0

صحیفه نور امام خمینی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:14 PM

بیانات امام خمینی در جمع کارکنان شرکت مخابرات و دانشجویان دانشکده دندانپزشکی دانشگاه تهران

تاریخ: 1358/03/06

 

نقش موثر دایره مخابرات در پیشرفت نهضت

بسم الله الرحمن الرحیم
من اول با خانم ها که از مخابرات هستند چند کلمه صحبت کنم. این دایره مخابرات، ما که در پاریس بودیم به ما خیلی محبت کردند و به نهضت خدمت. آنوقتی که اعتصاب بود، آنها اعتصاب کردند لکن تلفن ها را برای اینکه ما با ملت اتصال پیدا کنیم در اختیار ما گذاشتند و این بسیار در آنوقت موثر بود در پیشرفت نهضت، از این جهت من باید از این دایره تشکر کنم.
 

حصول پیروزی به واسطه اتفاق آراء و توجه یکپارچه مردم به شکست طاغوت

حالا من یک صحبتی به همه راجع به همه آقایان و خانم ها عرض می کنم. من اصل نابسامانی هائی که در ایران هست فعلا، و آشفتگی هائی که در همه قشرهای ملت هست، هم مطلعم و هم متاثرم لکن باید الان ما حساب این را بکنیم که وظیفه فعلی برای ما، برای ملت ما، چه بانوان محترمات و چه آقایان معظم، برای همه چه هست؟ الان ما درچه حال واقع هستیم؟ و باید چه بکنیم؟ قبل از اینکه ما به این مرتبه از نهضت برسیم همه می دانستیم که باید چه بکنیم و لهذا همه ملت باهم همصدا شدند و مقصدشان هم این بود که ما سلسله پهلوی را و رژیم شاهنشاهی را نمی خواهیم و ما یک حکومت اسلامی، جمهوری رفتیم تا رسیدیم به آنجایی که با این وحدت کلمه و با این وحدت مقصد، همه با هم اسلام خواستند و تأیید خدای تبارک و تعالی یک سد بزرگی را شکستید و شکستیم. در آنوقتی که دنبال این قضیه بودید همه می دانید که هیچ قشری توجه به اینکه من حالا چی ندارم، چی دارم، گرفتاری خانوادگیم چی هست، آیا منزلم مثلاً برقش مرتب است، آیا تلفن من چطوری است، هیچ توجه به این مسائل نبود مطرح نبود این مسائل، اینکه مطرح بود بین همه این بود که این رژیم نباشد، یک رژیم الهی باشد. این اسباب این شد که پیروز شدید.
اگر در آنوقت هم که همه داشتند -مثلاً فرض کنید- که توی خیابان آمده بودند، هر کسی فکر این بود که خوب، حالا ما امشب وقتی که برویم منزل شام مان چه هست، برقمان چطوری است، تلفن مان چه هست؟ قرض داریم، بچه هامان مثلاً چطور هستند، مریض داریم، اگر اینطور تشتت افکار

صحیفه نور جلد 7 صفحه 9

بود، هرگز این پیشرفت را نمی کردید. شما هر کدام وارد بودید و همه وارد بودند همان روز در این نهضت و در آنوقتی که شور این نهضت بود و فشار از آن طرف و از این طرف، این توجه این معنا را دارید و خودتان الان برگردید به آن حالی که در آنوقت داشتید، می دانید که هیچ چیز مطرح نبود آنوقت، همه یک توجه، و از خودمان غفلت کرده بودیم آنهایی که توی خیابان ها و بالای پشت بام ها شب و روز فریاد می زدند و الله اکبر می گفتند و مبارزه می کردند و با هیچ، با همه چیز مقابله می کردند اینها ابدا توجه به اینکه ما منزلمان چه جوری است، خانه مان آیا داریم یا نه، هیچ ابدا این مطرح نبود. آن زاغه نشین های اطراف تهران که یک دفعه من در تلویزیون دیدم وضعشان را، و دیدم روحشان را، که وضعشان، خوب به مشاهده دیدم که عده زیادی در یک زاغهای، در یک سوراخی رفت و آمد می کنند و بعد که پرسید یکی از آنها، که شماچه می کنید؟ روزها چه می کنید؟ گفت ما صبح که می شود با بچه هایمان راه می افتیم می رویم تظاهرات. فکر اینکه حالا ما منزلمان این زاغه است و زندگی مان اینطوری است، این فکر از سر مردم پریده بود. همه فکر متوجه و متمرکز شده بود در یک جهت و آن اینکه این رژیم نباید باشد، ما نمی خواهیم اینها را مرگ بر شاه، ما جمهوری اسلامی می خواهیم. این رمز بود از برای اینکه شما پیروز شدید. توجه به خودمان نه، توجه به مقصد. همه رو به مقصد بودیم. رو به خودمان نبودیم. همه آن طرف نگاه می کردیم. این طرف که عبارت از وضع خودمان بود، هیچ توجه به آن نداشتیم. از این جهت پیروز شدیم. لکن خوب پیروزی تا کجا رسیده است، تا اینجا که این بنیان ظلم اساسش شکسته شد و رفت لکن ریشه هاش که هست، حالا به پیروزی ما نرسیدیم.
 

پرداختن به گرفتاری های شخصی و غفلت از مقصد مایه توقف نهضت

آنی که الان ما رایک قدری به نگرانی می کشد، این است که ملت حالا برگشته به اینکه حال خودش را دارد می بیند، بین راه از مقصد دست برداشته، متوجه شده است به حال خودش. (خانه نداریم) یک عده کثیری به اینکه ما خانه نداریم، خانه می خواهیم. یک عده کثیری به اینکه ما، در اداره مان مثلاً چطور است. یک عده کثیری به اینکه مثلاً در دانشگاه چطوری است. از آن حال انقلابی که این ملت داشت و حال توجه به مقصد و غفلت از حالات خودش و گرفتاری خودش بیرون آمده است ملت، سرتاسر کشور اینجوری است الان که همه الان یک توجه به چیز دیگری هم پیدا کردهاند و آن اینکه گرفتاری های خودمان. هر کسی الان، الان روزی چقدر کاغذ برای ما می آید، چقدر مراجعات به جاهای دیگری هست، چقدر مراجعات به دولت هست و همه شکایت از وضع خودشان و دامن می زند به این مطلب اینکه دست هایی که الان در کار است که این نهضت را در نیمه راه متوقف کند.
آنها دست زدند به یک تبلیغاتی و آن اینکه: (چه شد تاکنون چه شده است؟ خوب، این هم جمهوری اسلامی، باز هم برای فقرا فکری نشده است، برای اداری فکر نشده است، باز هم بعضی از همان مهره ها هستند باز هم کذا) هی اشکالتراشی، از همه اطراف عمال آنهایی که می خواهند نگذارند

صحیفه نور جلد 7 صفحه 10

این نهضت به آخر برسد اینها افتادهاند توی قشرهای مختلف ملت و هر جا به یک صورت به حسب ظاهر فریبنده همان فریب هایی که شاه در آنوقت، شاه سابق در وقت سلطنتش می داد، ماها را و صورت فریبنده درست می کرد (دروازه تمدن بزرگ، عرض می کنم دهقان کذا، آزاد زنان و آزاد مردان، بیرون آوردن نیمی از ملت را برای خدمت) همین حرف هایی که حرف است، محتوا ندارد، همین حرفهای فریبنده الان روی هر نقشهای که کشیده شده است و با دقت کشیده شده است و کاردارها و آن اشخاص که درست مطالعات در همه روحیات مردم داشتند و دارند، همین مسائل را حالا می بینند که تا اینجا که رسیده است، نگذارند جلو برود. اینها فهمیدهاند که اگر این نهضت به این قدرتی که تا حالا آمده است برود جلو، این اسباب این می شود که بکلی تا آخر دست آنها کوتاه بشود. این را می خواهند دراین نیمه راه خفهاش کنند و لهذا در همه قشرهای مختلفی که اینها عمالشان هست، تبلیغاتی شروع شده است دامنه دار. توی کارگرها می روند یک صورتی با یک وضعی صحبت می کنند که خوب، برای کارگر هم که باز فکری نشد، کو خانه؟ کو زندگی؟ کو چطور؟ آن روزی که کارگر اعتصاب کرد و هیچ توجه به خانه و به زندگی نداشت و با اعتصاب خودش جلو رفت، حالا می آیند به او می گویند که خوب، این هم جمهوری اسلامی پس چه شد الان کو خانه تان؟ کو چطور؟ آنها هم غفلت می کنند از اینکه ما باز نرسیدیم، به جمهوری اسلامی، حالا باز الفاظ است، معانی تا حالا نیست، مابین راه هستیم باز به مقصد نرسیدیم، مثل اینکه مثلاً یک رئیس کاروانی به دوستان و اعضای کاروان بگوید که ما وقتی به منزل رسیدیم خیر، همه اسباب و وسایل راحتی آنجا فراهم است، بعد که دارند حرکت می کنند، یک جا اینها اعتقادشان این اصل بشود که رسیدهایم، باز می بینند که نه دیگر باز زحمت و باز جور و باز راه رفتن و باز چیز است، هی بروند ایراد بگیرند که خوب، ما که رسیدهایم حالا پس کو این وعده هایی که تو کردی. این غفلت از این است که ما نرسیدهایم باز به آنجایی که باید برسیم، نرسیدیم.
الان ریشه هایی از آن رژیم سابق و عمالش هست، آنطوری که گفته می شود در سر حدات و کنار سرحدات بیرون از کشور، چه در طرف ترکیه و چه در طرف افغانستان و چه در طرف عراق و آنجاها هستند اشخاص، جاهای دیگر هم هستند و اینها یک توطئهای الان دارند و می خواهند یک اجتماعی داشته باشند، با هم روابط پیدا می کنند و عمالشان توی جمعیت ها افتادهاند و توی قشرهای مختلف ملت افتادهاند و اشکالتراشی می کنند.
امروز باید توجه به این معنا داشته باشیم که وقت اشکالتراشی و وقت اینکه حالا ماچه شد کارمان، یک قدری زود است حالا، همه را باید توجه به این بدهیم که ما بین راه هستیم الان، یک رایی ملت دادهاند به جمهوری اسلامی، با رأی ملت جمهوری اسلامی رسمیت دارد اما محتوایش تا حالا تحقق پیدا نکرده، اسلام که این نیست. ما می دانیم که همه قشرهایی که هست باز رنگ هایش رنگ های غیراسلامی است لکن الان اگر چنانچه همه ما توجه به این بدهیم که برویم سراغ اینکه فلان اداره وضعش چه جوری است، فلان رئیس اداره وضعش چه جوری است، فلان کس چه جوری است، فلانی خوب عمل نمی کند، فلانی خوب عمل می کند، اگر از آن معنایی که الان ما دنبالش هستیم و می خواهیم

صحیفه نور جلد 7 صفحه 11

متحققش بکنیم، می خواهیم قانونش را بگذرانیم، می خواهیم مجلسش را درست بکنیم، اگر از این مرز برگردیم به این مسائل فرعی و اصل را از دست بدهیم خوف این است که دوباره برگردد مطلب به حال اول. الان وقت این نیست که تا عرض کنم که ناراحت بشویم از اینکه چرا خوب دولت کار نمی کند. خود دولت هم می داند که آنطور نمی تواند با شدت کار بکند اما سوء نیت ندارند کار زیاد است، گرفتاری زیاد است، آشفتگی زیاد است و این اضافه کنید به این زیادی آشفتگی و کار، اینکه اشکالتراشی زیاد است. می روند نمی گذارند که این کارگرهای نفت، کارگرهای ادارات، کارخانه ها، نمی گذارند اینها کار بکنند. می گویند که باید ما همین حالا این کارفرماها را همه را از بین ببریم و چه بکنیم. در صورتی که الان وقت این حرف نیست و اینهایی که دارند این را می گویند از فرصت دارند استفاده می کنند برای اینکه نهضت را جلویش را بگیرند، مهار کنند. می روند توی رعیت ها و اینها نمی گذارند کشت بکنند، بعد، از آن هم که کشت شده الان نمی گذارند برداشت کنند.
 

