پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396 8:30 PM
تاریخ: 1365/06/08
بسم الله الرحمن الرحیم
لازم است که /من/ در این روزی که فاجعه نخست وزیری رخ داد یک یا چند کلمه ای یادی از این دو نفر شهید بزرگوار و همین طور آقای عراقی که من سابقه طولانی با ایشان داشتم، بشود. من از خصوصیاتی که در این آقایان بود، آقای رجایی، آقای باهنر، آقای عراقی، آنی که به نظرم خیلی بزرگ است، این است که آقای رجایی یک نفر آدمی بود که، دستفروشی در بازار از قراری که گفتند، من در مطالعاتی که در ایشان کردم به نظرم آمد که از حال دستفروشی اش تا حال ریاست جمهور، در روح او تأثیری حاصل نشد. چه بسا اشخاصی هستند که اگر کدخدای ده بشوند، تغییر می کنند به واسطه ضعفی که در نفسشان هست، تحت تأثیر آن مقامی که پیدا می کنند واقع می شوند و اشخاصی هستند که مقام تحت تأثیر آنهاست از باب قوت نفسی که دارند. و آقای رجایی، آقای باهنر در عین حالی که خوب یکی شان رئیس جمهور بود، یکی شان نخست وزیر بود، این طور نبود که ریاست در آنها تأثیر کرده باشد، آنها در ریاست تأثیر کرده بودند. یعنی آنها ریاست را آورده بودند زیر چنگ خودشان، ریاست آنها را نبرده بود تحت لوای خودش. و این یک درسی است که انسان باید از اینها یاد بگیرد والحمدلله در این جمهوری بسیارند همچو اشخاص که تفاوتی به حالشان نکرده است، آن وقتی که در طلبگی بودند یا در بازار بودند /یا چیزها/ یا وقتی که مقام پیدا کردند فرقی نکرده است که انسان ببیند که خیر حالا یک بادی به غبغب بیندازد و یک هیاهویی بجا بیاورد و اینها نشده است و این مسأله ای است که اهمیت دارد. آن که تحت تأثیر مقام می رود، نه این است که یک مقامی دارد، این از باب این که بسیار آدم ضعیفی است، مقام به او تسلط پیدا می کند و دنبال او هم می رود آن وقت. و این دنبال رفتن مقام بسیار ضرر دارد برای خود انسان و برای کسانی که در کار هستند برای کشورشان، از آن طرف اگر چنانچه عکس شد، تأثیر خوب دارد، هم برای خودشان و هم برای کشور. و لهذا من با این که (ما ابری ء نفسی ان النفس لاماره بالسوء) به شما آقایان عرض می کنم که توجه به این معنا داشته باشید، این مقامات بعد از چند روزی دیگر تمام می شود، آنهایی که در اریکه قدرت های بزرگ بودند بعد از چند روز تمام شد، آنهایی هم که به درویشی و به قناعت زندگی کردند آنها هم تمام شد، این امور تمام می شود، آن چیزی که هست، ما در حضور حق تعالی هستیم و ثبت است در نامه اعمال ما همه امور، همه
خلجانات نفسانی و ما باید آن فکر آن جا باشیم. این راجع به این آقایان که واقعاً اسباب تاسف شد که یک همچو اشخاصی فاسد از بین بردند. ولی بحمدالله اینها در مماتشان هم تقویت کردند این جمهوری اسلامی را. آقای عراقی را هم من سال های طولانی می شناختم، در همان اوایل امر که این مسائل پیش آمد، ایشان وارد بود در امر و با من دوستی داشت، او هم بسیار مرد صالح و بزرگواری بود، خداوند همه اینها را رحمت کند.
و اما راجع به، چون هفته دولت است یک کلمه هم با آقایان راجع به این معنا صحبت کنم. ما باید در سنجش هامان روی هم مطلب را بریزیم و حساب کنیم، یک نقطه را اگر بخواهیم نظر بکنیم ممکن است این نقطه ما را به خطا بکشاند، یک نقطه دیگر را نگاه کنیم باز همین طور، ما باید عملکرد دولت را رویهمرفته حساب کنیم، ببینیم که آیا این دولت در این مدتی که در جنگ بوده است و در محاصره اقتصادی بوده است و مخالفت همه قوت های بزرگ دنیا بوده است. این دولت موفق بوده است رویهمرفته یا نه؟ بی انصافی است که ما بگوییم موفق نبوده، بی انصافی است که ما بگوییم که دولت کار ازش نیامده. خوب! کارهای بزرگی کرده اند، کارهایی که در ظرف چهل، پنجاه سال نشده بود، اینها کرده اند در هر قشرشان، همه جا، همه افرادشان و رویهمرفته یک دولت موفق بوده است. و من به شما آقایان سفارش می کنم که با این که موفق بودید باید دنبال موفقتری بروید، قناعت نکنید به این که ما حالا فلان کار را کردیم. ما هر چه خدمت بکنیم به این ملت، کم خدمت کرده ایم، برای این که این ملت بود که همه این گرفتاری ها به دست او رفع شد، دولت شاهنشاهی به دست آنها ساقط شد و هر چه ما داریم از آنهاست. ما باید خدمتگزار باشیم، واقعاً خدمتگزار باشیم و هر چه خدمت بکنیم باز کم است. ما که شکر خدا را نمی توانیم بجا بیاوریم برای این که کوچکتریم از این که شکر خدا را بجا بیاوریم، لکن شکر این ملت قهرمان و مظلوم همان شکر خداست، کسی که شکر اینها را بجا نیاورد، شکر خدا را بجا نیاورده است برای این که اینها بندگان خدا هستند، اینها کسانی هستند که برای خدا دارند خدمت می کنند به این کشور و شکر این است که ما به آنها خدمت بکنیم، هر کس در هر مقامی که هست خدمت بکند.
و من باید این را عرض بکنم که گاهی اشخاص با این که ممکن است که آدم های خوبی باشند، لکن یک چیزهایی در نفوس انسان هست که انسان از آن غفلت می کند. مثلاً یک پدر و مادری که بچه شان را خیلی دوست دارند، این هر چه می بیند خوبی می بیند از او، اصلاً غفلت می کند از این که در این بدی باشد. (حب الشی ء یعمی و یصم) .از آن ور هم همین طور است، وقتی انسان در قلبش دشمنی
یا مخالفت با یک کسی داشت یا با جمعی داشت، هر چه خوبی ببیند، بدی می بیند، اصلاً خوبی ها محو می شود. من به همه اشخاصی که قلم در دستشان است، زبان گویا دارند می خواهم سفارش کنم که متوجه باشند که قلم آنها، زبان آنها در حضور خداست، فردا مؤاخذه دارد، صحبت سر دولت و ریاست جمهور و اینها نیست، صحبت سر نظام است، نظام اسلام است. آقای خامنه ای سلمه الله باشند رئیس جمهور یا یک کس دیگر، آقای موسوی نخست وزیر باشند یا یک کس دیگری، این مطرح نیست، مطرح نظام جمهوری اسلامی است، ما مکلفیم به حفظ او، همه نویسنده ها مکلفند به حفظ نظام. وقتی که انسان فرض کنید از یک کسی گله دارد یا می بیند نقیصه ای در کار هست، این نصیحت می تواند بکند و باید بکند، اما لسان نصیحت غیر لسان لجن کردن و ضایع کردن است. من راجع به افراد هم عقیده ام هست - یعنی شارع هم همین طور است، ما تابع او هستیم - که اگر انسان یک مسلمانی را برای خاطر هوای نفسش لگدمال کند، این در آن دنیا شاید مجازاتش بدترین مجازات باشد و در این دنیا هم موفق نخواهد شد. ما لسانمان باید لسان نصیحت باشد و انسان می بیند که گاهی وقت ها لسان ها لسان نصیحت نیست، قلم ها قلم های نصیحت نیست. مطرح دولت نیست، مطرح جمهوری اسلامی است. گاهی وقت ها انسان می بیند که به واسطه یک قلمی، به واسطه یک نوشته ای ممکن است که در بازار یک مطلبی واقع بشود، یک زیادی قیمتی بشود، یک کسر قیمتی بشود، این طور چیزها، این کسی که قلم دستش می گیرد باید توجه به این معنا بکند که مسأله، مسأله فرد نیست، مسأله اسلام است و نظام اسلامی و ما مکلفیم این نظام را حفظ کنیم. همچو نباشد که وقتی قلم دستمان آمد، اگر من با آقای نخست وزیر مخالفم یا با آقای خامنه ای مخالفم، دیگر فکر این نباشم که قلمم کجا می رود، هر جا رفت بنویسم، هر چه شد بکنم، این در حضور خداست، در حضور ملائکة الله است، ثبت می شود اینها و /من/ ممکن است که اشخاص هم خوب باشند، اما این چیزهایی که در نفس انسان است نمی تواند انسان به این زودی بر آن مکاید شیطان و مکاید نفس اماره /انسان/ تسلط پیدا کند، انبیا هم دنبال این بودند که یک وقت خدای نخواسته گرفتار یک همچو مسائلی نشوند.
آقایان توجه بکنند که قلم آنها یک وقت قلمی نباشد که جمهوری اسلامی را تضعیف بکند. و من می بینم در بعضی قلم ها این جوری است و اینها توجه بکنند. من همیشه میل دارم که با نصیحت، با - عرض می کنم که - تقاضا، با ملایمت با آقایان رفتار کنم و همیشه جوری باشد که یک صحبتی که ملایم نباشد، نباشد. لکن اگر چنانچه یک وقتی اقتضا بکند مصلحت اسلام، یک وقت انسان ببیند که می خواهد یک کسی اسلام را تضعیف کند ولو نمی فهمد خودش یا خدای نخواسته از روی فهم - که بعضی نادر هست الان که از روی ادراک می خواهند لطمه بزنند و شناسایی هم ممکن است شده باشند - لکن توجه کنند که اگر یک وقت یک همچو چیزی پیش بیاید، آن وقت یک وضع دیگری پیش می آید، این جور نیست که همه اش قضیه نصیحت باشد و ملایمت باشد، یک مسأله دیگری پیش می آید.
ما در حال انقلاب هستیم، شما ملاحظه کنید آن جاهایی که انقلاب شده است چه کرده اند، آن جاهایی که انقلاب شده است، انقلاب روسیه ای که پنجاه و چند سال از آن گذشته است، روزنامه باز همچو تحت کنترل است که نمی توانند یک کلمه این ور و آن ور بگویند. الان به طوری که برای من گزارش دادند در عراق هیچ مطلبی را جز این که اداره اطلاعات اجازه بدهد نمی توانند بروز بدهند، هیچ مطلبی را. راجع به اقتصادشان، راجع - به عرض می کنم - که ارزشان، راجع به نظامی شان، همه چیزها، باید اداره اطلاعات اجازه بدهد تا چی بشود. بعضی... (مفهوم نشد) نوشته بود، لابد آقایان هم دیده اند که بعد از دو سال حق دارند که یک کلمه ای راجع به او بگویند، خوب ما چی؟ ما هر چه دستمان آمد گفتیم. حالا اقتصاد ما این طوری است و ما ورشکسته هستیم! خوب ما ورشکسته، جناب عالی که می فرمایید که ما ورشکسته شدیم، این برای اسلام مضر است یا برای دولت مضر است؟ این برای جمهوری اسلامی مضر است. وقتی فهمید طرف ما ورشکسته نیستیم، چون مردم می دانند، اما تویی که برمی داری می نویسی ما ورشکسته هستیم، تویی که می نویسی ما هیچی دیگر نداریم، تویی که این حرف ها را می نویسی، این برای اسلام مضر است نه برای دولت. اگر یک چیزی بود که مخصوص دولت بود، خوب! یک مسأله ای بود، باز می شد یک چیزی، اما یک چیزی که برای نظام مضر است هست و این را توجه کنید به آن. دست هاتان را یک قدر نگه دارید، قلم هاتان را یک قدر نگه دارید، توجه بکنید به این که هر چیزی نباید نوشته بشود، هر چیزی نباید منتشر بشود. و من به شما عرض می کنم که من ممکن است یک روزی اگر چنانچه خدای نخواسته تعقیب بکنند آقایان، ممکن است من یک وضع دیگری پیش بیاید برایم.
و من از خدای تبارک و تعالی می خواهم که موفق باشند همه و همه خدمت بکنند. شما همه در یک مملکت دارید زندگی می کنید. شما ملاحظه کنید انسان چقدر ضعیف است، اگر من یک قلمی دستم بگیرم و بخواهم مطلبی بنویسم برای کسی که خیلی دوستش دارم، ممکن نیست در این قلم یک لغزشی پیدا بشود که این ولو هزار تا عیب داشته باشد یکی از آنها را اشاره کنم، هیچ ممکن نیست، برای این که این دوستی نمی گذارد. اگر چنانچه از آن ور من با یک کسی دشمنی داشته باشم، یک قلمی دست بگیرم بخواهم بنویسم، ممکن نیست که از محاسن او یک کلمه بنویسم. این قضیه، قلم شیطان است این، آن کسی قلمش قلم انسانی است، آنی است که از روی انصاف چیز بنویسد. از روی انصاف صحبت کند، آن هم توجه کند که در یک وقتی که ما الان این طور گرفتاری ها را داریم، بعضی از اموری که از روی انصاف هم باشد نباید گفت، همان طوری که دیگران نمی کنند. خوب! یک روزنامه، تمام روزنامه ها را در انقلابات از بین می برند، یکی می گذارند این تحت نظر دولت، تحت نظر خودشان، تمام احزاب را از بین می برند، یکی را می گذارند تحت حزب خودشان. انقلابات این جوری هستند دیگر، نمی گذارند که هرج و مرج باشد، هر که هر کاری دلش می خواهد بکند، هر که هر حرفی
می خواهد بزند. حالا این ضرر به نظام دارد یا ندارد، نه، ما بگذار حریفمان از بین برود ولو اسلام هم رفت جهنم! در بعضی اشخاص انسان این جور می بیند و باید تجدید نظر بکنند در کارهایشان، باید توجه بکنند که یک وقت خدای نخواسته یک ورق دیگر پیش نیاید. وقتی انسان تکلیف بفهمد دیگر نمی تواند که بگوید این دوست من است، این رفیق من است، این برادر من است، این پسر من هست.
من از خدای تبارک و تعالی استدعا می کنم که یک همچو مسائلی را پیش نیاورد و از آقایان، از همه نویسندگان، از همه گویندگان تقاضا می کنم که شما یک قدری تعدیل کنید کارهایتان را، تحت تأثیر نفس اماره واقع نشوید. دولت موفق بوده است، دولت با گرفتاری ای که دارد، ما الان در حال جنگیم، ما در حال محاصره هستیم، همه دنیا دست هاشان، قلم هاشان بر طرف ضد ماست، حالا خود ما هم بنشینیم هی هر که هر چه دلش می خواهد بگوید، این صحیح است آیا؟ من امیدوارم که آقایان هم در گفتارشان مثل آقای خامنه ای، آقای رفسنجانی نصیحت کنند همه را، همه کسانی که هستند نصیحتشان کنند که یک قدری در امور تجدید نظر بکنند، این جور نباشد که همه اش هی عیب بگویند. خوب! یک قدری از چیزهایی که، خدمت هایی کرده اند چطور گفته نمی شود؟ در بعضی قلم ها یک کلمه راجع به این که فلان خدمت هم شده است نمی شود، از اول شروع می شود عیب، عیب، کجاست، کجاست، کجاست، کجاست، کجاست، کجاست، همه. آن وقت بعضی هاش ضرر می زند به حیثیت اسلام، بعضی هاش ضرر می زند به نظام، بعضی هاش ضرر می زند به، حتی در قوای نظامی تأثیر می کند. و امیدوارم که دیگر این امور تکرار نشود. خداوند شما را و ما را و همه ملت ما را از این لغزش ها نجات بدهد و ما را کاری کند که در حضور خودش روسیاه وارد نشویم.
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.