پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396 8:27 PM
تاریخ: 1364/06/12
بسم الله الرحمن الرحیم
من رویهمرفته آن جمعیت هایی که در جمهوری اسلامی کار کردند و مشغولند (رویهمرفته را می خواهم عرض کنم) ، از رئیس جمهور تا قوای اجرائیه و قوه قضائیه و مجلس و دیگر کسانی که، جمعیت هایی که در خدمت این انقلاب بودند، من رویهمرفته موفق می دانم آنها را. ادعاها زیاد است، ممکن است که یک کسی ادعا کند که من اگر رئیس جمهور بودم، مثلاً، زمین را به آسمان می دوختم، یا من اگر نخست وزیر بودم، چه ها و چه ها می کردم، یا اگر رئیس مجلس بودم، چه می کردم، یا اگر وزیر بودم، چه می کردم، وکیل بودم، چه می کردم! همیشه ادعاها زیاد است، ولیکن در مقام عمل وقتی که وارد بشوند این مدعی ها، کمی شان توانند کار بکنند، اکثراً ادعاست. حالا این ادعا یا این است که واقعاً اشتباه دارند، یا این که اشخاصی هستند که می خواهند به واسطه این ادعاها کار شکنی بکنند. (ما اکثر الضجیج واقل الحجیج) ، از این قبیل است، آنها هم که حج می روند / زیاد / ناله و فریادشان زیاد است، اما حاج صحیح، کم است خیلی. از این جهت من لازم می دانم که از مجموعه این هیات ها و این جمعیت ها تشکر کنم، و اگر تشکر نکنم ظلم کردم، قدردانی کنم که اینها خدمت کردند / و / از روی حقیقت و واقعیت. البته من افراد، مجموع افراد را نه می شناسم، نه می توانم برایشان حکمی بکنم. اما رویهمرفته (البته عده ای شان را هم می شناسم) ، رویهمرفته من عرض می کنم که یک هیات های مؤفقی بودند و خدمت های خوبی / کردند / و بزرگی کردند. و امیدوارم که خدای تبارک و تعالی به آنها اجر عنایت کند و آنها را موفق کند به این که باز خدمت کنند به این جمهوری.
باید افراد متوجه این معنا باشند، کسانی که واقعاً دلشان برای اسلام تپد و برای کشورشان، متوجه این باشند که پست، میزان نیست، مقام میزان نیست، مقام ریاست جمهوری، این میزان نیست، مقام نخست وزیری یا رئیس دولت بودن یا رئیس مجلس بودن، اینها چیزی نیستند، این مقامات تمام می شود، آنی که هست خدمت است. آدم متعهد در هر جا باشد، اگر دید خدمتش خوب است آن جا، بیشتر دلگرم است. ممکن است که یک نفر، مثلاً، فرض کنید که نخست وزیر بوده است، لکن اگر این نخست وزیر ببیند که در یک جایی کار بهتر می کند، آدم متعهدی است می رود آن جا. یک نفر در دادستانی مقامی داشته است، وقتی دید که یک کسی از خودش بهتر می تواند کار کند برود آن جا،
برایش فرق نکند، یعنی هدفش این باشد که خدمت بکند، نه هدفش این باشد که مقام داشته باشد. انسان هم خودش می تواند خودش را بشناسد، هیچ کس بهتر از خود انسان، البته بسیاری از اوقات هم انسان از خودش هم غفلت می کند، اما بسیاری از اوقات هم هست که انسان خودش درک می کند که چی دارد می کند و در دلش چی می گذرد. ماها نمی دانیم، اما خدا می داند. انسان می فهمد که اگر انتقاد بکند، آیا این انتقاد سازنده است یا انتقام است. خودش می فهمد یعنی، غالبا می فهمد خودش می فهمد که (آنی که در این پست هست) پست را دوست دارد یا خدمت را دوست دارد. این چون خدمتگزار است، دلبسته به این پست هست، یا خیر. دلبسته به این پست است، خدمتگزاری پیشش خیلی مهم نیست.
خوب! ادعاش را می کند و می کند هم حتماً عمده آن جهت است که انسان واقعاً بداند که یک روزی جواب باید بدهد. هیچ، هیچ شبهه در این نیست که ما یک روزی باید جواب بدهیم. هر کداممان، هر کاری انجام بدهیم، یک روز جواب می خواهد، انتقاد بکنیم، یک روز جواب می خواهد، انتقام گیری باشد، یک روز جواب می خواهد، و بدرفتاری باشد، یک روز جواب می خواهند از ما. این را ما باید حتماً توجه بهش داشته باشیم و دارید توجه، یعنی هرکس مسلمان است، اعتقاد به این که معاد است و همه چیز دست او، در آن جا رسیدگی می شود، و حاضر است، این جزو اعتقادات اسلام است. بنابراین، نباید اگر فرض بفرمایید که رئیس جمهور رفت و / یکی / دیگری آمد، رئیس جمهور برود کنار و مأیوس بشود. نه! باید او برود یک کاری که ازش می آید بکند و دلبستگی هم به او داشته باشد، به عنوان این که یک کاری است دارد می کند، نه به عنوان این که یک مقامی است دارد. اگر انسان در خودش ادراک کرد که من بروم آن بالا را بگیرم، بداند که این کار، یک کار شیطانی است، این کار ازش نمی آید. اگر در ذهنش این است که برویم یک کاری انجام بدهیم برای جمهوری اسلام، این کار الهی است و ازش هم کار می آید. این محکی است که انسان خودش غالباً می تواند تشخیص بدهد. گاهی هم البته اشتباه دارد، یعنی، گاهی هم بر خود انسان / گاهی / مخفی است یک مسائلی. بنابراین، اگر چنانچه همین دولت شد و همین اشخاص شدند، که / به / کارشان انجام می دهند، اگر این نشد و یک کس دیگری شد و یک جمعیت دیگری شدند، شما نباید از این جهت چیز باشید که ما رفتیم، یک کس دیگر آمد. باید ببینید که آن جا می توانید کار بکنید یا نه! آنها هم که می آیند، اگر واقعاً می خواهند خدمت بکنند، برای اسلام خدمت بکنند، آنها هم پیش خدا ماجورند، بعد هم معلوم می شود چکاره اند. و اگر اینها می خواهند یک مقامی را اخذ بکنند، یک کاری را انجام بدهند به واسطه این که مقام داشته باشند، آنها هم پیش خدا معلوم است و بعد هم مواخذه خواهد شد. باید / فکر / کسانی که می خواهند یک کاری بکنند، باید فکر این باشند که شایسته این کار هستند یا نه! مسائل مهم است. مسأله دولت، مسأله ریاست جمهور، مسأله ریاست مجلس، مسأله قوه قضائیه، وزارت، همه اینها اهمیت دارد. اگر چنانچه انسان دنبال این باشد که حالایی که من رئیس دولت هستم، بروم دنبال رفقایی که همراه من هستند کار آمد باشند یا نباشند، به این کار نداشته باشد بداند که این کار، کار
شیطانی است. رئیس جمهور هم اگر دنبال این باشد که وزرایی تعیین بکند، معرفی بکند که آن وزرا فرمانبردار خودش باشند، نه فرمانبردار اسلام، آن هم بداند که این کار، کار شیطان است، کار انسان متعهد نیست (و هر یک از ما) . این یک مسأله معیاری است برای همه، که اگر چنانچه واقعاً متعهد است، فرقی نکند که حالا من وزیرم، یا این که وکیل هستم، یا این که کار دیگر از من می آید یک کار دیگر، هر چه شد. من کار برای اسلام می خواهم کار بکنم و می دانید که الان ما احتیاج داریم، مملکت ما احتیاج به خدمتگزار دارد، احتیاج دارد که اشخاص فهیم، اشخاص فعال در این کشور خدمت بکنند.
و ما مورد هجوم همه آن جاها هستیم، همه کسانی که بدخواه اسلام هستند، هستیم. بنابراین، فکر ما این معنا باشد که افرادی باشند که برای اسلام خدمت می کنند، نه افرادی باشند که برای من خدمت می کنند. این در دولت هست و در رئیس جمهور هست و در قوه قضائیه هست و همه جا هست. آنهایی که انتخاب می خواهند بکنند، توجه به این، باید همیشه نصب العین این باشد، والا انسان به خطا وارد می شود. و امروز هم اگر معلوم نشود که این چه شده است، یا یک روزی در همین دنیا معلوم می شود، این جا هم نشد، جای دیگر بلا اشکال معلوم می شود. این یک مسأله ای است که، این طور نیست که، این یک معنایی است که مخفی نمی ماند. منتها یک روزی به انسان می گویند که دیگر دستش کوتاه است. اگر در این عالم معلوم بشود، خوب! دستش باز باز است، می تواند کاری بکند، می تواند جبران بکند. اگر از این جا گذشت و پرده دیگری در کار آمد، دیگر دست انسان کوتاه است، نمی تواند کاری بکند. عذر هم در آن جا بعد از گذشتن، دیگر فایده ندارد.
(الان وقد عصیت قبل) به فرعون می گوید، فرعون آن آخر که می خواست غرق بشود، همچو که تو مرگ رفت، گفت من همانی که آنها می گویند من هم می گویم. در صورتی که نبود این طور، وقتی بر می گشت هم همان بود.
در هر صورت، میزان خدمت کردن به یک کشوری است که در طول تاریخ تقریباً این کشور مظلوم بوده است و خصوصاً در این سده آخر، این آخر، واقعاً مظلوم بوده است، الان هم مظلوم است. خدمت به این کشور الان ارزش دارد و خدمتگزارهایش هم ارزش دارند. همه فکر این باشید که خدمتگزار پیدا کنید، خدمتگزار به کشور و اسلام پیدا کنید، نه خدمتگزار به خودتان. این یک مسأله ای است که خود شما هم تصدیق دارید که مطلب همین طور است. لکن گاهی گاهی وقت انسان خودش غفلت می کند، از روحیات خودش هم غفلت می کند، گاهی وقت ها هم اگر یک آدم ناجوری باشد، هی تعمد می کند، و (هر طور پیش آمد، من چه کار دارم به این مسائل! ما امروز را بگذرانیم تا ببینیم چه خواهد شد) . من هم دعاگوی شما هستم و امیدوارم که همه موفق باشید، در هرجا که باشید. موفق باشید به
این که برای خدا خدمت کنید، برای اسلام خدمت کنید، برای پیشرفت مقاصد اسلام و برای کشور خودتان - که آن هم از مقاصد اسلام است خدمت بکنید. و من امیدوارم که در این خدمت موفق باشید و همه شما سالم و مؤید و موفق، چه در دولت دیگری باشید یا نباشید، آنش فرق خیلی ندارد و عمده خدمت است. و من امیدوارم همه سالم و خدمتگزار و متعهد باشید.
والسلام علیکم و رحمه الله
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.