پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی
شنبه 2 اردیبهشت 1396 9:32 PM
تاریخ: 1357/08/18
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
از دست و پاهایی که شاه دارد می زند، یکی هم این شریک جرم هایش است که اینها را (یک عده اش را) گرفته اند. در این حکومت نظامی که، یعنی دولت نظامی و حکومت نظامی که به پا کردند، دیدند که خیلی فایده نکرد، حالا یک راه دیگری پیش گرفتند و آن آنکه، آنهایی که تا دیروز با او شریک جرم بودند، بعضی شان 12 سال، 13 سال در همه جنایاتی که شاه کرده است شریک بودند، حالا به عنوان اینکه آن خیانت کرده و جرم کرده، گرفته اند. آن شریک را گرفته اند که این شریک محفوظ بماند.
گمان کردند که - مردم - الان همه اذهان مردم متوجهند که آن شریک ها را گرفتند دیگر مسأله ای نیست و باید، مردم اجازه بدهند که شاه باشد. برای اینکه خوب شما دیگر چه می خواهید؟ شاه از آن طرف آمده است عذرخواهی کرده است که ببخشید من اشتباه کرده بودم، بعد از این هم دیگر من اشتباه نمی کنم، از آن طرف هم خوب، زندانی های سیاسی را، خیلی از آنها را رها کرده است، از اهل علم، از افراد سیاسی و سایر طبقات، از این طرف هم یک عده ای از این اشخاصی که در دولت ها بودند و آنها خلاف کرده اند - همه را - این عده را گرفته است و می خواهد که اینها را محاکمه مثلاً بکند. می گوید شما ملت ایران چرا اینقدر لجاجت می کنید؟ من باید باشم!. دیگر شاه از این بهتر کجا ما پیدا بکنیم که دزدها را گرفته و سیاسی ها را رها کرده است زندانی ها را رها کرده و قول و قرار هم داده به اینکه بعد از این دیگر زاهد بشود و عابد و مسلمان؟! دیگر شما چه طلبی از شاه دارید که در سرتاسر ایران باز اعتصابات می کنید؟! این اعتصابات دیگر چیست؟ چرا باز سرتاسر ایران اعتصاب است؟ چرا شرکت های نمی دانم هواپیمائی و دیگران، اتوبوس و - این چیزها - شرکت واحد در اعتصاب است؟ خوب، پزشک ها چرا اعتصاب کردند؟ باید پرسید که این مسائل (ما اگر بخواهیم تحلیل کنیم این مسائل را) جرم را زیاد می کند یا جرم را قصر می کند؟ شما این دولت هایی که تشکیل داده اید، همه اینها به دست شما تصویب شده است و این مجرم هایی که حالا گرفتید، اینها همه شان اینهایی بودند که در دولت های شما بودند، شریک جرم شما بودند، شما حالا می گوئید اینها مجرم
هستند؟ شما این مجرم ها را روی کار آوردید، می گوئید دزد هستند؟ شما این دزدهارا روی کار آورده اید. حالا شما یک مجرمی را یا مجرم هایی و یک خائن هایی را خودتان در دولت ها سر کار آوردید و با هم مشترکاً مشغول شدید به چاپیدن این مملکت و به اذیت کردن این مردم. حالا اگر دو نفر یا ده نفر با هم شریک شدند و یک جرمی را انجام دادند یا یک خیانتی کردند، بعد یکی از آنها قدرتمندتر بود یک چند نفری از آنها را فرض کنیم گرفت، این جرم خودش محتوم است برای اینکه شرکای جرم را گرفته است؟! یا خود این، اقرار به این است که من خیانت کردم این اشخاص را آوردم روی کار؟ بعضی از اینها که 12 سال یا بیشتر در مسند نشسته بودند، شما این 12 سال هیچ اطلاع از حال این نداشتید، حالا تازه امروز مطلع شدید؟! هیچ اطلاعی تا چند ماه قبل از این، از 12، 13 سال پیش از این تا چند ماه قبل از این شما هیچ اطلاعی از حال این آدم که نخست وزیر شما بود و در کارها دخالت داشت و مشاور شما بود و همه کارها را با نظر و فرمان مبارک انجام می داد، شما تا حالا هیچ اطلاع نداشتید که این آدم چکاره است؟! همین دو سه روز مطلع شدید؟! همین چند روز و چند ماه شما مطلع شدید؟! اگر یک آدمی 12، 13 سال مشغول خیانت و مشغول چپاولی بوده و شما اطلاع نداشتید، شما لیاقت اینکه در این پست باشید (اگر پستی باشد) شما همچو لیاقتی ندارید، آدم نالایقی هستید. اگر مطلع بودید، چنانچه هستید و بودید، خوب دو نفر شریک جرم بودید منتها تو شریک بزرگه بودی، او شریک کوچکه بوده، حالا شریک بزرگه اگر شریک کوچکه را گرفت و حبسش کرد، اسباب این می شود که دیگر جرمی در کار نباشد؟! یا جرم هست و تو شریک کوچکه را گرفتی، ملت شریک بزرگه را می خواهد.
همان حجتی که تو داری بر اینکه این شریک جرم را گرفتی یا این شرکای جرم را گرفتی، با همان دلیلی که شما این شرکای جرم را گرفتید، به همان دلیل ملت از تو مؤاخذه می کنند و می خواهند تو را بگیرند. این راه مفر است، اینها راه عقلائی نیست که شما می خواهید یک راهی درست کنید که این نجات پیدا بکند، این راه نجات نیست که. تمام این حرف ها و تمام این نیرنگ ها برای این است که - خوب احتمال، ولو در صد احتمال یک احتمال، ولو در هزار احتمال یک احتمال - اینها احتمال می دهند که مردم را مثلاً یک بازی بدهند ولو آن طبقه مثلاً متعارف مردم بازی بدهند لکن ما می بینیم که مردم بازی نمی خورند. همین حالا که هم آن شریک جرم ها را گرفته است و هم آن نطق را مکرراً (می گویند) گذاشته است و شنیدند و خوب ما هم شنیدیم این نطق ها را و هم نطق آن نخست وزیر نظامی و آن نطق را هم ما شنیدم که دیروز کرد، هم سرنیزه آقایان و همه چیزها، هم حمله به مردم و هم ریختن توی بیمارستان و در بیمارستان را شکستن و توی بیمارستان آدم کشتن و هم حمام قم که سه نفر را به واسطه گاز خفه کرده اند و هم همدان و هم همه جا، باز همان حرف ها و همان انقلابات و همان اعتصابات و همان صداها هست و نمی شود نباشد. یک ملتی که بیشتر از پنجاه سال زیر دست و پای
اینها خرد شده است، حالا که چشم هایش را باز کرده و می بیند که باید این مجرم ها را با زور و با فشار و با هیاهو و با - عرض بکنم - تظاهرات و اعتصابات و اینها شکست داد، همین ملت می داند این معنا را که اگر چنانچه یک غفلت کوچکی حالا بکند، یک غفلت بسیار کوچک الان اگر بکند، باز این مطلب برمی گردد به پنجاه سال پیش از این و دیگر نمی تواند این ملت حتی بعد از پنجاه سال دیگر هم یک همچو نهضتی را ایجاد کند و یک همچو قیامی بکند. خوب، ملت این را می داند، می داند که اگر امروز این تا آن آخر نقطه نرود و تا سرنگونی این آدم، این نهضت را ادامه ندهد، بر می گردد به حال رضاشاه و بدتر از او و این دفعه اگر چنانچه این قدرت پیدا بکند، دیگر نه بر بچه مهلت می دهد نه بر بزرگ، همه مخالفین خودش را که همه ملت است، سرکوب می کند و هیچ هم مضایقه ندارد ایشان.
همچو خیال نکنید که - یک، بله - خیلی مثلاً عدالت اجتماعی، هر چند روز یک دفعه که منبر می رفت می گفت: (عدالت اجتماعی را من می خواهم چی بکنم، فضای باز سیاسی و عدالت اجتماعی و انتخابات آزاد و تمدن بزرگ و دروازه تمدن بزرگ) و از این شعرهایی که صدتای آن یک غاز در بازار ایران دیگر ارزش ندارد او پشت سر هم می بافت و حالا هم باز دست برنداشته است. هر وقت صحبت می کند باز از آن حرف ها می زند منتها صفحه ها مختلف می شود، گاهی وقت ها با آن صورت ها در می آید و گاهی وقت ها - با، چیز می شود. گاهی وقت ها - به بازاری ها، وقتی قم آمد، آنجا دست و پایش را هم گم کرده بود. آن وقت ها که قم آمد، یک دفعه که در همان نزدیکی های پانزده خرداد، جلوی پانزده خرداد بود، این آمد قم، گفتند که وقتی که وارد شد همچو دست و پایش را گم کرده بود که باید از این راه برود، از توی یک کوچه ای شروع کرد رفتن، بعد رفتند گفتند آقا راه این طرف است بفرمائید، از این راه هدایتش کردند آمد و وقتی که رفت ایستاد در بیرون صحن، ایستاد و صحبت بکند، در حرکاتش هم که می پرید بالا و می پرید پائین، باز مردم یک حرف هایی داشتند و رفت ایستاد و بازاری های متدین قم را به حرف های نامربوط بست، گفت: (ریشوهای کذا) ، از این حرف های نامربوط، به علما که بدتر از این گفت: (حیوان نجس) از این مسائل، همین آقا حالا آمده مقابل ملت و باز توبه می کند و عرض اخلاص می کند به همه طبقات ملت که ما اشتباهاتی کردیم خوب دیگر از این به بعد اشتباه نمی کنیم.
خوب اگر اشتباه کردی چرا حالا دوباره می کشی؟ اگر شما تصدیق داری که اشتباه کردی، از آدمکشی اشتباه بیشتر می شود؟! از جوان های مردم را کشتن، از زن های مردم را کشتن دیگر اشتباه بالاتر داری تو؟! اگر اعتراف داری که شما اشتباه کردی و می گویی می خواهم برگردم از این اشتباه ها، دیگر اینها تکرار نمی شود، اگر اینطور است خوب برگرد از اشتباه خود، تو که می گویی می خواهم برگردم از اشتباه، مردم چطور باور کنند؟ تو می گویی اشتباه کردم و الان داری آدم می کشی. مگر امکان دارد که نظامی بدون اجازه این آدم، آدم بکشد؟ چه داعی دارند آنها آدم بکشند برای خاطر یک کسی دیگر؟ تا او
فرمان ندهد و خودشان را لازم الاطاعه ندانند و جرأت نکنند تخلف بکنند، آدم نمی کشند. تا فرمان ایشان نباشد کسی آدمکشی نمی کند و این اراذلی ها را نمی کند. فرمان مستقیم این است که اینها را وادار می کند به آدمکشی و اینطور چیزها. همین آدمی که می گوید که من عذر می خواهم از شما و اشتباه شده و چطور و من تعهد می دهم، ضمانت می دهم به اینکه چه نکنم، خوب یک دفعه دیگر هم ضمانت و تعهد خودت را دادی، اول سلطنت شیطانیت تو همین تعهدها را دادی و قسم هم خوردی و در مجلس هم رفتی و همه این کارها را کردی و دنبالش به قول خودت این اشتباهات را کردی و این غلطها را، حالا چه شده است که دوباره آمدی؟ آنوقت باز یک فرجه ای شده است مثلاً فرض کنید ده روز، یک ماه و دو ماه، سه ماه بعدش این کار را کردی، تو امروز در عین حالی که می گویی من اشتباه کردم و دیگر من نمی کنم از این کارها و دیگر - عرض می کنم که - تعهد کردم که تکرار نشود، در عین حال داری انجام همین کثافتکاری ها را می دهی و همین جنایتکاری ها را، آنوقت مردم چطور بپذیرند از تو؟ و - کلام - مثلاً فرض کنید اگر خدای نخواسته یک عالمی بیاید به مردم بگوید ساکت بشوید، چطور مردم گوش کنند به حرف این عالم؟ خوب می گویند این عالم (خیلی خیلی بخواهند تأدب کنند) می گویند این عالم اشتباه کرده است یا شاید هم بگویند این آدم درباری است. خیلی بخواهند ادب کنند می گویند خوب این آقا آدم ساده ای است، آدم صافی است و نفهمیده که این چه جور جنسی است. ملت نمی شود، آقا نمی شود ملت را دیگر اینقدر نفهم حساب کرد، یک ملتی که ایستاده و دارد فریاد می زند و حق مشروع خودش را دارد مطالبه می کند،این را دیگر نمی شود با این چیزها خوابش کرد.
از آن طرف تبلیغات همه جانبه، مثلاً دیدند که خوب، در ایران (حالا هم ایران، هم خارج، هر دو را می خواهند این انحراف حاصل بشود) اقلیت های مذهبی هست و خارج ایران هم به این مسأله خوب اهمیت می دهند، راجع به اقلیت های مذهبی اینها درست کردند که اگر چنانچه حکومت اسلامی تشکیل بشود، دیگر همه اقلیت های مذهبی را از بین خواهند برد اینها. ببینیم که شما بهتر رفتار می کنید با اقلیت های مذهبی یا اسلام بهتر رفتار کرده است؟ تو که هم اقلیت مذهبی و هم اکثریت مذهبی را داری پایمال می کنی و از بین می بری، تو که همه حقوق بشر را در ایران از بین بردی، تو نه مسلم را گذاشتی آزاد باشد، نه غیر مسلم را. اقلیت های مذهبی در اسلام احترام دارند، آزادند، احترام دارند. مثل اینها که (می گویند که) مرتب می آیند سؤال می کنند خوب اگر چنانچه حکومت اسلام شد، با اقلیت های مذهبی چه می کنید؟ این برای این است که مرتب تزریق شده به ایشان که اگر اینطور شد، قتل عام می کنند مثلاً یهودی ها را، قتل عام می کنند نصاری را، قتل عام می کنند زرتشتی ها را. در کدام وقت اتفاق افتاده است که در اسلام وقتی که در یک مملکت اسلامی که در حال جنگ نبوده و در حال صلح بوده، اقلیت های مذهبی را قتل عام کرده باشند یا قتل کرده باشند؟ این همین اقلیت مذهبی است که
وقتی که یک زن یهودی را، ذمی را خلخالش را می برند، حضرت امیر می گوید اگر انسان بمیرد این ارزش دارد که آدم بمیرد. وقتی که بشنود یک زن ذمه ای را، زنی که در پناه اسلام بوده است، اینها خلخال را از پایش کشیدند، یک همچنین اسلامی و یک همچنین حکومت اسلامی می آید اقلیت های مذهبی را چه بکند؟!
اینها همه تبلیغات است که طرفدارهای شاه و شاه با بوق های خودشان این تبلیغات را می کنند برای اینکه حکومت اسلام و اسلام و - عرض می کنم - روحانیت اسلام را پیش مردم یا لااقل پیش این اشخاص که در خارج ایران هستند یعنی این عده که خودشان از غیر مسلم هستند و غیر مذهبی هستند، پیش اینها لااقل لکه دار بکنند. که (نه، اینها می خواهند یک حکومت چیزی بکنند، ارتجاعی، یک حکومت ارتجاعی ارتجاع اسلامی) . اسلام را خود این آقا، ارتجاعی معرفی می کند. این می گوید این مطلب را که خیر، (دین مبین اسلام) اینها را می گوید اما از آن طرف هم آنهایی که اسلام را دارند به مردم می گویند، می گوید اینها مرتجع هستند، مرتجع یعنی اینها برگشتند به 1400 سال پیش از این، تبلیغ می کنند یک چیزی را که 1400 سال پیش از این آمده است. غفلت از اینکه خود ایشان 2500 ساله را حالا پیش کشیده، ایشان مرتجع نیستند اما اینها که 1400 سال پیش قوانین مترقی را دارند می گویند، اینها که می گویند باید تودهنی زد به این آدمی که سلب آزادی از مردم کرده، باید تو دهنی زد به این آدمی که سلطه دیگران را در ایران برقرار کرده و مردم را زیر سلطه ابرقدرت ها قرار داد. اینها مرتجعند؟! اما آنهایی که مال مردم را دارند می خورند به زور و با فشار و سلب آزادی از همه کردند، نه اینها متمدن هستند و اینها دروازه باز - نمی دانم - آزادی است!!
این حرف ها و این شعرها و این چیزهایی که در خارج درست کردند اینها خوف این است که یک وقت خدای نخواسته بعضی جوان های ما هم به اشتباه بیفتند که مبادا یک همچنین چیزی بشود، مبادا یک وقتی اسلام بیاید در خانه را روی زن ها ببندد، قفلش کند که دیگر بیرون نیایند از خانه. زن ها در صدر اسلام توی میدان ها می رفتند، در همین جنگ های اسلامی تو میدان ها می رفتند برای پرستاری این چیزها، اینهایی که کشته می شدند آنجا. (زنها در محفظه بمانند) چه کسی چنین چیزی به شما گفته است که باید اینطور باشد؟ آنها آزادند مثل مردها. چه کسی گفته است که اقلیت های مذهبی را اینها خواهند چه کرد و چه کرد؟ بلی یکی از درد دل هایشان این است که در قمارخانه ها را می بندند، این راست است، در مراکز فساد را می بندند، حکومت اسلامی نمی گذارد این کاباره ها که همه جوان های ما را به بدبختی کشیده، نمی گذارد اینها باز باشد. اگر اینها را طرفدار هستند مردم، این
روشنفکرها و این - عرض می کنم که - متجددین با این مفسده ها موافقند، نه، حکومت اسلامی جلوی قمارخانه ها را می بندد درشان را - عرض می کنم که - و مراکز فساد و کاباره هایی که این فسادها در آن می شود، اینها را در آن می بندد. این فرم سینماها را تغییر می دهد یعنی این سینماهایی که الان جوان های ما را دارند به فساد می کشند و به فحشا می کشند، اینها می گویند این فرم نباید باشد، می خواهند سینما باشد، سینمای آموزنده باشد سینمای اخلاقی باشد. با فساد اسلام مخالف است، با فساد کشیدن جوان ها، مسلمین را به فساد کشیدن مخالف است، با غارتگری مخالف است. اسلام نمی خواهد غارت بیت المال را، غارت کنند بیت المال را، اسلام با تمدن مخالف نیست، با این توحش ها مخالف است، با این فحشایی که راه انداختند اینها مخالف است، با مال ملت را صرف قمارخانه کردن در جزیره نمی دانم کجا مخالف است. اینها البته جلوگیری می شود. حکومت اسلامی اگر آمد، این مفسده ها را از بین بر می دارد، نمی گذارد جوان های ما فاسد بشوند، نمی گذارد این فرهنگ عقب نگه داشته بشود تا اینکه نگذارد این جوان ها رشد بکنند. خوب همین جوان های خارج آمدند به من می گویند که (ما را نمی گذارند که رشد علمی بکنیم، ما را به یک حدی نگه می دارند، نمی گذارند) با این چیزها مخالف است، البته اسلام با این چیزها مخالف است.
اسلام می خواهد که زن و مرد رشد داشته باشند. اسلام زن ها را نجات داده است از آن چیزهایی که در جاهلیت بود. آنقدری که اسلام به زن خدمت کرده است، خدا می داند به مرد خدمت نکرده است آنقدر که به زن خدمت کرده. شما نمی دانید که در جاهلیت زن چه بوده و در اسلام چه شده. حالا هم اینها دارند از جاهلیت بدتر می کنند آنوقت آنها بی اهمیت می کردند، حالا ایشان می فرمایند که زن باید لعبت باشد، زن باید نمی دانم چه باشد. یک همچنین حرفی که به کرامت زن بر می خورد. اعتقاد ایشان درباره زن این است که باید (یک تعبیر سوئی کرده بود) اینطوری باشد. اسلام می خواهد زن این طوری نباشد، اسلام می خواهد زن همانطوری که مرد همه کارهای اساسی را می کند، زن هم بکند اما نه اینکه زن یک چیزی بشود که آقا دلشان می خواهد که بزک کرده بیاید توی جامعه و با مردم مخلوط بشود، با جوان ها آن طوری مخلوط بشود.اینها را جلو می خواهد بگیرد اسلام، می خواهد زن را حیثیت و احترامش را حفظ کند، می خواهد شخصیت به زن بدهد که از این شیئیت بیرون بیاید. اینها می خواهند بفروشند، از این دست به آن دست کنند، این را مخالف است اسلام. با زن مخالف است اسلام؟! اسلام به زن خدمتی کرده است که در تاریخ همچون سابقه ای ندارد، اسلام زن را از توی آن لجنزارها برداشته است و آورده شخصیت به او داده است، اسلام با زن مخالف است؟! اینها تبلیغات است.
می خواهند شما را از اسلام دور کنند و مالتان را بخورند. اینها می خواهند شما را از روحانیت
کنار بزنند و مالتان را بخورند. می خواهند نگذارند فرهنگ شما رشد پیدا کند و اموال زیرزمینی تان را بخورند و در اسارت نگهتان دارند تا آخر و اگر امروز همه ملت دست به دست هم ندهند و هر چه خواهد شد، خودشان را نجات ندهند از این گرفتاری، تا آخر در گرفتاری هستند.
و هر کس یک کلمه بگوید که موافق باشد با سازش با این مرد، خیانت کرده هم بر اسلام و هم بر مسلمین و هم بر کشور خود خیانت کرده است. خودتان را بپائید و ناظر باشید اشخاصی را که می خواهند یک همچنین کارهایی را بکنند. اگر یک وقت از دهن کسی بیرون آمد، تو دهنی به او بزنید که همچنین غلطی را نکند. انشاءالله خداوند همه تان را حفظ کند، موفق باشید و خدمت کنید به کشور خودتان و اسلام خودتان.
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.