0

صحیفه نور امام خمینی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:14 PM

بیانات امام خمینی در جمع پاسداران انقلاب اسلامی شهر قزوین

تاریخ: 1358/03/08

 

فساد و خرابی های معنوی از دستاوردهای رژیم سلطنتی

بسم الله الرحمن الرحیم
قزوین هم از شهرهایی بود که خرابی و مصیبت از اکثر جاها درش بیشتر واقع شد و شما قزوینی های محترم، هم مصیبت دیدید و هم خرابی در شهرتان واقع شد و هم پایمردی کردید و من وقتی که این جوان های برومند را می بینم خوشحال می شوم و موجب افتخار است و از خدای تبارک و تعالی سلامت همه را خواستارم. تا کنون ما از اسلام، الان باز حرف است، البته جمهوری اسلامی، همه هم رأی دادید به جمهوری اسلامی، لکن باز اینکه باید بشود و انشاءالله بعدها خواهد شد نشده است. الان باز آن خرابی های اخلاقی که در طول سلطنت این پدر و پسر در ایران تحقق پیدا کرد و آن فسادهایی که در این مملکت پیدا شد، و دامن به آن زدند به عنوان ترقی به عنوان تعالی، به عنوان تمدن بزرگ، اینها طولانی است تا اینکه ترمیم بشود. آن که از همه چیز به کشور ما صدمهاش بیشتر بود این بود که نیروی انسانی ما را خراب کردند و نگذاشتند رشد بکند. مراکز فساد در شهرها و بخصوص در تهران آنقدر زیاد بود و آنقدر تبلیغ در کشاندن جوان های مابه این مراکز فساد شد و آنقدر راه های فساد برای جوان های ما باز کردند و دامن زدند به اینها و کشاندند اینها را در مراکز فساد که این خرابی از همه خرابی ها بدتر بود. خرابی های مادی جبرانش آسانتر از خرابی های معنوی است.
 

غربزدگی، اسفناکترین نوع وابستگی

نفت ما را دادند و رفت و از بین رفت. حالا نفت را دوباره از سر برای خود ایران است. کشاورزی را از بین رفته بود، بعد دوباره قابل جبران است انشاءالله زود جبران می شود -لکن می شود- لکن نیروهای انسانی مهم است. اینها نیروهای انسانی ما را از بین بردند، نگذاشتند رشد بکند، در بین خود کشور ما جوری کردند که محتوای انسان را از بین بردند، یک صورتی گذاشتند و محتوا را گرفتند، طوری کردند که اعتماد ما هم به خودمان تمام شد. استقلال فکری ما را، استقلال روحی ما را از دستمان گرفتند. این بدتر از آن استقلال گرفتنی بود که کشور ما استقلال نداشت، ما روحیه خودمان را از دست داده بودیم هر چه می شد در ذهن همه این بود که باید از خارج این کارها درست بشود. می خواستند اسفالت کنند یک خیابانی را یا -یک - بین این شهر با آن شهر یک خطی

صحیفه نور جلد 7 صفحه 24

بشکند، آن باید از خارج بیاید. اهانت کردند به نیروهای انسانی ما، محتوا را گرفتند. تا یکی مریض می شد این باید انگلستان برود و حالا هم با تتمهاش هست. اطباء که گاهی می آیند اینجا می گویند ما خودمان می توانیم معالجه کنیم اینهایی که می برند آنجا، ما هم می توانیم معالجه کنیم، لکن مردم را جوری بار آوردند که سلب اطمینان کردند از خودشان، استقلال فکری را از ما گرفتند، ما در فکر و در اندیشه و در روح وابسته شدیم. این وابستگی بسیار اسفناک است. وابستگی نظامی را با یک روز یا یک ماه می شود رفعش کرد، بیرونشان کرد، وابستگی اقتصادی قابل جبران است، زود می شود جبران کرد. اما وابستگی روحی و انسانی است که بسیار مشکل است. یک بچه را از آن بچگی، کوچکی که بوده است در دامن مادرش و تارفته است به دبستان، تا رفته است به دبیرستان و تارفته است در دانشگاه، هر جا رفته تبلیغات جوری بوده است که این را وابسته بار آورده اعتقادش این شده که به غیر ارتباط با خارج نمی شود کاری کرد، خودمان چیزی نداریم، حتی گمان این است که خودمان، حتی اخلاقمان هم اخلاق صحیح نباشد، این است که مشکل است ترمیمش، به این زودی ها هم ترمیم نمی شود و همه باید دست به هم بدهند برای ترمیم این جهت که این وابستگی از بین برود و یک مملکتی باشد که هم اقتصادش مستقل باشد، هم فرهنگش مستقل باشد، هم انسانش مستقل باشد، هم فکرش مستقل باشد. استقلال فکری، استقلال روحی. الان هم در هر جا که بروید، هر مجلسی از این روشنفکران ما درست می کنند، باز حرف ها همان حرف های غربزدگی است، همان حرف هاست، همان حرف هائی که در زمان طاغوت وقتی جمع می شدند دور هم می گفتند، حالا هم باز همان حرف ها را می زنند. از وابستگی و غربزدگی ما بیرون نیامدیم و بهاین زودی بیرون نمی آئیم. آن گوینده شان که خدا رحمتش کند (حالا فوت شده است) گفته بود که ما همه چیزمان باید انگلیسی باشد، یکی از معاریف اینها که: ما همه چیزمان باید انگلیسی باشد. اینطور محتوا را از دست داده بود و میان تهی شده بود. صورت، صورت یک آدم مثل سایر مردم، ولی محتوا، و محتوای وابسته. این، به این زودی ها ما نمی توانیم این قشرهای روشنفکر و این قشرهای آزادی طلب را -به این زودی نمی شود که -اینها از آن محتوائی که درشان 50 سال، 30 سال، 20 سال تزریق شده است و تهی کردند خودشان را از خودشان، خودشان از خودشان غافل شدند، به این زودی نمی شود اصلاحش کرد. یک فرهنگ تازه می خواهد، یک فرهنگ متحول می خواهد که حالا از اول بچه های ما را بار بیاورند به یک فرهنگ انسانی، اسلامی، استقلالی. یک فرهنگی که مال خودمان باشد که این بچه از اول بار بیاید به اینطور که من خودم هستم که سرنوشتم را می توانم دستم بگیرم هی تو گوشش نخوانید که فرهنگ -نمی دانم- اروپا و آمریکا. هی تو گوش ها خواندند این را، همه چیز باید از آنجا باشد، همه چیز ما وابسته باید باشد، اخلاقمان هم باید وابسته باشد، وقتی هم که آزادی می خواهیم یک آزادی غربی می خواهیم، ما باید غربی باشیم، یک آزادی می خواهیم که همان شبیه آزادی غرب باشد. این معنا به این زودی از توی مغزهائی که شستشو شده است 40 و 50 سال، 20 و 30 سال و به جای مغز ایرانی، مغز اروپائی آمده است، به جای فکر ایرانی، فکر غربی جانشین آن شده است، این به این زودی نمی شود رفعش کرد، این

