0

صحیفه نور امام خمینی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی
شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:34 PM

سخنرانی امام خمینی در مورد ضرورت قیام بر علیه ظلم به عنوان یک فرضیه و عمل بی چون و چرا به تکالیف مقدس الهی

تاریخ: 1357/08/27

 

تکالیف ما، نتایج و احتمالات پیروزی

بسم الله الرحمن الرحیم
در این مسائلی که ما و شما وارد هستیم، در آن که اصولش سه تا مسأله است: یکی نبودن محمدرضا خان و این سلسله، سلسله پهلوی و یکی نبودن اصل رژیم سلطنتی و یکی هم استقرار حکومت عدل اسلامی، جمهوری اسلامی. در همه مسائلی که انسان اقدام می کند یک جورش اینطور است که، یک قسم از مسائل اینطور است که انسان باید ملاحظه کند که در این عملی که می کند نتیجه حاصل می شود؟ نمی شود؟ آیا می رسد به این مقصدی که دارد؟ نمی رسد؟ اگر مطمئن شد که به آن مقصد می رسد، اقدام می کند، اگر مطمئن نشد، اقدام نمی کند. یک قسم از مسائل اینطوری است. یک قسم از مسائل هم هست انسان تکلیف دارد از طرف خدا که اصل مطلب یک تکلیفی هست و نتایجی هم احتمال رود حاصل بشود و احتمال هم می رود حاصل نشود. در این مسائل که آدم تکلیف دارد که اقدام بکند، دیگر نباید ما در آن مسائل علم به اینکه یک نتیجه ای، یک مطلبی را که ما می خواهیم حاصل می شود، این لازم نیست علم پیدا کند، انسان دنبال این است که آن تکلیفی که به انسان شده است، به آن تکلیف عمل بکند.
 

جلوگیری از ظلم یک تکلیف شرعی است

حضرت امیر (سلام الله علیه) که قیام کردند بر ضد معاویه البته می خواستند به اینکه معاویه را از مقام خودش کنار بزنند و یک حکومت آدم عادلی را، آدمی که فاسق است و مال مردم خور است آن را بزنند کنار و یک آدم صحیحی را به جای او بگذارند در شامات و سوریه و آنجاها. لکن جلوگیری از ظلم معاویه یک تکلیف شرعی بود که باید قیام کنند به این امر و به مردم بفهمانند که این ظالم است و باید اینطور اشخاص دفع بشوند و ایشان قیام کردند و منتهی به این شد که موفق نشدند به اینکه او را از آن مقامی که داشت منحطش کنند. حضرت سیدالشهدا قیام کردند بر ضد یزید و شاید (همانطور هم بود که) خوب، اطمینان به این بود که موفق به اینکه یزید را از سلطنت بیندازند نشوند، این اخبارش هم اینطور است که ایشان مطلع بودند بر این مطلب، در عین حال برای همین معنا که بر ضد یک رژیم

صحیفه نور جلد 3 صفحه 183

ظالم قیام کنند ولو اینکه کشته بشوند، قیام کردند و کشته دادند و کشتند و خودشان هم کشته شدند. الان وضع حاضر دولت ایران و شاه این وضع است که همانطوری که، یعنی همانطور هم نه، معاویه، هم امام جماعت بوده است هم امام جمعه، آنطور نبوده است که معاویه اصلاً نه نماز بخواند و نه روزه بگیرد، خیر هم نماز می خواند و هم روزه می گرفته و هم امام جماعت بوده، می رفته مسجد و عقبش نماز می خواندند مسلمان ها، هم روز جمعه می رفته نماز جمعه می خوانده، همه این مسائل شرعیه ای که بوده است، به حسب صورت عمل می کرده است لکن از باب اینکه یک آدم قاچاقی بوده و یک آدم ظالمی بوده و مال مردم را می گرفته و اگر چنانچه هر جور دستش می رسیده ظلم و آدم کشی و همه اینها را داشته، حضرت امیر نه اینکه این چون نماز نمی خوانده، چون کافر بود قیام کردند بر ضد او؟ نخیر، کافر نبود و مسلمان هم بود و اظهار اسلام هم می کرد و لکن بر خلاف موازین این مسند را گرفته بود. یک حکومت جائر بود که برخلاف موازین الهی مسندی را گرفته بود و در آن مسند هم به طور ظالمانه عمل می کرد، از این جهت حضرت امیر قیام کرد و ولو نرسید به نتیجه لکن تکلیف را ادا کرد، تکلیف این بود که باید با یک چنین آدمی معارضه و مبارزه بکند.
 

سلطنت غاصب پهلوی، مخالف قانون اساسی و حکم شرع است

الان وضع این حکومت این است برای اینکه غاصبانه مسندی را گرفته است و یک سلطنت غاصبانه دارد می کند. همانطوری که معاویه سلطنت غاصبانه می کرد، این هم سلطنت غاصبانه است، بلکه تذکر دادم مکرر که ما اگر چنانچه ملتزم به قانون اساسی هم باشیم، روی این فرض هم سلطنت ایشان برخلاف قانون اساسی است و این قانون اساسی آن چیزی را که گفته است،این است که سلطنت یک موهبت الهی است که مردم می دهند به شخص سلطان و ما می دانیم که این مردم اصلاً یک همچنین سلطنتی را نه به ایشان دادند و نه به پدر ایشان دادند لکن این یک سلطنتی نبوده است که مردم داده باشند به ایشان. بنابراین روی فرض قانون اساسی هم این مقام را غصب کرده است این، یعنی الان یاغی است به حسب قانون. به حسب قانون اساسی این آدم یک آدم یاغی است که مثل سایر دزدها که یک وقت بیایند یک جائی را بگیرند و یک حکومتی را غصب کنند، این هم همان است بر حسب حکم شرع هم که اصلاً لیاقت اینها ندارند برای حکومت شرع. آن که لایق است برای اینکه حاکم بر مسلمین باشد، آن شرایطی دارد که در اینها اصلاً آن شرایط موجود نیست. بنابراین، هم به حسب قانون اساسی، این سلسله غاصب این مقام هستند، پدرش و خودش و بعد از آن هم اگر بچه اش و هم بر حسب حکم شرعی اینها لایق از برای این مقام نیستند و غاصب این مقام هستند، حالا هر چه هم می خواهد زیارت برود و هر چه هم می خواهد عذر بخواهد و هر چه هم می خواهد قرآن طبع بکند و هر چه از این حقه بازی ها می خواهد بکند لکن اصل مقام غصب است. یک آدم غاصب هر چه هم عذر بخواهد، این مقام را تا دست از آن برندارد غاصب است.

صحیفه نور جلد 3 صفحه 183

 

ما مکلفیم به ادای شرع مقدس

وقتی که یک شخصی غاصب یک مقامی شد و همانطوری که ائمه جور اینطور بودند، مثل معاویه و امثال اینها و تکلیف مسلمین بود بر اینکه این را از آن مقامی که دارد کنار بزنند و حکومت را دست آن کسی که باید و شرع مقدس تعیین کرده است تسلیم بکنند، الان هم بر مسلمین این مطلب واجب است، لازم است. ما هم یکی از افراد مسلمین هستیم که بر ما هم واجب است که جدیت کنیم و این را از این مقام پائین بیاوریم، احتمالش را هم می دهیم که موفق بشویم، لازم نیست یقین بکنیم، ما احتمال این معنی را می دهیم بلکه بیشتر از احتمال الان هست در کار که با این نهضتی که مسلمین کرده اند و همه با هم فریاد می زنند که ما نمی خواهیم این را، این مطلب درست بشود و سقوط پیدا بکند انشاءالله و بر فرض اینکه حالا ما نتوانیم، زورمان به او نرسد همان است که حضرت امیر هم نتوانست، یعنی جنگ کرد و 18 ماه هم جنگ خونین که از طرفین عده زیادی، همه اینها مسلم بودند، از طرفین، هم آنها مسلم بودند و هم اینها مسلم بودند، آنها مسلم فاسق بودند، اینها مسلم عدالتخواه بودند، اینها با هم جنگ کردند و - عرض می کنم که - موفق نشدند به اینکه معاویه را از حکومت کنار بزنند. ما از اینکه یک عده ای از ما کشته بشود یا ما یک عده ای از آنها را بکشیم باکی نداریم برای اینکه ما روی تکلیف داریم عمل می کنیم. خدای تبارک و تعالی ما را مکلف کرده که با اینطور اشخاص، با اینطور ظلمه، با اینهائی که اساس اسلام را دارند متزلزل می کنند و همه مصالح مسلمین را دارند به باد می دهند، ما مکلفیم که با اینها معارضه و مبارزه بکنیم، اگر یک وقتی هم دستمان برسد، دست به تفنگ می کنیم و معارضه می کنیم خودمان تفنگ به دوشمان می کنیم و معارضه می کنیم. هر وقت مقتضی بشود و دستمان هم به مقتضیاتش موفق بشود ما باک از این نداریم که ده نفر، بیست نفر، صدنفر، البته هم بیشتر از ده هزار نفر، بیشتر از بیست هزار نفر تقریباً در این جنگ ها در این 18 ماه کشته شد لکن زمان پیغمبر هم این طور بود. پیغمبر هم وقتی که یک حکومتی را می خواست کنار بزند، این کفار قریش را می خواست کنار بزند، خوب جنگ ها را کرد و در یک جنگ هائی موفق شد و در یک جنگ هائی هم شکست خورد و آدم کشته شد و اشخاص بزرگ مثل عموی پیغمبر مثلاً کشته شد،، در جنگ چیز عمار یاسر کشته شد، آن مرد بزرگوار، آنقدر کشته دادند. در این اصل هیچ اشکالی برای ما نیست که ما کشته دهیم.
 

ملت، متحول شده است

بعضی ها نق می زنند که خوب کشته دادید چرا؟ ما تکلیفمان این است. چه شد؟ اولا شد خیلی از چیزها. یک ملتی که یک پاسبان اگر توی بازارش می آمد و می گفت ببندید، بستند، با یک امر پاسبان توی بازار تهران، بزرگترین بازارهای ایران، یک پاسبان، چند تا پاسبان می رفت به آنها می گفت که ببندید، امروز روز چهارم آبان است، مثلاً چه شده، باید ببندید، باید بیرق بزنید، تخلف نمی کردند، اصلاً توی ذهنشان نمی آمد که می شود تخلف از پاسبان کرد. اگر یک صاحب منصبی با

صحیفه نور جلد 3 صفحه 185

چهار تا ستاره، با سه تا ستاره می آمد تو بازار و هر غلط کاری می خواست بکند کسی (چرا) به او نمی گفت.
این نهضت مقدس اسلامی باعث این شد که بچه های کوچک هم فریاد بزنند توی خیابان ها که مرگ بر این سلطنت پهلوی. این یک تحولی حاصل شد بین مردم که الان پاسبان را مردم هیچ چیزی بارش نمی کنند، صاحب منصبش هم نمی کنند، حکومت نظامیش هم نمی کنند. آنوقت ها که حکومت نظامی می شد، به مجرد اینکه می گفتند این حکومت نظامی است، دیگر مردم می رفتند سراغ کارشان اصلاً دیگر دنبال اینکه یک معارضه ای، مبارزه ای بشود توی ذهنشان هم نمی آمد. امروز حکومت نظامی است، قانون حکومت نظامی خودشان می گویند که، اعلامشان این است به اینکه بیشتر از دو نفر نباید با هم باشند، هفتاد هزار نفر، صد هزار نفر، پانصد هزار نفر مردم می آیند بیرون و فریاد می زنند و همه فریادشان هم ضد شاه است. این یک تحولی است در یک ملت حاصل شده است، این یک چیز کمی نیست.
 

اثرات مقاومت مردم در پیشروی نهضت

از آنطرف هم ملاحظه می کنید که اینها پله پله (ما باید این را به مرگ بگیریم) پله پله دارند پایین می آیند دیگر. این حزب رستاخیر، یک چیز آسانی بود که اینها دست از آن بردارند؟ شما دیدید که چقدر مداحی اینها کردند. خود این مردیکه چقدر حرف ها راجع به، - حرف نامربوط راجع به - حزب رستاخیز زد (همه مردم - این باید - همه باید وارد بشوند، هر کس وارد این حزب نشود باید از این مملکت برود، این اصلاً اینجائی نیست) و از این حرف هائی که زدند. یک دفعه با همین نهضت مردم، با همین مشت خالی، آنها توپ و تانک دارند، اینها مشت دارند، همین مشت غلبه کرد بر آن که یک وقتی حزب رستاخیز معلوم شد خبری نیست اعلام کردند (نه این چیزی نیست بیخود است اصلاً، اصلاً دولت هم قبولش ندارد) (خنده حضار) مطلب این بود که بله، دولت هم قبولش نکرد با اینکه دولت از خودشان بود. تاریخ را تغییر داده بودند برگشتند از آن.
یک آدمی که حاضر نبود که به این ملت یک کلمه تعارف بکند، آمد ایستاد و همه طبقات ملت را خطاب کرد و عذرخواهی کرد که ما اشتباهاتی کردیم اشتباهات و غلطهائی بوده است و واقع شده است و حالا هم دیگر از این به بعد ما از این کارها دیگر نمی کنیم. این یک آدمی که شما در 15 سال پیش از این، بیست سال پیش از این دیده بودید وضعش چه جوری است، در چند سال پیش از این هم همین طور بود، در این ایام فترت بین 15 خرداد تا حالا که اصلاً کسی را به حساب نمی آورد، یک آدمی بود که هر چه بود خودش کرد، هر کاری بود خودش می کرد و اینکه می گوید اشتباه، دروغ می گوید، همه کارها را خودش ملتفت بود و عالم و عامد بود و نوکر مردم بود. عالم و عامد بود که کرد کارها را، اشتباه تو کار نبوده، همه اش کارهای غلط بوده است و عمداً هم کرده است و بعد از این هم اگر مهلتش بدهید، این اشتباهات زیاد خواهد کرد.

صحیفه نور جلد 3 صفحه 185

 

مقصد اعلی، تشکیل حکومت اسلامی

در هر صورت اینها یک کارهائی است که شده است تا حالا که پله پله است البته، ما نباید جلوی آن را بگیریم بگوئیم مثلاً ما همین قدر راضی هستیم، نه. ما آن معنائی را که دنبالش آمدیم این است که آن مطلب آخری حاصل بشود یعنی این مقدمات را طی بکنیم، این نباشد و سلسله پهلوی نباشد و رژیم شاهنشاهی نباشد و دست آمریکا و انگلستان و روسیه قطع بشود از این مملکت و مملکت برای خودمان باشد و حکومت اسلامی هم انشاءالله برقرار بشود.
ما دنبال این مطلب هستیم و آنقدر هم که از قوه مان می آید ما دنبال این می دویم. اگر توانستیم که کار را انجام بدهیم که الحمدلله توانستیم و یک خدمتی به این ملت کردیم، اگر نتوانستیم، تکلیفمان را ادا کردیم یعنی پیش خدا دیگر چیزی نیست که ما بگوئیم ما نکردیم این کار را، عذر تراشی نکردیم، واقعاً یک مطلبی را عمل کردیم و دستمان نرسیده نتوانستیم این کار را بکنیم، پیش خدا آبرومندیم. بنابراین ما این مراتبی که اصلش که عبارت از رفتن این آدم و به هم خوردن این سلسله و - عرض می کنم - کوتاه کردن دست اینها، اینها همه شان جزء مقاصد است منتهی مقصد اعلی عبارت از این است که یک حکومت عدلی، یک حکومت اسلامی عدلی، مبتنی بر قواعد اسلامی حاصل بشود، آن مقصد اعلای ماست و الا اینها همه اش جزو مقاصد شده حالا دیگر، ولو این هم مقدمه آن است و لیکن خود اینها الان جز و مقاصد هستند و ما همانطوری که حکومت اسلامی را خواهیم حکومت این را هم نمی خواهیم، البته توی حکومت اسلامی همه اینها هست. ما اگر می گفتیم ما حکومت اسلامی خواهیم معنایش این بود که این سلسله نباید باشد و این رژیم نباید باشد و آنها هم دستشان کوتاه باید باشد چون اسلام حکومتش اینجوری است که نباید کسی در مملکت اسلامی تصرفی داشته باشد، کفار، هیچ کس نباید تصرفی داشته باشد.
بنابراین ولو اینکه این اجمال این مطلب را داشت لکن ما تفصیل مطلب را گفتیم که ما این سه تا اصل - را عرض می کنم که - آمال و آرزویمان است.
 

مسأله، یک مسأله ای شرعی است

و حالا اینکه می خواستم عرض بکنم این است که شما خیال نکنید که اگر یک وقت ما نرسیدیم به مقصد، گفته بشود که، خوب چه شد؟ خون ها ریخت و از بین رفت و چه شد؟ اولا شده است خیلی چیزها، اینها الان از آن خر شیطان پایین آمده اند یک قدری و ثانیاً (چه شد) نیست، تکلیف را ادا کردیم. این همان است که خوارج ممکن بود به حضرت امیر بگویند، خوب چه شد؟ شما 18 ماه جنگ کردید. چه شد؟ (چه شد) یعنی چه؟ خوب - من - تکلیف ماست. ما حالا نماز داریم می خوانیم، یک کسی بگوید خوب شما بیست سی سال نماز خواندید چه شد؟ خوب من بیست سال نماز، اطاعت خدا را کردم. (چه شد) کدام است؟ من اطاعت خدا را کردم. خدا گفت: بکن، من هم کردم. (چه شد) مال این است که یک مسأله ای باشد که تکلیف شرعی نباشد و یک مسأله خودمانی باشد، آدم بخواهد روی

صحیفه نور جلد 3 صفحه 187

مقصد یک کاری بکند وقتی نشد می گوئیم چه شد. اما وقتی که جلوگیری از یک بنگاه ظلمی، یک بنگاهی که می خواهد اصلاً اساس اسلام را از بین ببرد، اساس روحانیت را از بین ببرد، اساس ملیت را از بین ببرد، مصالح مردم و مسلمین را به خطر انداخته است و از بین برده است، تکلیف مسلمین این است که قیام کنند و این را برش گردانند از این حرف هائی که می زند یعنی این را بیرونش کنند از این مملکت و اگر دست هم رسید بگیرندش و محاکمه اش کنند و پول های مردم را که برده از او بگیرند اگر هم ندارد و چیز کرده است، ظلمی را که کرده آن را مجازاتش بکنند.
این یک چیزی است که لازم است بر ما، بر مسلمین است که این کار را بکنند منتهی توانستیم این کار را انجام بدهیم که الحمدلله، هم تکلیفمان را ادا کردیم هم به مقصد رسیدیم. نتوانستیم عمل کنیم، به تکلیفمان عمل کردیم، نماز خواندیم. حالا (چه شد) یعنی چه؟ خوب، نماز خواندیم، مبارزه و معارضه ای با ظلم کردیم، با ظالم کردیم، با کسی که می خواسته یک مملکتی را خراب کند و خراب کرده است و همه مصالح مسلمین را زیر پا گذاشته و به کفار داده است، با این جنگ و نزاع کردیم، خون دادیم، خون گرفتیم همه این کارها را کردیم اما تکلیف بوده است که کردیم، رسیدیم به مقصد الحمدلله، نرسیدیم به مقصد، تکلیفمان را ادا کردیم. هیچ باکی از این مطلب نداریم و انشاءالله می رسیم. انشاءالله.
 

عکس العمل ما در مقابله با تبلیغات

من از خدای تبارک و تعالی سلامت همه شما را خواهم و این مطلب را من هر شب تقریباً تکرار می کنم که همه ما مکلف هستیم، این قضیه تکلیف، مال یک نفر، یکی باشد، یکی دیگر نباشد، نیست، من مکلفم، آقا مکلف است، همه، همه که این نهضتی که در ایران شده است و الان همه جوان هایشان را توی دست گرفتند و دارند می دهند، پیرزن چند تا جوانش از بین رفته و ایستاده و گفته است که من حاضرم همه چیز از بین برود. ما به این نهضت باید کمک بکنیم، اینجا می توانید کمک بکنید، باید کمک بکنید یعنی کمک شما در اینجا تبلیغات است مقابل تبلیغاتی که شاه و دستگاه شاه و روزنامه نویس هایی که از شاه چیز می گیرند و اجیر او هستند و تبلیغات کردند به اینکه این مردم هرج و مرج طلب هستند، اینها - عرض می کنم که - یک مردم وحشی هستند، اینها چه هستند، از این حرف ها زیاد زدند. وقتی تماس می گیرید با رفقایتان، با اشخاصی که هستند تماس می گیرید، تظاهرات می توانید بکنید، تظاهر باید بکنید، تماس با اشخاصی که غفلت کرده اند از این امور دارید می گیرید، هر جا یک عده ای را از همین اروپائی ها دیدید یا از آمریکائی دیدید، چند نفر بلند شوید فوراً بگوئید با مسأله ایران اینطوری است، مردم ایران این را می گویند، مردم ایران وحشی نیستند، مردم ایران مردم مترقی هستند که می گویند ما آزادی می خواهیم، ما نمی خواهیم که آمریکا مالمان را ببرد. کسی که می گویید آمریکا مالمان را نبرد، این آدم وحشی است؟ یا آدم - عرض کنم که - بر خلاف موازین عمل کرده است می گوید که ما آزادی می خواهیم و استقلال می خواهیم؟ این یک مسأله ای است که همه

صحیفه نور جلد 3 صفحه 188

مردم از او می پذیرند و به هر کس بگویند می پذیرند از او که اینها یک ملتی هستند قیام کردند برای استقلال خودشان، برای آزادی خودشان، نمی خواهند که سایر ممالک سلطنت بر اینها داشته باشند، تا حالا اینها خیانت کردند، این خائنین را می خواهند رد کنند بروند سراغ کارشان و مملکت را بسپارند دست یک دسته از اشخاصی که امین باشند، لااقل جیب هاشان را پر نکنند اینقدر.
 

ویژگی های حاکم اسلامی

ما البته نمی توانیم یک حاکمی مثل حضرت امیر (ع) پیدا کنیم که حکومت کند، که وضع زندگیش آنطور باشد اما خوب ما توقع نداریم که برسیم به یک حاکمی که زندگیش آنطور باشد که وقتی شب آخری که شبی است که (خوب سلطنت دارد بر، حالا من جسارت می کنم بگویم سلطنت، خلافت دارد بر یک همچو ممالک طویل و عریضی) می خواهد که شهید بشود حضرت، یعنی ضربت خورد، مهمان بود به منزل یکی از دخترها، دخترهای خودشان، وقتی که برایش به حسب تاریخ نمک آوردند و شیر آورند رو کرد که تو چه وقت دیده بودی که من دو تا چیز داشته باشم، می آید نمک را بردارد، می فرماید که نه شیر را بردار، من همان نمک را می خورم. البته ما نمی توانیم یک همچنین حکومتی پیدا بکنیم اما می توانیم که یک حکومتی که دزد نباشد پیدا کنیم، یک حکومتی که مال مردم را اینقدر نخورد، اینقدر نچاپد، اینقدر ندهد به مردم. ما دنبال این هستیم که حالا یک حکومتی پیدا کنیم که اینطور نباشد که اموال مسلمین را خرج خودش و عائله اش بکند و یک مقداریش را، زیادترش را هم بدهد به آمریکا بدهد به شوروی و بدهد به سایر ممالک دیگر تا آنکه تخت و تاجش محفوظ بماند.
 

میزان و تخمین خیانت ها بعدها معلوم می شود

اینهمه خیانت، ما اصلاً - ما - مطلع نیستیم، بعدها شما خواهید فهمید که اینها چه خیانت هائی کرده اند، نه من مطلع هستم نه شماها، لکن اشخاصی هستند که مطلع اند، نوشته اند این مسائل را، محفوظ است پیششان و بعدها انشاءالله خواهید دید که اینها چه کارهائی کرده اند، چه خیانت هائی به این اسلام و به مسلمین و به ممالک اسلامی و به ایران و اینها کرده اند، اینها بعدها انشاءالله معلوم میشود. خوب ما می خواهیم که این حکومت خائن برود، یک حکومتی که خائن نباشد (نه آنطور باشد، ما نمی توانیم آنطور پیدا بکنیم) یک حاکمی که خائن نباشد، مال ملت را اینطور تفریط نکند، اینطور نفت ما را ندهد همین طوری به آمریکا و عوضش آن پایگاه برای آمریکا در اینجا درست کند به صورت اینکه ما می خواهیم اسلحه بگیریم، این اسلحه، پایگاه درست کردن از برای آمریکا در ایران، عوض نفت پایگاه برایشان درست می کنند، می خواهیم اینطوری نباشد، یک همچو حکومتی خیلی زیاد هم پیدا می شود. یک همچو اشخاص شریفی در ایران زیاد است، در اروپا ایرانیانی که آمده اند اینجا، زیادند اینطور اشخاص و ما اینها را برای حکومت انشاءالله انتخاب می کنیم، درست می کنیم مسائل را.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها