0

صحیفه نور امام خمینی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی
شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:40 PM

بیانات امام خمینی در موردتکلیف شرعی مسلمین در برابر سلاطین جائر از دید پیشوایان معصوم

تاریخ: 1357/09/18

 

قیام مسلمین در مقابل نقض عهد خدا و سنت پیغمبر واجب است

اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
از حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه خطبه ای نقل شده است که در آن خطبه علت قیام خودشان را برضد حکومت وقت ذکر فرموده اند و آن این است که فرموده اند خطاب به مردم که پیغمبراکرم فرموده است که کسی که ببیند یک سلطان جائری حلال می شمرد حرمات الله را، چیزهائی را که خداوند حرام کرده است این آزاد می گذارد و مخالف سنت رسول الله عمل می کند و عهد خدا را می شکند، اگر کسی دید یک سلطان جائری این کارها را می کند و معذلک ساکت شد و تغییر نداد با قول خودش، با عمل خودش این انحرافی که سلطان جائر پیدا کرده است تغییر نداد، خدای تبارک و تعالی حتم کرده است، حتم است بر او که این آدمی که ساکت شد در مقابل این سلطانی که حرمت احکام خدا را نگه نمی دارد، مخالف سنت رسول الله عمل می کند و عهد خدا را می شکند، این ساکت بشود در مقابل یک همچون سلطانی و قولاً و عملاً تغییر ندهد مسیر این سلطان جائر را، حتم است بر خدای تبارک و تعالی که جای او را هم جای همان سلطان جائر در آخرت قرار بدهد. یعنی این سلطان جائر که اینطور اوصاف را دارد، سنت پیغمبر اکرم را تغییر می دهد و عهد خدا را می شکند و حرمات الله را سزاوار و رها می کند یعنی مستحل است، ولو این آدم که این چیزها را از این آدم می بیند و ساکت است، همه کارهای واجب و مستحب هم به جا بیاورد، آدمی باشد که سه وقت نماز می خواند، در مساجد می رود، آدمی باشد که احکام خدا را همه را ترویج می کند، موافق رضای خدا عمل می کند همه کارهای خوب را می کند، از همه کارهای بد هم اجتناب می کند لکن ساکت است در مقابل سلطان جائر، حسب این روایتی که نقل شده است از سیدالشهدا سلام الله علیه که به منزله علت قیام ایشان است بر ضد حکومت وقت، اینست که می خواهند عمل به قول رسول الله بکنند که مبادا یک وقت تخلف بکنند و کسی که تخلف بکند جای او جای همان سلطان جائر است یعنی در هر طبقه ای از جهنم که سلطان جائر، یک همچو سلطان جائری جا دارد، این آدمی هم که ساکت است که این سلطان جائر هر کاری می خواهد بکند، ساکت است او، جایش جای همین سلطان جائر قرار دارد.
حالا ما حساب بکنیم ببینیم که آیا حکومت وقت ما، سلطان وقت ما این اوصافی که ذکر

صحیفه نور جلد 4 صفحه 42

فرموده اند، دارد؟ اگر این اوصاف را دارد و ما ساکتیم، باید همین معنائی که فرموده اند، بر ما منطبق بشود و ایشان در یک وقتی این مطلب را فرموده اند که وقتی قیام کرده اند و نهضت کرده اند در مقابل یزید، این سلطان جائر، با یک عدد کمی در مقابل یک عده کثیری و در مقابل ابرقدرت که در آنوقت همه مواضع قدرت دستش بوده است، که عذر را از ما ساقط کند که ما بگوئیم که مثلاً ما عددمان کم بود، ما زورمان کم بود. این را در وقتی ایشان فرموده اند که می خواستند قیام کنند بر ضد سلطان جائر وقتشان، خطاب کردند به مردم و خطبه خواندند و علت قیام است اینکه چرا من در مقابل این آدم قیام کردم برای اینکه این عهد خدا را شکسته است و سنت پیغمبر را مخالفت کرده است و حرمات الله تعالی را نکث کرده است و نقض کرده است و پیغمبر فرموده است هر که ساکت بنشیند و تغییر ندهد این را، جایش جای همان یزید است در جهنم، جائی که یزید دارد، کسی که سکوت کند جایش جای اوست.
حالا ما ببینیم یزید چه کرده است که حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه در مقابلش قیام کردند و همچو مطلبی را فرموده اند و برنامه داده اند. حضرت سیدالشهدا مطلبی را که فرموده اند، این مال همه است، یک مطلبی است عمومی، (من رای) هر که ببیند، هرکسی ببیند یک سلطان جائری اینطور اتصاف به این امور دارد و در مقابلش ساکت بنشیند، نه حرف بزند و نه عملی انجام بدهد، این آدم جایش جای همان سلطان جائر است.
یزید یک آدمی بود که به حسب ظاهر متشبث به اسلام بود و خودش را خلیفه پیغمبر حساب کرد و نماز هم می خواند، همه این کارهائی که ماها می کنیم آن هم می کرد، اما چه می کرد؟ اما از آن طرف معصیت کار بود، مخالف سنت رسول الله می کرد. رسول الله سنتش این است که باید با مردم چه جور عمل بکنند، او خلافش عمل می کرد، باید حفظ دماء مسلمین بشود، دماء مسلمین را می ریخت، باید مال مسلمین هدر نرود، او هدر می داد مال مسلمین را. همان شیوه ای که پدرش معاویه هم داشت و امیرالمومنین هم قیام کرد در مقابل او منتهی حضرت امیر لشگر هم داشت ولی سیدالشهدا عدد خیلی کمی در مقابل یک ابرقدرت بود.
ما ببینیم که این کارهائی که او (یزید) کرده است، به این حکام وقت ما و به سلطان وقت ما تطبیق می شود؟ این مسائلی که رسول الله فرموده است، اینها تطبیق می شود بر این؟ سلطان است؟ جائر است؟ این معلوم است که الان سلطه دارد، (سلطان) یعنی سلطه دارد، الان سلطه دارد و جائر هم هست، خودش هم شاید قبول داشته باشد که جائر است، همه کس هم می داند که این آدم جائر است. خوب مخالفت سنت رسول الله را نکرده؟! هر چه رسول الله فرموده است، ایشان عمل کرده؟! یا اقوال رسول الله را به حساب نمی آورند اینها؟ اینها سنت رسول الله را به حساب نمی آورند. بله در ایام عمرش برای اینکه من و شما را بازی بدهد یک دفعه هم می رود به حرم حضرت رضا و آنجا یک، دو رکعت نماز هم می خواند، من هم نمی دانم با چه حالی می خواند، یک دو رکعت نماز هم آنجا می خواند و یک حرفهائی هم آنجا میزند. این چیزها، این برای اغفال من و شماست، آیا به سنت رسول الله عامل

صحیفه نور جلد 4 صفحه 43

است؟! ایشان عامل سنت رسول الله هست؟! سنت رسول الله این است که دماء مسلمین محفوظ باشد، ایشان حفظ کرده است دماء مسلمین را؟! الان اطلاعی که رسیده است در همین چند روز، در همین دو، سه روز در اصفهان پنجاه نفر، در کجا، در کجا چقدر کشته شده اند. بی اطلاع ایشان است؟! با اطلاع است. بی اطلاع دولت است؟! با اطلاع دولت است. بی اطلاع شاه است؟! اینها بی اطلاع شاه کاری نمی کنند و من نگرانم از فردا و پس فردا برای اینکه یک خبری به ما رسیده است که ان شاءالله دروغ است و من هم حمل کردم که این یک تبلیغاتی باشد ولی خوب محتمل است و آن اینکه اینها اعلام کردند به اینکه فردا و پس فردا آزادند مردم در شعائر خودشان و در شعائر مذهبی و در عزاداری آزادند. از آن طرف اطلاع دادند که یک نقشه ای در کار است و آن نقشه این است که یک عددی از اشرار را بین مردم به همان صورت مردم وارد معرکه کنند، این راهپیمائی که علما و سایر طبقات بنا دارند که فردا در همه شهرهای ایران و قصبات انجام بدهند، اینها یک عده ای از اشرار را که مربوط به خودشان است، در بین اینها وارد کنند و آنها شلوغکاری کنند، آنها که شلوغکاری کردند، اینها بگویند که خوب -آزاد این یک تظاهرات آرام نبوده و شلوغ کردند و با رگبار مسلسل مردم را از پا درآورند. خوب من احتمال این معنا را می دهم که این یک اشتهاری است که اینها داده اند برای اینکه مردم را از این کاری که فردا بنا دارند بکنند، مردم را از آن کار وا دارند و نگذارند بشود یعنی خود مردم نکنند و آنها به مقصد خودشان رسیده باشند که هم گفته باشند که خوب ما که آزاد گذاشتیم مردم را و خود مردم بیرون نیامدند لکن خوب یک احتمالش هم اینست که یک نقشه شیطانی در کار باشد و این البته موجب نگرانی است که فردا اینها چه خواهند کرد.
 

حمایت شاه از ارتش سرکوبگر اسرائیل با چپاول بیت المال مسلمین

لکن مساله این است که الان این یک سلطان جائری است یعنی یک سلطه ای دارد بر مردم، قشون دارد، لشگر دارد و قدرت های بزرگ هم دنبال سرش هستند و سلطان جائر است و همه این اوصافی که فرموده اند، در ایشان هم هست. نفوس مسلمین را خدای تبارک و تعالی محرم کرده است که کسی تصرف در آن بکند و مردم را بکشد، این یکی از حرمات الله است و ایشان اجازه می دهد، امر می کند، به آن. اموال مسلمین باید محفوظ باشد، اموال ملت ایران باید محفوظ باشد برای خود ملت ایران، نفت ایران مال خود ایران است، مراتع ایران مال خود ایران است، باید به درد خود ایران بخورد، شیلات ایران باید به درد خود ایران بخورد مال خود ایران است، جنگل ها مال خود ایران است، مخازن زیرزمینی هر چه هست مال خود ایران است، باید خود ایرانی ها بیرون بیاورند، استخراج بکنند و استفاده کنند و برای همین مصالح خودشان، برای ملت، ایشان همه اینهائی را که ذکر کردم به باد دادند.
بر همه حرام است که اموال مسلمین را، آن اموالی که مال یک ملت است به باد بدهد و به دشمن های اسلام مثل اسرائیل بفروشد، اسرائیلی که الان در حال جنگ است با مسلمین، نفت او را، بیشترش را می گویند که از ایران اداره می شود، در ازائش آن هم از قراری که می گویند بسیاری از این کشته هائی

صحیفه نور جلد 4 صفحه 44

که ما دادیم با سربازهای اسرائیل شده است. پس این مستحل حرمات الله است. هم نفوس مسلمین را به باد دارد می دهد و هم اموال مسلمین را. مراتع ما را به غیر داده است، جنگل های ما را به شرکت های خارجی داده است، شیلات را با کشتن چندین هزار، آنطور که می گویند چندین هزار نفر را کشتند تا شیلات را از مردم بیچاره گرفتند و به غیر واگذار کردند، نفتمان هم که همه می دانید که دارند چه می کنند که بعد از چند وقت دیگر ایران هیچ چیز ندارد، هر چه هست غارت کردند و بردند.
 

خیانت ها و جنایات جبران ناپذیر شاه مانعی برای قبول توبه وی

این صورتی هم که دیدید، لابد اینجاها هم مثل اینکه آوردند، این صورتی هم که دیدید که این چپاولگرها خارج کردند از ایران و اموال ایران را به خارج بردند و بعد از اینکه همه اینها را به خارج بردند، آنوقت به فکر این افتادند که نه، دیگر کسی نبرد، دیگر کی نبرد؟ خوب بردند تمام شد. سه هزار میلیون و بیشتر، سه هزار و چند صد میلیون از خود ایشان ، این چیزی بوده است که حالا بردند، آنهائی که قبلاً بردند خدا می داند چقدر است. از اول اینها شروع کردند به بردن، رضا شاه جواهرات ایران را آنوقتی که می خواستند بیرونش کنند آنطوری که برای من نقل کردند از یک صاحب منصبی (یکی از آقایان نقل کرد از یک صاحب منصبی که همراه بوده است) وقتی رضا شاه را متفقین آمدند و بیرونش کردند، در این خلالی که می خواست برود، چمدان های جواهر را پرکرد، چمدان هارا پر کردند از جواهرات ایران و راه افتادند که ببرند منتها بین دریا (همان صاحب منصب نقل کرده بود) که با کشتی این آدم را می بردند، یک جایی نگه داشتند و یک چیز دیگری، یک بلمی یا یک کشتی که آن شخص گفته بود مخصوص حمل دواب بوده است، آنها آوردند متصل کردند به این کشتی و به او گفتند که تو برو توی آن کشتی لکن همانجا چمدان ها را برداشتند و انگلیس ها بردند، تمام شد. آن زمان او این کار را کردند غیر از آنهائی که دزدیده بود و برده بود.
یک وقتی در یک سفر رفته بود، یک سفری که مورد خطر شاید بود، مرحوم مدرس رحمه الله که آن روز مخالف با رضاشاه بود و جانش را هم سر همان مخالفت داد، گفته بود که من دعا کردم به شما در این سفر که سالم برگردید، خیلی خوشحال شده بود که مدرس به او دعا کرده، گفت دعا کردید؟ خوب، ایشان گفته بود آخر نکته دارد، اینست که اگر تو در این سفر مرده بودی همه اموال ما از بین رفته بود، من می خواهم زنده باشی تا اموالمان را پیدا کنیم.
در زمان او آن کارها را او می کرد، در این زمان هم از اولی که ایشان وارد سلطنت شده (دیگر جلوتر خیلی تجربه کرده است، تجربه های در را داشته است) از اول بنا گذاشته به اینکه اموال را ببرد بانک های خارجی، بانک های آمریکا، هر جای دیگر، در آنجاها انبار کردند اموال این ملت را که وقتی که اگر یک اتفاقی افتاد برود سراغ آن اموال و ملت نباید بگذارند این فرار کند، این الان در صدد است. گفتند رفته به جزیره کیش و من اولش که یک خوفی کردم که این گاهی وقت ها که از ایران، از تهران خارج می شد آنوقت یک مفسده ای می خواست واقع بشود، امر می کرد که بکشند و خودش

صحیفه نور جلد 4 صفحه 45

می رفت بیرون، من در ذهنم آمد که مبادا برای فردا و پس فردا هم یک همچو تهیه ای دیده اند لکن محتمل است که نباشد ان شاءالله، بعضی هم گفتند رفته آنجا که دیگر کار آخری را انجام بدهد. این البته در صدد است که فرار کند، ملت ایران باید نگذارند این فرار کند، آنقدری که می شود. امکان ندارد البته که یک کسی بتواند سزای عمل این آدم را به او بدهد، یک آدمی که سی و چند سال است مسلط شده است بر این ملت و همه چیز ملت را به باد داده است، یک آدمی که مادرها را به عزای اولادشان نشانده است و همین امروز کسی گفت که یک زن بوده است که سه تا بچه داشته هر سه بچه اش کشته شدند، یک پدر و مادری که حالا وقتی که می آیند توی خانه می بینند دیروز پنج نفر سر سفره بودند حالا دو نفر شدند، مگر می شود که این را ما در این دنیا بتوانیم جزایش را به او بدهیم؟ یک آدم که می کشد یک کسی را، همان مقدار می شود خودش را بکشند و همین، بس، خون این هم خون یک آدم است (اگر آدم باشد) . کسی که سی و چند سال است بر این ملت تسلط پیدا کرده و کشتار کرده و آنطور کشتار کرده و دزدی کرده و آنطور دزدی کرده و خیانت کرده و آنطور خیانت کرده و جنایت کرده و آنطور جنایت کرده، مگر بشر می تواند که این را به سزای اعمالش برساند؟ یک جان بیشتر ندارد مقابل یک نفر و حالا عجب، من گاهی وقت ها از فهم بعضی از اشخاص تعجب می کنم که می گویند خوب حالا آمده، حالا آمده عذر خواسته دیگر، حالا بپذیرد، آمده گفته است که من اشتباه کردم، خوب بپذیرد دیگر از او. چی بپذیریم؟ مگر خدا می پذیرد از او این عذر را؟ خدا حق الناس را نمی گذرد، خود ناس باید بگذرند، خود مردم باید بگذرند تا خدا بگذرد. مگر خدا می گذرد از حق الناس ؟ (بیائید حالا مصالحه بکنید، بیائید حالا خوب، عفو بکنید، نمی دانم چه) یک آقای ریش سفیدی یک کاغذ مفصلی نوشته بود، البته خودش آدم دانشمندی است لکن ادراکش، یک خرده عقلش ناقص است، به من نوشته بود که پیغمبر اکرم در فلان جا فلان آدم را بخشید، در فلان جا فلان کافر را بخشید، در فلان جا فلان کسی را بخشید. تاریخ برای من نوشته بود، مثل اینکه من حق دارم که ببخشم ایشان را، به من چه ربط دارد؟ بچه های آن پیرزن را کشته، من ببخشم چطور من ببخشم کشته هائی که از این ملت، جوان هائی که از این ملت به باد رفته؟! همین امشب شما احتمال بدهید که عده ای را کشته باشند، همین امروز اطلاع رسید که اشخاصی را کشتند، مردم را کشتند، ما بنشینیم بگوییم که شما اعلیحضرت حالا دیگر باشید؟! دیگر ازاین به بعد حکومت نکنید، اعلیحضرت باشید؟! آخر این چه منطقی است؟ چطور انسان همچو حرفی را می تواند بزند؟
 (بیائیم به قانون اساسی حالا عمل بکنیم) ! معنی به قانون اساسی عمل کردن این است که آقا (یعنی همین قانون اساسی که الان دست است) که ایشان سلطان باشند و - عرض می کنم که - حاکم نباشند. آخر می شود یک همچو چیزی؟ امکان دارد برای یک آدم، یک کسی که اول ادراک آدمی داشته باشد؟ حیوان هم نمی تواند یک همچو حرفی بزند که ما دیگر این را بیائیم و عفوش کنیم. یکی عفوش بکند؟ کی حق دارد که این را عفوش بکند؟ مگر با من یک کاری کرده که حق من است که عفوش بکنم؟ حق یک ملت را خورده است این، خون یک ملت را ریخته این آدم، این ناکث عهدالله

صحیفه نور جلد 4 صفحه 46

است. خدا از همه مردم عهد گرفته است به اینکه باید اطاعتش بکنند، این ناکث عهدالله است. خودش هم تعهد کرده است، در مجلس اولی که به این سلطنت غاصب رسیده، آمده است در مجلس و قسم خورده است به اینکه به مذهب شیعه وفادار باشد، مروج باشد، به ملت خیانت نکند. آن قسم هائی که می خورد این، نقض این عهدش را هم کرده است، قرآن را گذاشته و قسم خورده و خدا را شاهد گرفته است، عهد کرده است به اینکه به ملت خیانت نکند، مذهب شیعه را ترویج کند. ترویجش همین است که می بینید و امانتش هم همین است که شما دارید می بینید. مخالف سنت رسول الله هم که الی ماشاءالله هر چه بخواهید مخالف سنت رسول است.
 

مخالفت با شاه یک تکلیف شرعی است

اگر کسی ببیند محمدرضاخان را که این اوصاف را دارد، سکوت کند، جایش جای محمدرضاخان است در جهنم، ولو نماز شب بخواند، ولو یک عالم باشد، ولو تمام عمرش را در اطاعت الله صرف کرده باشد، اگر در مقابل این آدم ساکت بنشیند (به حسب این نقلی که از رسول الله کرده اند و نقلی که از سیدالشهدا کرده اند که می فرماید رسول خدا چنین فرموده است) چطور می شود یک ملت ساکت بنشیند؟ عذر همه منقطع است، همه عذرها منقطع است، اگر ما چهار نفر هم بودیم قاعده اش بود که قیام کرده باشیم. هیچ کس نمی تواند بگوید ما تنهائیم. حالا ملت است، تمام ملت است، الان جمیع ملت ایران ایستاده اند در مقابل این سلطان جائر، این حاکم جائر، تمام ملت اسلام، تمام ملت ایران قیام کرده اند، از دهات گرفته، پریروز یک نفر پیش من آمده بود که رفته بود یک دهات دور افتاده ای را دیده بود، گفت که در این دهات هم راهروی هر روز هست، صبح و عصر. می گفت. صبح و عصر در همه این دهات، اهل علم آن ده جلو می افتد و رعیت ها و مردم دیگر دنبالش پیاده روی می کنند. در یک همچو موقعیتی که همه مردم قیام کرده اند من دیگر نمی توانم بگویم که من نمی توانستم. نخیر، می توانی، چنانچه می بینید که می توانید، چنانچه می بینید که نه حکومت نظامی توانست کاری بکند نه دولت نظامی. همین دولت نظامی که آنقدر هیاهو برای خودش بجا آورده بود، حالا دید که وقتی همه مردم می خواهند پیاده روی کنند، هر کس از یک گوشه ای می خواهد پیاده روی کند سران قوم، دید که نمی شود، رها کرد گفت مجازند مردم. خیال کرد اگر این اجازه را ندهد نمی روند. (مجازند) چیست؟ مگر دیوانه اینها؟ (مجازند مردم که بروند، اجازه دادند) در یک جای دیگر هم گفتند اعلیحضرت اجازه داده اند. آخر اینها مضحک است دیگر، اینها دیگر مضحک است که یک کسی چنین حرفی بزند و بگوید من اجازه دادم یا دولت بگوید من اجازه دادم. تو کی هستی؟ شما سرنیزه ها را گذاشتید طرف مردم ولی مردم آمده اند سینه هایشان را سپر کردند در مقابل سرنیزه های شما، بچه ها هم آمدند، زن ها هم آمدند، زن ها این بچه های کوچکشان را بغل کردن و آمدند در صف مردم. این یک امر الهی است، خدا یک چنین کاری کرده، این آتش را خدا روشن کرده و این روشنی اش هست، مثل خورشید می ماند، تا آخر نتیجه این مساله هست ان شاءالله. کسی الان عذر ندارد که بگوید که ما

صحیفه نور جلد 4 صفحه 47

نمی توانستیم، ما نمی دانستیم. کسی می تواند در همه ایران بگوید من نمی دانستم که این سلطان جائر است؟ کسی می تواند بگوید من نمی دانستم مخالفت با سنت رسول الله می کند؟ کسی نمی داند که این آدم عهد خدا را شکسته، معصیت کار است، به مردم جور دارد می کند؟ مال مردم را همه را هدر داده است هیچ کس نمی تواند بگوید من نمی دانستم. حالا کسی می تواند بگوید که ما دیگر نمی توانستیم؟ تمام قدرت همراه ماست، چطور نمی توانستیم؟ همه باید استنکار کنند یعنی بالفظ بگویند شاه اینطور است، چطور بعضی از علماء بعضی ازبلاد صریحاً می نویسند که شاه اینطور است، هیچ کاریشان هم نکردند، همه باید بگویند که شاه اینطور است (دولت نمی دانم چطور، رژیم چطور است) اینها غلط است، باید اسم ببرند بگویند که شاه اینطور است، استنکار کنند، عذر نمی شود بگوید من نمی توانستم، نخیر می توانستی. اگر کسی یک کلمه بگوید که در این یک کلمه ترویج از این ظالم است، تایید این ظالم است، با این کلمه حفظ بشود، این ظالم این خیانتکار به اسلام و مسلمین است، نباید این کار بشود.
اسم قانون اساسی را نباید کسی بیاورد که با قانون اساسی. مگر بگوید که قانون اساسی، این موادی که رضاخان با سرنیزه گذاشت توی قانون اساسی، این مواد کنار برود مابقی قانون اساسی، خوب آن غلط است لکن دیگر اینقدر جنایت ندارد که بخواهد این را نگهش دارد.
 

ایرانیان مقیم خارج مکلفند به تبلیغ و انعکاس خواسته های ملت

امروز عذر نیست برای ما، هیچ کدام ما عذر نداریم، لکن ما هم که اینجا هستیم، شما آقایان هم که در این بلاد هستید بی تکلیف نیستید. آنها در صف مردم، در صف قتال هستند، الان هم شاید صدای تفنگ، صدای مسلسل در تهران و قم و اهواز و نمی دانم کجا، الان هم شاید باشد برای اینکه مردم که آرام نمی نشینند، آنها هم که ایستاده اند در مقابل آنها، در صف مقاتله هستند و محاربه هستند، تکلیفشان را دارند عمل می کنند، به قول رسول الله دارند عمل می کنند، اقتدا به سیدالشهدا سلام الله علیه کردند و دارند عمل می کنند. شما هم که در اینجا هستید، هر مقدار می توانید، توانید که مصاحبه مطبوعاتی بکنید، مصاحبه مطبوعاتی کنید و جرم و جرائمی که این آدم کرده است این جرایم را افشا کنید. می توانید که اجتماع کنید در یک جائی و بگوئید یکی برود مطالب را بگوید، برود بگوید. با این رفقائی که در خارج از کشور شما دارید از فرق دیگر، از اهل مثلاً اینجا یا سایر ممالک که آشنا هستید با آنها، هر جا اتفاق افتاد بایستید و مطالبتان را بگویید تا مردم بدانند که یک دسته اشخاص شلوغکار نیستند دارند اینکار را می کنند. آنها که قیام کردند بر ضد این، نه اینکه یک مردمی هستند که می خواهند شلوغکاری بکنند این کارها را می کنند، این مردمی هستند که حق می گویند، حق خودشان را طلب می کنند. آزادی حق مردم است، استقلال یک مملکت حق اهل یک مملکت است که طلب استقلال بکنند در مملکت. مردم شریفی هم که قیام کرده اند و خون خودشان را دارند می دهند در مقابل اینکه احکام اسلام را و این ثروت خودشان را یعنی ثروت ملتشان را نگذارند هدر برود، احکام اسلام را نگذارند از بین برود و زیر پا برود، باید به مردم، به اهالی اینجا شما حالی کنید این مطلب را. هر کسی به

صحیفه نور جلد 4 صفحه 48

هر زبانی، به هر جوری که می تواند بگوید به اینها که مردم ایران که قیام کردنده اند بر ضد این مرد و این حکومت، برای اینکه این حکومت، این مرد پنجاه سال است خودش و پدرش به ما خیانت کرده اند، خودش و پدرش پنجاه سال است جنایت کرده، قتل عام کرده اند. خوب، پدرش مسجد گوهرشاد را قتل عام کرد، خودش دیگر هر جا بگردید. (ولد صدق) .
بگوئید به مردم که مساله این است، نه مساله این است که یک دسته ای هستند و اراذل و اوباش هستند و چند نفر، اخیراً هم آن مردک می گوید که (یک عده معدودی مردم را ناراحت کرده اند والا مردم همه شاه را می خواهند!!) من نمی دانم آخر اینها چه جور فکر می کنند؟ برای کی می گویند اینها؟
بگوئید به مردم اینجا که مردم ایران که قیام کرده اند،برای یک مطلب واضحی است که همه بشر قبولش دارد که آزاد باید باشد، نباید هی در حبسش کنند، نباید جلویش بگیرند که حرف نزن، بیخ گلویش را فشار بدهند که نباید یک کلمه حرف بزنی، قلمش را بشکنند که نباید بنویسی. قلم ها را اینها شکستند، قدم ها را شکستند در این پنجاه سال. حبس ها پر بود از اشخاصی که آزادی می خواستند در این پنجاه سال. حالا قیام کرده اند و حقوق واضح ملی خودشان را، آنکه از حقوق بشر است و از اولین حقوق بشراست، (آزادی،استقلال ،حکومت عدل) این راخواهند مردم. این تبلیغاتی که از قراری که می گویند در هر سال صد میلیون دلار ایشان خرج تبلیغات خودش می کند که بگوید چشم و ابرویش کذا و نمی دانم قد و قامتش چه و مخالفین شان را به هرچی خواهند نسبت بدهند، اینها را شما فشل کنید بگوئید به اشخاصی که با آنها ملاقات می کنید که مسأله این نیست، این آدم مال ملت را بر می دارد بر ضد ملت خرج می کند، اموال ملت را به ضد مصالح ملت دارد خرج می کند. ان شاءالله خداوند همه تان را تایید کند، موفق باشید.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها