پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396 8:33 PM
تاریخ: 1365/12/23
بسم الله الرحمن الرحیم
من این عید سعید را به همه مسلمین جهان و به ملت بزرگ خودمان و به همه مظلومان در طول تاریخ تبریک عرض می کنم. امیدوارم خداوند در سایه عنایات حضرت ولی عصر و جد بزرگوارش حضرت رسول و حضرت امیر سلام الله علیهما این مملکت و ممالک اسلامی از شر اشرار مصون باشد.
درباره حضرت امیر سلام الله علیه این قدر گفته شده است و نوشته شده است و باز هم حقش ادا نشده است. یعنی این معجزه الهی تاکنون معلوم نشده است که چه شخصیتی است. همه طوایف مختلفی که در اسلام هستند و خصوصاً در شیعه مذهب ها، این حضرت را به خودشان نسبت می دهند. عرفا، حکما، فقها، فلاسفه و اقشار مختلفه حتی دراویش، صوفیه و حتی کسانی که به اسلام اعتقاد ندارند از کلمات ایشان استشهاد می کنند./الان در یعنی/ آن وقت که من عراق بودم که حزب عفلقی ای که اصلاً اعتقاد به اسلام ندارد، بلکه مضاد با اوست، معذلک کلمات ایشان را در دیوارها برش استشهاد می کردند و هر کسی به یک نحو از ایشان اسم می برد. در زورخانه ها به عنوان یک پهلوان، در جنگ ها به عنوان یک جنگنده، در مدارس به عنوان یک ارزشمند فقیه و در هر جایی که ملاحظه می کنید به نظر هر یک و هر طایفه ای حضرت یک وضعی دارد و همه آنها را از خودشان می دانند، الا البته بعضی که اصلاً اعتقادی به اسلام ندارند، لکن معذلک آنی که باید باشد این معما حل نشده است و نخواهد شد. این موجود یک اعجازی است که نمی شود در اطراف او آن که هست صحبت کرد، هر کس به اندازه فهم خودش و به اندازه نظری که دارد در این باب صحبت کرده است و حضرت غیر از این معانی است. یعنی ما نمی توانیم به آن جایی که بتوانیم از ایشان به آن جور که هستند مدح کنیم. آن صفات متضاده که در اشخاص نمی شود باشد، در ایشان هست. از همین جهت است که این صفات متضاده که هست، این که هر کسی یک طرفش را گرفته است و خیال می کند که ایشان او است. کسی که عارف مسلک است و در رأس عرفای عالم واقع شده است، این آدم در حکومت دخالت دارد، در صورتی که عرفای معروف اصلاً کناره گیری می کردند. کسی که در جنگ ها آن طور
فعالیت داشته است معذلک در زهد و تقوا و کناره گیری از خلق آن طور بوده است. چون ابعاد مختلف درش بوده است. هر کسی یک بعدی از او را گرفته است و خیال کرده است که بعد واقعی این است و تاکنون آن بعدی که ایشان دارند، آن بعد معنوی ای که ایشان دارند برای کسی کشف نشده است مگر برای اشخاصی که همطراز او هستند. از این جهت درباره ایشان صحبت کردن از هر ترتیبی که باشد، همه این چیزها را دارد لکن آن که هست نمی شود صحبت کرد، نمی توانیم ما صحبت کنیم و لهذا باید غمض عین کنیم از صحبت درباره ایشان و از ایشان بخواهیم که ما را هدایت کند و به آن راهی که ایشان هستند، ما لااقل به بعضی اش برسیم.
اما راجع به مسائلی که مناسب است در این روز گفتن، من کمی اش را عرض می کنم. ما الان گرفتاری های زیادی داریم که همه می دانید. و می دانید که همه قدرت هایی که هستند با ما مخالفند. یعنی قدرت ها دست به هم داده اند تا اسلام را که می بینید در این جاها یک نمونه ای ازش پیدا شده است بکوبند و نگذارند که اسلام سر بلند کند. ما تکلیفمان چی هست؟ در این حالی که همه با ما مخالفند، همه می خواهند /ما/ همه ما را از بین ببرند، می خواهند ما را برگردانند به آن حالی که یک نفر فرض کنید که سفیر یا مادون سفیر یک کشوری بتواند همه اوضاع ایران را به هم بزند، ما را می خواهند به آن حال برگردانند. تکلیف ما در این وقت چی است؟ خدا برای ما چه راهی معین کرده؟ باز ما باید بنشینیم با هم مختلف باشیم؟ باز با هم نزاع کنیم؟ حالا من این که می گویم نزاع، نه این که نزاعی هست و لیکن باید جلوگیری کنیم که مبادا باشد. حالا فردا رسانه های گروهی نگویند که فلانی گفته است که نزاع هست و الان در ایران جنگ است. یکی از اموری که آنها درصددند که همیشه دامن به آن بزنند، همین که در داخل ایران نزاع سر قدرت است. اینها باز نشناختند اسلام را، نشناختند ایران را، نشناختند متصدیان امور در ایران را. خیال می کنند که یک دسته آن طرف ایستادند، یک دسته هم آن طرف ایستادند همه دارند تو سر هم می زنند که یکی می خواهد قدرت را برای خودش، یکی می خواهد قدرت را برای خودش، این برای این است که نظر، نظر مادی است. وقتی نظر، نظر مادی شد همین طورها هست. اگر خدای نخواسته نظر مادی در بین ماها حاصل بشود و ما نسیان کنیم خدای تبارک و تعالی را به توجه به دنیا و مقامات، لاعلاج خواهد شد اختلاف. کسانی که توجه به دنیا دارند، نمی شود اختلاف نداشته باشند، هر کسی برای خودش می خواهد. آنهایی که اختلاف ندارند، آنهایی هستند که به دنیا اعتنا ندارند، آنهایی هستند که ارزش را بهش توجه دارند، آنها بینشان اختلاف واقع نمی شود. اگر همه انبیا جمع بشوند و همه اولیا جمع بشوند، با هم اختلاف نمی کنند، یک کلمه اختلاف ندارند، لکن اگر دو تا کدخدا در یک ده باشد اختلاف پیدا می کند، اگر دو عالم باشد (روحانی واقعاً) صد عالم روحانی باشد، ممکن نیست با هم اختلاف داشته باشند. اما اگر دو عالم باشد یا دو صورت عالم باشد که بخواهد دکان درست کند برای خودش، شکی نیست که با عالم دیگری که باز آن هم همین
جور است اختلاف پیدا می شود. و همین طور اگر چنانچه سران یک کشوری برای خدا کار بکنند، اینها اختلاف نخواهند پیدا کرد و باید توجه کنند که گمان نکنند که مأمونند از این که به راه ابلیس بروند. هیچ امری یکدفعه نمی شود، به تدریج، یک قدم یک قدم انسان را می کشانند به جهنم. از ابتدا نمی آید نفس اماره انسان بگوید بیا برو جهنم، یا ابلیس بگوید بیا برو جهنم، یا نفس اماره بگوید یاالله پاشویم دعوا راه بیندازیم، نخیر. ابتدائاً از اول شروع می شود یک قدم جلو می رود آدم ازش غفلت می کند، تبعیت می کند، یک قدم دیگر جلو می رود، یک وقت می بیند که سر از این بیرون آورد که با هم دارند اختلاف می کنند. که جلوی این اختلافات را بگیریم؟ تکلیف شرعی ما، تکلیف عقلی ما، تکلیف وجدانی ما این نیست که نگذاریم یک وقت خدای نخواسته بین اقشار اختلاف پیدا بشود؟ او به این است که هواهای نفسانی کم بشود، غیر از این راهی ندارد. اگر هواهای نفسانی در کار باشد، این منجر به اختلاف می شود، ولو این که هر مقدار هم یک نفری آدمی باشد که به ظواهر خیلی اعتقاد داشته باشد و خیلی هم دنبال ظواهر باشد، لکن وقتی که در قلبش هوای نفسانی باشد قهراً آن هوای نفسانی او را دنبال می کند. این هوای نفسانی در همه هست /نمی شود/ تعرضش نمی شود کرد، لکن بعضی ها مهار می کنند و بعضی ها مهار نمی کنند این که می گویم در همه، یعنی همه مردم متعارف نه اولیای خدا -
ما باید فکر این معنا باشیم که در این کشور یک وقت خدای نخواسته به تدریج اختلاف واقع نشود. همه پشتیبان هم باشیم. بنابراین بگذاریم که دندان روی جگر بگذاریم و هوای نفسانی را زیر پا بگذاریم و با هم خوب بشویم. اگر در قلب هم یک چیزی هست که الان نمی تواند یک آدمی جلویش را بگیرد، ولی در عمل قدرت دارد به این که جلویش را بگیرد، جلویش را بگیرد. امروز تأیید همه قشرها بر همه ما لازم است. ما باید از مجلس طرفداری بکنیم، مجلس هم باید از همه ملت طرفداری بکند. ما باید طرفدار دولت باشیم، دولت هم باید خدمت به ملت بکند. ما باید به همه قوایی که الان هستند تبعیت کنیم ازشان به اندازه ای که باید بکنیم و پشتیبانی کنیم ازشان به اندازه ای که باید بکنیم. آنها هم باید از هم پشتیبانی بکنند. یک دسته بیایند بخواهند یک طرف بکشند، یک دسته هم یک طرف دیگر بکشند (در حالی که نیست الان، این طور دارند می گویند) اگر خدای نخواسته یک جرقه ای پیدا بشود، خواهد دنیا این را بزرگ کرد تا آن جایی که بگویند ایران الان دیگر هیچ چیز درش نیست.
الان شما ملاحظه می کنید که رسانه های گروهی تمام چیزهایی که در ایران، چیزهای خوبی که در ایران هست، اگر صحبت کنند به طور برق آسا ازش می گذرند و تهمت می زنند و سر آن تهمت ایستادگی می کنند. جنگ واقع می شود، می بینید که الان پیروزی های بزرگ واقع شده است، این را همچو می برندش و همین طور کنارش می گذارند. اول که اصل را ذکر نمی کنند، بعد هم این، این را
گفت، آن هم او را گفت و تا حالا تأییدی ازش نشده. خبرگزاری هایشان می آیند این جا، آنهایی که اغراض دارند یک چیزی انبار می کنند و می فرستند آن جا و آنها هم می دانند که اینها انبار کردند و فرستاده اند، معذلک می گویند که چیز است، ایران چه شده، چه شده، چه شده، دلیل ما آن کسی است که مخالف با ایران هست، آن مخالف با ایران این طوری گفته، درست است لابد. این برای این است که دنبال این هستند که یک چیزی از ما پیدا کنند و بزرگش کنند و ما را در داخل به هم بریزند. عقل ما و دیانت ما و اسلام و همه چیز اقتضا می کند که ما حالا وقتی بنا شد که همه با ما بدند. با هم خوب بشویم، طرفدار هم باشیم. ارتش طرفدار سپاه باشد، سپاه طرفدار ارتش باشد و همه ارگان ها طرفدار هم باشند. این نخواهد ارتش را از بین ببرد، آن نخواهد سپاه را از بین ببرد، آن نخواهد دولت را از بین ببرد، آن نخواهد قوه قضایی را از بین ببرد، همه باید با هم باشند. این یک تلکیف الهی شرعی است به عهده ما و به عهده همه ملت، البته /در موقع/ اگر خدای نخواسته یک وقت ما ببینیم که می خواهد یک همچو چیزی واقع بشود، تکلیف شرعی مان این است که با هر ترتیبی که می شود جلویش را بگیریم ولو به افشا کردن، ولو به این که یک نفری را قربانی کنیم برای یک ملت، یک دسته ای را قربانی کنیم برای یک ملت.
من دارم به شما آقایان عرض می کنم همه توجه به این داشته باشید که دنبال اختلاف نروید. فردا ممکن است که انتخابات پیش بیاید، خوب! در موقع انتخابات البته صحبت ها خواهد شد، دنبال این نروید که به هوای نفسانی خودتان برای خودتان درست کنید. می خواهد یک قضیه ای واقع بشود در ایران، دنبال این نباشید که به نفع من باشد، آن یکی بگوید به نفع من باشد، این مبدا اختلاف است. انبیا و اولیا و کسانی که وارسته از دنیا هستند، این معانی را ندارند. شما هم اگر تبعیت از انبیا دارید، تبعیت از امیرالمؤمنین سلام الله علیه دارید، باید این معنا را نداشته باشید. امیرالمؤمنین سلام الله علیه تمام دنیا پیشش هیچ بوده، من گاهی فکر می کردم که حضرت امیر و همین طور در بین انبیا هم همین طور، در بین ائمه هم همین طور گاهی از خودشان تعریف می کنند، این چیه؟ این مبداش همانی است که خدای تبارک و تعالی به آدم گفت، وادارش کرد به این که آن اسمائی را که خدا به او تعلیم کرده است امر بهش کرد که باید بگویی. اگر این امر را نکرده بود آدم نمی گفت. اینها مأمورند که چون مقام، مقام بزرگی است به مردم معرفی کنند این مقام را برای تبعیت مردم، نه برای این که می خواهند خودشان را چه بکنند. حضرت امیر که در بسیاری از جاها از خودش تعریف می کند که من اعتنای به دنیا ندارم، او مأمور است این را بگوید، بهش هم سخت است این. /به/ انبیای دیگر هم که از خودشان یک چیزی صحبت می کردند برای این که این راه هدایت بوده است، نه برای این که برای خودشان بوده، راه هدایت به عالم غیب بوده. مثل یک طبیبی که هیچ قوای نفس ندارد، لکن می بیند که اگر چنانچه طب
خودش را نشان ندهد مردم به مرض می افتند، به یک مرضی می افتند، این مجبور می شود در عین حالی که نمی خواهد از خودش تعریف کند، از طب خودش و این که من متخصص در این امرم تعریف کند. دو جور تعریف داریم. یک وقت این است که آدم تعریف می کند می خواهد خودش را نشان بدهد، این ابلیس است. یک وقت این است که آدم تعریف می کند می خواهد خودش را نشان بدهد، این ابلیس است. یک وقت از خودش تعریف می کند برای این که هدایت کند دیگران را، این نفس رحمان است. حضرت امیر که می فرماید که من، قسم می خورد به این که اگر همه دنیا و چه را به من بدهند، من ظلم حتی به آن طور نمی کنم، این وادار شده است از طرف خدای تبارک و تعالی به این که این را بگوید تا مقام معلوم بشود. مردم تبعیت کنند، مثل همان طبیب می ماند، نمی خواهد خودنمایی کند مثل امثال ماها که اگر فرض کنید یک شعری بلد هستیم می خواهیم خودنمایی کنیم که من آنم که شعر گفتم، اگر یک درسی خواندیم خودنمایی کنیم که من آنم که درس خواندم، او می خواهد هدایت کند مردم را به راهی که غیر از این نمی شود و لهذا در عین حالی که برایش مشکل است، می گوید. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در عینی که برایش مشکل بود که حضرت امیر را معرفی کند و راه هدایت را به مردم بگوید، برای این که می دید ممکن است یک وقت اختلاف بشود، معذلک خدا الزامش کرد که باید بگویی، اگر نگویی کاری نکردی. اینها الزامی است. این که در لسان ائمه می بینید که از خودشان تعریف می کنند گاهی، این یک الزامی است که از طرف غیب /بر آن شده است/ بر آنها شده است که باید این کار را بکنید مردم طبیب را بشناسند. مردم یک ظاهری می بینند که ظاهر این و آن یکی مثل هم است، گاهی هم می بینند که خوب! این آدم هم می کشد، این مامور است که به آنها بفهماند که این آدمکشی چی است و راه هدایت این است، مثل همان طبیب. اگر ما شمه ای از این معنا پیدا بکنیم که اگر هم معرفی می خواهیم خودمان را بکنیم ما نباید بکنیم البته، ما همچو مأموریتی نداریم، لکن اگر بخواهیم بکنیم برای این باشد که هدایت بشوند مردم، اگر دیدید برای خود است بدانید که دست شیطان در کار است. اگر دیدید که یک وقتی ما مخالفت می کنیم با رئیس جمهور، یا شما مخالفت می کنید بدانید که برای خدا نیست، دست ابلیس در کار است. و همین طور اگر از دولت، اگر ما از دولتی که الان دارد خدمت می کند و خدمتش هم شایان است و مورد اعتماد است، ما بخواهیم تکذیب بکنیم، بدانید که دست شیطان در کار است، برای خدا نیست. اگر بخواهیم از ارتش بدگویی کنیم، بدانید دست شیطان در کار است، از سپاه بکنیم بدانید دست شیطان در کار است، دست الهی نیست.
میزان را خود انسان در باطنش غالباً می فهمد و اگر بخواهد بفهمد هم میزان دارد. این آدمی که در رأس یک امری واقع هست، پیش خودش یک وقت شاید فکر کند که اگر این امر دست آن یکی باشد، بهتر از من است، ببیند راضی هست واقعاً بین خودش و خدای خودش که او باشد و خودش نباشد؟ اگر دید راضی هست به این امر، بداند که یک چیزی از عالم غیب درش هست و اگر راضی نیست بداند که عیب درش هست، نفسانیت درش هست. البته ما نمی توانیم از نفسانیت خودمان به طور
مطلق جلوگیری کنیم، ما همچو قدرتی نداریم، اما قدرت این را داریم که جلوی خودمان را بگیریم اظهار نکنیم. قدرت نداریم اگر با یک کسی واقعاً مخالفیم، مخالفت را در قلبمان هم نداشته باشیم، اما قدرت این را داریم که در مقام عمل، در مقام اظهار نکنیم این کارها را. و ما امروز ملکف شرعی هستیم، تکلیف الهی است که اگر در دلمان /هم از بعضی مان/ بعضی مان از بعضی مان خوشش نمی آید در مقام عمل، در مقام ذکر، در مقام تبلیغ بر خلاف نفس خودش عمل بکند، این یک امری است که قدرت دارد انسان، اگر آن را قدرت ندارد، لکن عمل را، فعل را قدرت دارد و لهذا خدا از انسان مؤاخذه می کند. مؤاخذه نمی کند که چرا در قلب تو این واقع نشد، حالا نقص انسان، اما این مؤاخذه این طوری ندارد. اما می توانستی در عین حالی که خوش نیستی با این، دوست نداری، این را ذکر نکنی، این را قدرت داری، نکردی معاقبی. و /ما/ امروز قضیه شخصی نیست که یک کسی معصیت خدا را می کند و معاقب است این به اندازه شخصیت خودش و به اندازه حال خودش معاقب است. ما اگر امروز مخالفت با هم بکنیم، قضیه یک ملت در کار است، قضیه ملت های اسلامی در کار است، قضیه اسلام در کار است، قضیه ارزش های الهی در کار است، قضیه ملت های اسلامی در کار است، این جرمش غیر آن جرمی است که کسی تو خانه اش نشسته، یک معصیتی می کند، آن هم جرم است. اما کسی مخالفت بکند با یک کسی که دارد خدمت به خلق می کند این غیر آن جرمی است که مخالفت بکند با یک شخصی که در بین خانه خودش فرض کنید که در عائله خودش می کند، آن هم جرم است. اما کسی مخالفت بکند با یک کسی که دارد خدمت به خلق می کند این غیر آن جرمی است که مخالفت بکند با یک شخصی که در بین خانه خودش فرض کنید که در عائله خودش می کند، آن هم جرم است. اما این جرم از آن جرم خیلی بالاتر است و این یک چیزی است که مشکل است خدای تبارک و تعالی انسان را ببخشد.
امروز خیلی تکلیف به عهده ماست، تکلیف های شاق هم به عهده ماست. امروز شمایید و همه عالم دشمن شما الا معدود، البته بین ملت ها زیاد هست /شما/ به شما توجه دارند. اما دولت ها معدودی هستند که مخالف با شما نیستند، همه مخالفند. اگر ما هم بخواهیم خودمان با هم مخالفت کنیم، این یک جرمی است که تا ابد به عهده ما خواهد ماند و برای ما یک جرم ابدی ثابت خواهد شد، یک روسیاهی ابدی پیش خدای تبارک و تعالی برای ما پیدا خواهد شد.
حضرت امیر سلام الله علیه در بسیاری از اموری که برایش خیلی سخت بود، دندان روی جگر می گذاشت و موافقت می کرد برای مصالح کلی، برای مصالح اسلام. ما اگر تبعیت از او داریم باید این طور باشیم، اگر یک مقدار هم تبعیت داریم، یک مقداری همین طور باشیم. در هر صورت آنی که در یک همچو موقعی برای ما باید خیلی مورد نظر باشد، این که الان دارند از اطراف دنبال این می روند که ما را از باطن از بین ببرند، در داخل ما را خرد کنند، نتوانستند در خارج بکنند، نقشه ها همه نقش بر آب شد و از بین رفت لکن حالا الان این نقشه، نقشه مهمی است که می خواهند در داخل، هی چیزهایی می گویند در کجا چی واقع شده، معلوم شد چه شده است، کی با کی دعوا دارد، کی با کی چه دارد و اینها تأثیر دارد اگر چنانچه توجه نکند انسان به خدای تبارک و تعالی، از خدای تبارک و تعالی در واقع نخواهد این را که انسان را از این شرها نجات بدهد، ممکن است انسان در دام بیفتد.
و ما بحمدالله امروز همه با هم خوب هستیم، انشاءالله و امیدوارم خدای تبارک و تعالی همه را
تأیید کند و همه شما دیگری را تأیید کنید، همه ملت دولت را تأیید کند، دولت همه ملت را تأیید کند و مجلس و همین طور همه با هم باشند تا انشاءالله خدای تبارک و تعالی قدرت بدهد به همه و توجه کند به همه و این ملت را از شر اشرار نجات بدهد.
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.