آنها از این کلمه اسلام می ترسند

شما دیدید که در رفراندم که آمال یک ملت بود، مسأله ملی بود. تاریخ سراغ ندارد یک همچنین ملی بودن یک رفراندمی را، یک چنین اشتیاقی را که همه داشتند، زن و مرد و جوان، پیر و مریض و علیل و همه آمدند پای صندوق و رأی دادند، باز یک دستهای پیدا شدند که تحریم کردند، یک دستهای پیدا شدند که رفتند با تفنگ جلویش را گرفتند، یک دستهای پیدا شدند که صندوق ها را آتش زدند. اینها دلشان برای ملت سوخته بود که این کارها را می کردند؟ یک کار غیر ملی بود؟ یک کار تحمیلی بود؟ یک زوری در کار بود؟ یک فشاری در کار بود؟ یا با کمال آزادی و اشتیاق نه اینکه فقط رأی بخواهند بدهند. این بچه های کوچکی که وقت رأی دادنشان نشده بود و به آنها گفته بودند رأی ندهید، متاثر بودند، اعتراض می کردند که یک دسته شان آمدند اینجا من نصیحت شان کردم، دلداری شان دادم. یک همچو مسالهای که همه ملت می خواست، همه قشرها می خواستند زن و مرد رفتند رأی دادند و قریب به اتفاق رأی دادند و آنها همه قوایشان را که روی هم جمع کردند نیمی از صد، شاید شد یا فرض کنید قدری بیشتر. چه شد که تحریم کردند؟ چه شد که جلویش را می خواستند بگیرند؟ چه شد که صندوق را آتش می زدند؟ جز این است که اینها نمی خواستند تحقق پیدا کند؟ اینها می خواستند جمهوری اسلامی نشود. از جمهوریش می ترسیدند؟ نه، جمهوری که ترسی ندارد شوروی هم جمهوری است. از اسلامش می ترسیدند، از این کلمه اسلام می ترسند آنها، از جمهوری اسلامی می ترسند، از دولت اسلامی می ترسند، الان این توطئه در کار است که نگذارند این نهضت جلو برود. رأی فقط ما دادیم کار دیگری که انجام ندادیم.
ما همه می دانیم که نتوانستهایم تا حالا، برای اینکه کار کم نیست کار زیاد است و الان این ایرادهایی که گرفته می شود، چه ایرادهای باشد که صحیح باشد (من هم می دانم بسیاریش صحیح

صحیفه نور جلد 7 صفحه 12

است، ایشان که خواندند الان من هم تصدیق دارم که بسیاریش صحیح است) چه آن چیزهایی باشد که صحیح نیست، هر دوی اینها الان به حال نهضت ما که تو راه است مضر است. همه باید دست به هم بدهیم. همه ما، همه قشرها، همه دانشگاهی ها، همه تاجر و کاسب و عرض کنم کذا، همه زن و مرد همانطوری که تا حالا دست به هم داده بودیم و تا اینجا رساندیم که موجب حیرت همه متفکرین شد، از اینجا به بعدش که مهمتر است باید دست به هم بدهیم تا این مراحل را بگذرانیم. بعد هم نباید ما بنشینیم منتظر اینکه یک قشری این کار را انجام بدهد. یک مملکتی است مال همه تان، آشفته هم هست، فقیر زیاد، بیکار زیاد لکن ما باید بپرسیم ازشان که این فقر زیاد و بیکاری زیاد مال انقلاب است؟ چون شاه رفته است فقیر زیاد شده است! چون رژیم به هم خورده است بیکاری زیاد شده است! یا نه یک مسالهای است که الان ما وارث آن خرابی ها هستیم؟ دولت وارث آنها هست. یعنی خرابی را کردهاند و رفتهاند، دزدی هایشان را کردهاند و رفتهاند، قرض ها رابه بانک ها گذاشتهاند و رفتهاند، از هر بانکی چند صد میلیون دلار قرض کردند و رفتند. الان وقت این است که ما با هم باشیم و بعد هم نباید ما بگوئیم چرا او نکرد؟ باید بگوئیم خودمان هم باید بکنیم، همه باید بکنیم، همه باید بکنیم، همه هم وادار کنیم دیگران بکنند اما اشکالتراشی و عرض بکنم که اینطور چیزها که احتمال اینکه موجب یک وقفهای بشود، موجب یک عرض بکنم که تزلزلی در نهضت ما بشود، امروز صلاح هیچ یک از قشرهای ملت نیست. امروز، هم دانشگاهی و هم من طلبه و هم آقا که آقا هستند و هم شما که از آقایان هستید و هم خانم ها و همه ملت امروز باید با هم برویم جلو، فردا هم با هم بسازیم. توقع نداشته باشید که ما بسازیم، خوب ما چکاره هستیم؟ شما هستید، ما هستیم، دیگران هستند. نه من باید بنشینم بگویم که خانم ها این کارها را انجام بدهند، نه خانم ها بنشینند بگویند فلانی انجام بدهد. آنها به اندازه خودشان، ما به اندازه خودمان، شما به اندازه خودتان، دولت به اندازه خودش، ارتش به اندازه خودش، اداره به اندازه خودش چیزی نیست که یک دولت بتواند انجام بدهد. آشفتگی، آشفتگیی نیست که یک دولت بتواند یا یک قشر از ملت بتواند. همه ما بگوئیم که ما هیچ کاری نمی کنیم، دانشگاهی ها بکنند، دانشگاهی نمی تواند بکند. دانشگاهی بگوید که ما هیچ کاری نمی کنیم، آخوندها بکنند. آخوندها هم هیچ چیز. ما همه هر دو بنشینیم بگوئیم تاجرها این کار را بکنند، کاسب ها این کار را بکنند، ازشان نمی آید. ملت اگر چنانچه همه با هم نباشند، اگر دست به دست هم ندهند، اگر هر کسی هر مقداری که ازش می آید کار نکند، این مملکت نمی تواند این آشفتگی را از دست بدهد، باید همه مان باهم. اگر همه با هم مشغول شدیم پیروز می شویم، پیش می بریم.
همین طور که دیدید همه با هم بودید و یک همچنین سد بزرگی که هیچ کس احتمال شکستش را نمی داد، شکستید. با دست الهی شکستید. اجتماع شکست این را. برای سازندگی هم و برای پیشرفت از حالا به بعد هم همین مطلب لازم است. از حالا به بعد ما باید این راه را طی کنیم. ما بین راه هستیم. ما نرسیدیم به آخر. یعنی اوایل هستیم فقط یک موانعی را آن هم نه به تمام ریشه هایش، مهمش البته از بین رفته است و این هم که از بین رفته است هیچ کس احتمال نمی داد، هیچ متفکری. سیای آمریکاگفت: (ما اشتباه کرده بودیم، حسابمان غلط در آمد) برای اینکه آنها حساب مادیت می کردند و این قضیه، قضیه الهی بود.
ما الان بین راه هستیم یعنی نصف راه هم نرفتیم دیوارها را شکستیم، رد کردیم، حالا می خواهیم برویم. یک رأی دادیم، رأی که برای ما خانه نمی شود، رأی برای ما این چیزها را تمام نمی کند، عمل می خواهد، رایش را دادیم عملش را باید بکنیم، دنبال این باید عمل بکنیم، باید همانطوری که الان مطرح است نمایندگان را تعیین بکنیم برای اینکه قانون اساسی درست بشود، نمایندگان را تعیین بکنیم برای اینکه مجلس درست بشود مجلس ملی باشد یک مجلس فرمایشی نباشد، یک مجلسی نباشد که به قول محمدرضا خان لیستش را می نوشتند و می دادند می گفتند اینها را، خود این اقرار کرد که لیست را می نوشتند منتها می خواست برای خودش تعریف درست بکند، پدرش را تکذیب می کرد. برای حالای خودش تعریف درست کند، جلوی خودش را، جلوتر خودش را خراب می کرد که لیست را می فرستادند از سفارتخانه ها و ما هم مجبور بودیم که همان لیست را، وکلا را همانطوری تعیین بکنیم. این چیزی بود که اقرار کرد خودش. منتها او می خواست بگوید که حالا دیگر اینجور نیست و حال آنکه بدتر بود. حالا یک مملکتی هست که نصف راه را بلکه کمتر از نصف را ما رفتیم و البته این قدرت های بزرگ که مانع بودند اصولش از بین رفته است و ریشه هایش مانده است که این هم با دست شماها باید از بین برود. این توطئه ها را شما ملت باید بشکنید، هم بانوان مکلفند هم آقایان مکلفند که بشکنند این چیز را. بعد که این ریشه ها از بین رفت و موانع از بین رفت، آنوقت وقت این است که سازندگی پیش بیاید یعنی این، تا آنجائی که باید این دولت موقت کارش را بکند و بعد مجلس بیاید در کار و قضیه سازندگی. امید اینکه مجلس هم برای ما کار بکند صحیح نیست، مجلس هم یک چند صد نفرند، ازشان کاری نمی آید. باید همه قشرها برای خودشان تکلیف فرض کنند. بگویند ما موظفیم. همانطوری که هر آدمی خودش راموظف می داند که بچه خودش را، اطفال خودش را اداره کند و می رود دنبال اینکه اداره کند او را، این احساس باید در ما پیدا بشود که این مملکت عائله ما هستند و خانه ماست. این خانه را باید درستش بکنند. صاحبخانه ها هم یکی نیست، دو تا نیست، همهاند. اینطور نیست که صاحبخانهای داشته باشیم. همه ملت است و همه کشور. همه کشور مال همه ملت است. اینها باید خودشان بنشینند درستش بکنند و باید همه با هم دست به هم بدهیم و الان وقت این نیست که مااشکال کنیم به این طرف و آن طرف اشکالی که شما می کنید من هم دارم خودشان هم دارند لکن الان وقت طرحش نیست که باز یک آشفتگی بر آشفتگی ها اضافه بشود. امروز وقت این است که ما همه با هم این سد را بشکنیم. یعنی این ریشه ها را، سد را شکستیم الحمدلله، این ریشه ها را درآوریم از زیر خاک و بریزیم بیرون.

صحیفه نور جلد 7 صفحه 12

 

اهمیت شناسایی ضدانقلاب

این مفسدهایی که الان دور می گردند توی دانشگاه می روند - عرض بکنم که - تظاهرات راه

صحیفه نور جلد 7 صفحه 14

می اندازند، توی خیابان ها می روند چه می کنند، با هر بهانهای یک بساطی درست می کنند، اینها را بشناسیم. همه قشرها اینها را بشناسند که چه جور اشخاصی هستند، چی دارند می کنند؟ اجتماعاتشان روی چه میزان است؟ آیا به اسلام اعتقاد دارند یا ندارند؟ آیا اینها جمهوری اسلامی می خواهند یا جمهوری دموکراتیک می خواهند؟ یعنی جمهوری منهای اسلام. باید همین معانی در ذهن ما باشد که این جمعیت هایی که تو کار کارخانه ها می روند و توی کشاورزها می روند و توی دانشگاه ها می روند و سر نمی دانم این طرف و آن طرف می روند، باید اینها را بشناسیم که اینها چه اشخاصی هستند و اینها را بشناسانیم به ملت تا ملت از اینها احتراز کند و اینها را دمشان رابگیرد بیرونشان بکند و بعد این مراحل که طی شد و این قشرها از بین رفتند آنوقت سازندگی هم با همه ملت است همه با هم، همه با هم شکستیم، همه با هم باید این سازندگی را بکنیم. الان وقت این کار است. من هم قبول دارم آشفتگی ها هست اما آشفتگی علاجش به این است که همه کار بکنیم، همه دقت بکنیم در امورمان. هر کس خیال نکند که از من چه کاری می آید هر آدمی از او یک کاری می آید. یک قطره باران از آن کاری نمی آید اما به اندازه یک قطره است. یک قطره کار یک قطره را می کند همین قطره های باران است که سیل را راه می اندازد و سیل سدها را می شکند. همین قطره ها، یکی، یکی، یکی های ما که مثل قطره باران هستیم بود که با هم وقتی مجتمع می شد و در خیابان فریاد می زدیم، سدی را می شکست. اگر آن روز هم می گفت خوب من یک آدم هستم، من که نمی توانم در مقابل توپ حرفی بزنم، هر کسی این فکر را می کرد حالا باز همان بساط بود و همان آریامهر و همان نصیری بود و همان هویدا و همان بساط. اما این قطره ها که به نظر می آید چیزی نیستند و هستند وقتی پهلوی هم جمع شدند از بین بردند اینها را. الان هم همین طور است این قطره ها متفرق نشوند. اینها دنبال این هستند که این قطره ها را از حال اجتماع بیرون کنند، متفرق کنند، بشوند قطره، قطره، قطره را بعد هم می شود از بین برد. یک پاسبانی از بین می برد. الان وقت این است که همه با هم دست به هم بدهیم، همه با هم تأیید هم را بکنیم. من تأیید شما را بکنم شما تأیید مرا بکنید. ما همه تأیید دانشگاهی ها را بکنیم. دانشگاهی ها تأیید بازاری ها را بکنند، بازاری ها تأیید چیز را بکنند تا این کار را پیش ببرند. تا این آشفتگی ها کم کم رفع بشود، تا این موانع برداشته بشود و بعد دنبالش سازندگی پیش بیاید.
انشاءالله خداوند همه شما را، می دانم که حسن نیت دارید همه تان، می دانم دلتان برای این مملکت می سوزد لکن در عین حالی که الان این آشفتگی ها هست الان این کندروی ها هست لکن باید کمک بکنید. نباید یک باری را روی بار بگذارید باید یک باری را کم کنید. انشاءالله خداوند همه شما را حفظ کند، موفق باشید. بانوان را حفظ کند، آقایان را حفظ کند و همه موفق باشید.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها