و نماز این معراج عارفان و سفر عاشقان راه وصول به این مقصد است و اگر توفیق یابی و یابیم به تحقق یک رکعت آن و مشاهده انوار مکنون در آن و اسرار مرموز آن ولو به قدر طاقت خویش شمه ای از مقصد و مقصود اولیای خدا را استشمام نمودیم و دورنمایی از صلوه معراج سید انبیا و عرفا - علیه و علیهم و علی اله الصلوه والسلام - را مشاهده کردیم که خداوند منان ما و شما را به این نعمت بزرگ منت نهد. راه بس دور است و بسیار خطرناک و محتاج به زاد و راحله فراوان و زاد مثل من یا هیچ یا بسیار اندک است مگر لطف دوست جل و علا شامل شود و دستگیری کند.
عزیزم! از جوانی به اندازه که باقی است استفاده کن که در پیری همه چیز از دست می رود حتی توجه به آخرت و خدای تعالی. از مکاید بزرگ شیطان و نفس اماره آن است که جوانان را وعده صلاح و اصلاح در زمان پیری می دهد تا جوانی با غفلت از دست برود و به پیران وعده طول عمر می دهد و تا لحظه آخر با وعده های پوچ انسان را از ذکر خدا و اخلاص برای او باز می دارد تا مرگ رسد و در آن حال ایمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد می گیرد. پس در جوانی که قدرت بیشتر داری به مجاهدت برخیز و از غیر دوست جل و علا بگریز و پیوند خود را هر چه بیشتر - اگر پیوند - داری محکم تر کن و اگر خدای نخواسته نداری تحصیل کن و در تقویتش همت گمار که هیچ موجودی جز او جل و علا سزاوار پیوند نیست و پیوند با اولیای او اگر برای پیوند به او نباشد حیله شیطانی است که از هر طریق سد راه حق کند. هیچ گاه به خود و عمل خود به چشم رضا منگر که اولیای خلص چنین بودند و خود را لاشی ء می دیدند و گاهی حسنات خود را از سیئات می شمردند.
پسرم! هر چه مقام معرفت بالا رود احساس ناچیزی غیر او جل و علا بیشتر شود. در نماز این (مرقاه وصول الی الله) پس از هر ستایش تکبیری وارد است چنانچه در دخول آن تکبیر است که اشاره به بزرگتر بودن از ستایش است ولو اعظم آن که نماز است و پس از خروج تکبیرات است که بزرگتر بودن او را از توصیف ذات و صفات و افعال می رساند. چه می گویم کی توصیف کند و چه توصیف کند و کی را توصیف و با چه زبان و چه بیان توصیف کند که تمام عالم از اعلی مراتب وجود تا اسفل السافلین هیچ است و هر چه هست او است و هیچ از هستی مطلق چه تواند گفت و اگر نبود امر خدای تعالی و اجازه او جل و علا شاید هیچ یک از اولیا سخنی از او نمی گفتند. در عین حال که هر چه هست سخن از او است لاغیر و کس نتواند از ذکر او سرپیچی کند که هر ذکر ذکر او است (وقضی ربک الاتعبدوا الا ایاه و ایاک نعبد و ایاک نستعین) که شاید از لسان حق خطاب به همه موجودات است.
(و ان من شی ء الایسبح بحمده و لکن لاتفقهون تسبیحهم) این نیز به لسان کثرت است و گرنه او حمد است و حامد است و محمود (ان ربک یصلی الله نور السموات والارض) .
پسرم! ما که عاجز از شکر او نعمت های بی منتهای اوییم، پس چه بهتر که از خدمت به بندگان او غفلت نکنیم که خدمت به آنان خدمت به حق است چه که همه از اویند هیچ گاه در خدمت به خلق الله خود را طلبکار مدان که آنان به حق منت بر ما دارند که وسیله خدمت به او جل و علا هستند و در خدمت به آنان دنبال کسب شهرت و محبوبیت مباش که این خود حیله شیطان است که ما را در کام خود فرو برد و در خدمت به بندگان خدا آنچه برای آنان پر نفع تر است انتخاب کن نه آنچه برای خود یا دوستان خود که این علامت صدق به پیشگاه مقدس او جل و علا است.
پسر عزیزم! خداوند حاضر است و عالم محضر او است و صفحه نفس ماها یکی از نامه های اعمالمان. سعی کن هر شغل و عمل که تو را به او نزدیک تر کند انتخاب کن که آن رضای او جل و علا است. در دل به من اشکال مکن که اگر صادقی چرا خود چنین نیستی که من خود می دانم که به هیچ یک از صفات اهل دل موصوف نیستم و خوف آن دارم که این قلم شکسته در خدمت ابلیس و نفس خبیث باشد و فردا از من مواخذه شود لکن اصل مطالب حق است اگر چه به قلم مثل منی که از خصلت های شیطانی دور نیستم و به خدای تعالی در این نفس های آخر پناه می برم و از اولیای او جل و علا امید دستگیری و شفاعت دارم.
بار الها! تو خود از این پیر ناتوان و احمد جوان دستگیری کن و عاقبت ما را ختم به خیر فرما و با رحمت واسعه خود ما را به بارگاه جلال و جمال خود راهی ده.
والسلام علیکم من اتبع الهدی
روح الله الموسوی الخمینی
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.