صحیفه نور جلد 7 صفحه 25

محتاج به یک طول مدتی است که فرهنگ، یک فرهنگ مستقل، نه یک فرهنگ استعماری که آنها برا ی ما دیکته کردند. آنها برای ما دیکته کردند، فرهنگ ما را طوری کردند که ما همه چیزمان الان عوض شده، غربی شده، وقتی هم حرف می زنیم حرفمان غربی است، وقتی اسم خیابان می گذاریم، اسم خیابان های غرب را می گذاریم، اسم اشخاص غربی را می گذاریم، خیابان روز ولت، خیابان کندی، خیابان کذا. اینها غربزدگی است، در تمام اروپا بگردید یک خیابان محمدرضا پیدا نمی کنید، یک خیابان نادر پیدا نمی کنید. خیابان هایمان هم خیابان غربی است، تعارف هایمان هم تعارف غربی است، آداب و معاشرتمان هم، با هم معاشرت غربی است، همه چیز. ما یک وابستگی روحی پیدا کردیم، این وابستگی روحی از همه چیزها برای ما بدتر است. اسلام یک وقتی سیطرهاش بر همه ممالک بود، آنوقت روم و ایران بود که هردوی اینها از همه ممالک- آنها دیگر آنوقت به وحشیگری بودند- این دو تا مملکت مستقل متمدن، آن روز اسلام سیطرهاش بر اینها شد و همه را اسلامی می خواست بکند.
 

گرفتاری قلم های سوء، بدتر از گرفتاری سرنیزه

در هر صورت من از شما جوان ها متشکرم که آمدید از نزدیک با هم ملاقات کنیم و درد دلمان را بگوئیم. زیاد است، درد دل ها زیاد است. مااز سرنیزه ها و مسلسل ها و اینها فارغ شدیم. سرقلم ها حالا ضد ماست، قلم ها به جای نیزه ها آمده است، مقاله ها به جای مسلسل ها، حالا به روی اسلام بسته شده است. الان ما گرفتار سرنیزه نیستیم، ما گرفتار قلم هستیم، اهل قلم، ما گرفتار روشنفکرها هستیم، ما گرفتار آزادیخواه ها که آزادی را نمی دانند چی است، هستیم. یعنی چه آزادی. ماالان گرفتار اینها هستیم و من امیدوارم که بیدار بشود یک وقت ملت ما، یک وقت آزادیخواه های ما هم بیدار بشوند، از این غربی بودن بیرون بیایند، توجه بکنند به خودشان، خودشان را مستقل قرار بدهند. یک وقت از اسلام همه جا، به همه جا چیز صادر می شد فرهنگ صادر می شد، حالا ما همه چیزهامان باید تبع باشد. خداوند انشاءالله همه شما را توفیق بدهد و برای مملکتمان مفید باشید و برای اسلام مفید باشید و مملکت خودتان را خودتان حفظ کنید دیگر ننشینید به اینکه ژاندارمری و پاسبان اینها بیایند. خودتان همه پاسبان و خودتان همه ژاندارمری و خودتان همه ارتشی و همه چیز خودتان هستید، مملکت هم مال خودتان است، خودتان حفظش کنید (حضار: در سایه رهبری شما حضرتعالی) خداوند همه تان را حفظ کند.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها