0

صحیفه نور امام خمینی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی
شنبه 2 اردیبهشت 1396  10:10 PM

بیانات امام خمینی در جمع کارکنان ثبت احوال کشور

تاریخ: 1358/02/30

 

همگامی و همصدائی اقشار ملت در نهضت، مساله ای الهی است

بسم الله الرحمن الرحیم
قبلاً عرض کنم که این پیروزی ارتباط به من نداشت، من یک طلبه هستم و نباید این را به من متصل کنید، پیروزی ارتباط به ملت هم نداشت، این پیروزی مربوط به خدا بود. من همان وقت هم که در پاریس بودم، وقتی که می شنیدم که آمدند بعضی ها پیش من می گفتند که یک نفر آمد گفت که من در دهات کجا و کجا رفتم و دیدم که صبح که می شود آخوند ده جلو می افتد و مردم دنبالش تظاهر می کنند، حتی یک قلعه ای که من آن قلعه را دیدم و در اطراف ماست، آن قلعه را اسم برد (که آن قلعه شاید آنوقت که من دیدمش یک قلعه ای ده، پانزده مثلاً خانوار در آن ممکن بود که هر خانواری یک اطاق داشته باشد و توی بیابان پهلوی یک کوهی بود که این طرف و آن طرفش هم هیچ چیزی نبود) گفت که من در آن قلعه هم (قلعه حسن فلک به آن می گویند) رفتم و دیدم توی آن قلعه همان حرف هاست که در تهران است. من همان وقت مطمئن شدم به اینکه مساله، مسأله بشری نیست. شعاع فعالیت انسان تا یک حدودی است، با اختلاف، یکی می تواند یک محله را، یک مسجد را اداره کند، یکی می تواند یک شهر را بسیج کند، یکی می تواند یک استان را بسیج کند اما کسی بتواند همه ایران را، این 35 میلیون جمعیت را به یک راه بسیج کند به حیثی که این بچه های کوچک دبستان (وقتی که چیزهایشان را به من می گفتند) این بچه های کوچک دبستان هم همان حرف را می زدند که دبیرستانی ها می گفتند، آنها هم همان که در بالاتری ها می گفتند. آن پیرمردها و آن بچه ها و آن زن ها و دخترها همه یک چیز می گفتند، همه می گفتند که ما این سلسله را نمی خواهیم و ما جمهوری اسلامی می خواهیم. من به نظرم اینطور آمد، مطمئن شدم به اینکه (ما آن وقت اصلاً این صحبت ها نبود، آن وقت وقتی بود که قدرت آنها سر جای خودش بود) من به نظرم آمد که ما پیروز خواهیم شد برای اینکه این مساله دیگر به ما مربوط نیست، یک مسألهای است که به جای دیگر مربوط است و این را هم شاید کراراً در پاریس هم آن وقت من گفتم که مسأله شده یک مسأله الهی و اینکه یک تحولی در یک جامعه ای در یک مدت کم پیدا بشود، هم تحول روحی پیدا بشود و هم سایر تحولات.

صحیفه نور جلد 6 صفحه 214

 

پیروزی نهضت از ادله بزرگ توحید و بطلان حسابگری ابر قدرت ها

شما ملاحظه کنید این تحول روحی که در ملت پیدا شد، همین ملت بود که یک پاسبان اگر در بازار می آمد بازار را می بست و مردم بخودشان حق نمی دادند که مقابل پاسبان حرف بزنند، همین ملت، همین ملت، در ظرف کوتاهی ریختند توی خیابان ها فریاد زدند که مرگ بر شاه، همه دیوارها را پر کردند از مرگ برشاه که الان هم آثارش باز باقی هست. این تحول که آن خوف مبدل شد به آن شجاعت که ایستادند، توپ ها و تانک ها توی خیابان ها آدم می کشت مردم حمله می کردند به توپ و تانک و می گفتند اثر ندارد. بااینکه می کشت آدم را ولکن اثر خودش را از روحیه ملت به طوری قوی شده بود که آنها همه آثار خودشان را از دست دادند. آن روحیه قوی ملت که در اثر همین تبعیت از اسلام و توجه به اینکه ما اسلام را می خواهیم، یک ملت مسلم توجه کردند به یک نقطه و آن این است که ما جمهوری اسلامی می خواهیم، ما سلسله پهلوی را نمی خواهیم، این اسباب این شد که این وحدت کلمه و اجتماع مردم بر این مطلب و توجه به اینکه یک نقطه را می خواهیم و آن اسلام است، این پیروزی را به ما داد. چه پیروزی، پیروزی که همه حساب ها را باطل کرد، حساب مادیگری را همه را باطل کرد، یکی از ادله بزرگ توحید است. روی حساب های ما دیگری آن دستگاه های جاسوسی آمریکا مثل سیا و امثال اینها تصدیق کردند که این بر خلاف آن حساب هائی بود که ما می کردیم، راست هم می گفتند حساب - روی حساب مادیگری، یک قدرت شیطانی با یک تجهیزات بزرگ، مجهز به همه جهازها و اسلحه ها، دنبالش هم آن قدرت های بسیار بزرگ و ابر قدرت ها در مقابل یک جمعیتی که هیچ چیز ندارند، زن است و مرد، زن ها و مردها ریختند ، بامشت خالی ریختند توی خیابان ها و در مقابل ایستادند، هیچ حساب درست نمی شود که این قدرت، این چیزی نداشت، آن همه چیز را داشت، این چه شد؟این یک تحولی پیدا شد در قشرهای نظامی ها که یا روحیه ها را دادند از دست یا متحول شدند و متصل شدند به، البته مختلف بودند، اینها متصل شدند به این جمعیت که در این آخر که این آدم بسیار بی عقل، این بختیار بسیار بی عقل که من نصیحتش کردم و اگر نصیحت مرا قبول کرده بود، حالا نخست وزیر بود، من نصیحت کردم به او آن وقت که پاریس بودم که تو حالا که شاه رفته، یک چیزی دستت آمده ،بیا بگو که من می خواستم یک خدمتی به ملت بکنم، حالا من در اختیار ملت. اگر این را می کرد، قهرمان می شد، نفهمید که چه بکند. در هر صورت این اجتماع مردم بر این امر و وحدت کلمه ای که پیدا کردند ملت ما و توجه به اسلام اسباب این شد که این پیروزی پیداشد و آن حساب ها همه حسابش غلط از کار در آمد، آنها می گفتند این همه تجهیزات در یک طرف، دنبالش هم آمریکا بود، شوروی بود، انگلستان بود منتها شوروی کمتر صدایش در آمد لکن بود، الان هم دارد مفسده می کند، آمریکا و انگلستان به صراحت می گفتند که نخیر ما پشتیبانیم و ما هستیم لکن ملت گوش نکرد به این حرف ها، خداوند همچو قدرتی به ملت داد که گوش نکرد به این حرف ها و حساب ها همه باطل در آمد، هیچ بر همه چیز غلبه کرد، هیچی بر حسب جهات مادی و الا همه چیز بر حسب معنویت. معنویت کرد غلبه کرد بر مادیت از راه خدا، فوق همه چیز بود. این اسباب این شد که ما غلبه کردیم.

صحیفه نور جلد 6 صفحه 216


این شعرها که خواندید شعرش خوب بود اما برای من اینها صحیح نیست و همان نثرها، شما ثنای خدا را بکنید که یک همچو توفیقی نصیب ما شد. ما هیچ هستیم، این همه عالم هیچ است، سر تا ته عالم یک جلوه ای است از خدای تبارک و تعالی. هر چه هست اوست. الحمدلله تا حالا به واسطه همین توجهی که همه پیدا کردند به خدا، بچه کوچولو می گفت جمهوری اسلامی و پیر مرد در بستر هم این معنا را می گفت و آنها هم که وقتی که می خواستند رأی به جمهوری اسلامی بدهند و رفراندم کردند، پیر مردی که نمی توانست حرکت بکند با چرخ می آوردندش رأی می داد، بعضی ها هم همان جا که رای داده بودند مردند، همان جا به من اطلاع دادند در شهر ما یک شهر سابق ما یک نفر آمده (خوب آوردندش) پیرمرد می خواسته برود، رأی داده، بعد هم مرده است. بچه هائی که رای ندادند، ناراحت شده بودند. یک بچه هائی بودند که مربوط به ما بودند، ناراحت بودند از اینکه خوب، چرا ما رای نباید بدهیم. این یک مطلبی بود که خدا درست کرد مردم را، اینطور اشتیاق در آنها ایجاد کرد، اینطور شوق و شعف در آنها ایجاد کرد، اینطور جانبازی در آنها ایجاد کرد که می آیند می گویند که شما دعا کنید من شهید بشوم، دعا بکنید بچه من شهید بشود. این تحول روحی که در مردم پیدا شد و موجب این شد که ما بحمدالله ملت ما پیروز شد، این تحولی بود که خدای تبارک و تعالی به فضل عنایت خودش این را نصیب کرد به ما.
این را حفظش کنیم، این هدیه خداست حفظش کنید. اگر این از دستمان برود، آن طرفیم، اگر این معنای وحدت کلمه ای که در اثر توجه به اسلام برای ما پیدا شد، اگر این از دست ما گرفته بشود، ما همان اشخاص ضعیف هستیم و همان اشخاصی هستیم که هیچ دستمان نیست. چهار تا تفنگی که دست مثلا این پاسداران هست، با آن چیزی که آنها دارند که مقابله نمی تواند بکند. این خداست که آنها را عقب زده است و کید آنها را باطل کرده است. این را شکر گزاری کنید برای این معنا و این را حفظش کنید. این نهضت را حفظ کنید. با حفظ این نهضت همه به پیش خواهیم رفت و اسلام آنطوری که هست و نه آنطوری که برای ما، خارجی ها معرفی کردند و ما هم باورمان آمد، آنطوری که هست، آنطوری که صدر اسلام بود، آنطور در خارج انشاء الله تحقق پیدا بکند. سعادت برای همه اقشار، سلامت برای همه اقشار، رفاه برای همه اقشار ، تعدی هیچ در دولت اسلامی، هیچ کس از حکومت نمی ترسد برای اینکه حکومت کاری به مردم ندارد، نمی خواهد، همه باید از خودشان بترسند که مبادا جرم بکنند، جرم که بکنند حکومت او را می گیرد برای جرمش اما دیگر یک ساواکی باشد که مردم را با بهانه بخواهد بگیرد و حالا هم که گرفت زجر بکند، اینها دیگر در کار نیست، انشاء الله نخواهد شد. الان شما بحمد الله آزادی که بهترین نعمت های الهی است به دست آوردید، الان اینجا مطمئن هستید که بلند بشوید بروید بیرون، نمی آیند شما را بگیرند شما را ببرند که چرا رفتید آنجا اجتماع کردید. اگر چند وقت پیش از این بود یک همچو اجتماعی را الان ساواکی ها ریخته بودند و همه تان را گرفته بودند و برده بودند، ما را هم شکنجه می کردند. حالا بحمد الله اینها دیگر نیست در کار و الحمدلله که دست آنهائی هم که غارتمان می کردند، آنها هم دستشان کوتاه شد، آن را هم بریدند دستشان را. بنابراین ما

صحیفه نور جلد 6 صفحه 217

الان سنگری را که پیش بردیم یکی دست این چپاولگرها را کوتاه کردیم و یکی آزادی برای خودمان تهیه کردیم. استقلال داریم و آزادی. الان آن معنائی که می خواستیم حاصل شده است. این یک مقدار یک ریشه های کوچکی که هستند و گندیده ای که هستند و فساد می کنند، اینها چیزی نیستند و اینها تمام می شود کارشان، آن قدرت بزرگ رفت اینها دیگر چیزی نیستند، اینها به یک فوت تمام می شوند لکن عمده این است که ما آن نعمتی که به ما دادند شکرش را بجا بیاوریم و شکر به این است که حفظ کنیم آن چیزی که به ما اعطا کرده است، حفظش کنیم. این یک هدیه است که خدای تبارک و تعالی به ملت ما عنایت کرده است، ملت تا این هدیه را حفظ کرده است پیش می رود، اگر خدای نخواسته این از دستش برود، باز همان است ضعیف و بیچاره و یک پاسبان بیاید زور بگوید. انشاءالله خداوند همه شما را حفظ کند و برای مملکتتان مفید واقع بشوید. حالا از این به بعد دیگر یک مملکت اسلامی است و همه موظفیم خدمت بکنیم، مثل خدمت به خانه خودتان باشد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها