پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396 8:48 PM
تاریخ: 1349/10/07
بسمه تعالی
احمد عزیزم!
مرقوم شما به وسیله آقای علی واصل شد. سلامت شماها را خواهانم. راجع به مطلبی که مرقوم شده بود باید بگویم یک پول جگرک سفره قلمکار نمی خواهد. من اکنون نفس های آخر عمر را می کشم و آنچه گرفتاری دارم کافی است و میل ندارم بیشتر کنم. زیادی کار به کلی وضع زندگانی را مختل کرده است. امید است ان شاءالله خداوند تعالی وسیله فراهم فرماید که بتوانم برای آخر عمر فکری بکنم. فکرهای شما بحمدالله تعالی جوان و سرشار از امید است و با فکر خسته و فرسوده من جور در نمی آید. آنچه از شما می خواهم آن است که با جدیت مشغول درس و بحث و به هیچ وجه غفلت ننمایید و در خلال تحصیل به تهذیب اخلاق و تحکیم مبانی دیانت مقدسه کوشا باشید، تا بخواهید برای من فکر تشریفات و مشاورین و اصحاب باشید، من رفته ام. از قراری که از تهران نوشته اند معلوم نیست بتوانند به شهریه ادامه دهند، من هم حدس می زدم لکن آقایان چون درست اطلاع ندارند پشت سر هم می نویسند که زیاد کن، زیاد کن. داداش دو روز سرماخوردگی داشت و تب مختصری و بحمدالله رفع شد و امروز و دیروز درس بود و این جا هم آمد، لکن دستش قدری درد می کند، ممکن است از اثر سرماخوردگی باشد و مهم نیست، ان شاءالله تعالی خوب می شود. به همشیره ها و خانم خودتان سلام برسانید. ان شاءالله سعید و خوش باشید.
پدرت
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.