پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی
شنبه 2 اردیبهشت 1396 9:10 PM
تاریخ: 1350/03/06
بسم الله الرحمن الرحیم
من احساس تکلیف می کنم که در بعضی از فرصت ها تذکراتی راجع به گرفتاری مسلمین به آقایان بدهم، شاید آقایان هم برای خودشان احساس تکلیف کنند و شاید در صدد برآیند که آن اندازه ای که می توانند، کمک کنند به برادران مسلمشان ولو کمک به نحو تبلیغ باشد، کمک به نحو تلگراف و کاغذ باشد.
از اول مسلمین و اسلام گرفتار هواهای نفسانیه ای بوده اند و این گرفتاری ها که ما الان داریم سرچشمه اش همان هواهای نفسانی بود که بعد از رسول اکرم (ص) به واسطه آن هواها نگذاشتند که حکومت حق تشکیل بشود. اگر گذاشته بودند که حکومتی که اسلام می خواهد، حاکمی را که خدای تبارک و تعالی امر به تعیینش فرموده است،رسول اکرم (ص) تعیین فرمود،اگر گذاشته بودند که آن تشکیلات پیش بیاید، حکومت، حکومت اسلامی باشد حاکم، حاکم منتخب منصوب من قبل الله تعالی باشد،آن وقت مردم می فهمیدند که اسلام چیست و معنی حکومت اسلامی چیست. مع الاسف بعد از رسول الله (ص) منحرف کردند مردم را از آن چیزی که پیغمبر امر فرموده بود و اتکاء به انحراف در زمان خود هم نبود بلکه زمینه فراهم کردند از برای این که تا آخر نشود یک حکومت اسلامی تشکیل بشود.
قضیه معاویه از چیزهایی بود که با دست سابقین، آن مشایخ سابق این زحمت برای مسلمین و اسلام پیش آمد و از این اختلاف داخلی که بدتر از هر نحو اختلافی بود پیش آمد و حضرت امیر (ع) مبتلا شد به این اساسی که آنها درست کرده بودند و بعد از ایشان هم حکومت از صورت اسلامی به کلی خارج شد و به صورت ملک الملوکی یا شاهنشاهی بیرون آمد و تا آخر هم، تا حالا هم، اسلام به خودش یک حکومت اسلامی مگر یک چند صباحی که حضرت امیر سلام الله علیه - بعد از رسول الله و بعد از آن حرف ها متصدی امر شدند، ندید، آن هم با آن همه گرفتاری هایی که پیدا کرد، گرفتاری جنگ جمل،
گرفتاری صفین، گرفتاری جنگ خوارج، آن همه گرفتاری ها که بود. معذلک این چند صباحی که حضرت امیر - سلام الله علیه - حکومت کردند و برنامه حکومتی خودشان را تعیین کردند، همین چند صباح هم برای مسلمین و برای اسلام یک درس عبرتی شد، یک مطلبی شد که فهمیدند که اسلام یعنی چه، تا اندازه ای، همین چند صباح. اگر گذاشته بودند که در پناه حکومت اسلامی و در پناه اسلام حکومت تشکیل بشود و مردم در پناه حکومت اسلامی باشند، این همه گرفتاری هایی که از برای ماها الان هم پیش آمده، اینها هم شاید پیش نمی آمد. حاکمی که از طرف خدای تبارک و تعالی تعیین شد از برای امت، آن شخصی بود که وقتی که به حکومت رسید، وقتی که با او جمع شدند و بیعت کردند بعد از آن خرابکاری هایی که شده بود تا آن روز و بعد از آن مصیبت هایی که برای اسلام پیش آوردند و تا حالا هم فساد آن باقی مانده است، آن شخصی بود که وقتی که به حکومت رسید در حال حکومتش زندگیش از جمیع زندگی امثال ماها و شماها طلاب علوم دینیه یا امثال این بقال ها و این کاسب ها، زندگی او پست تر بود، یک تکه نان جو بود که در آخر عمر مبارکشان (از قراری که گفته شده است) از بس خشک بود حضرت با دستشان نمی توانستند بشکنند، با زانو می شکستند آن نان را، با آب تناول می کردند، این حکومت اسلام بود. می فرمود که (به طوری که نقل شده است) من می ترسم که در یکی از حوالی مملکت من یک وقت یک گرسنه ای باشد، یک وقت باشد که گرسنه در کار باشد، چطور من بخوابم سیر و رعیت من یک نفرشان ولو در بعضی از اجزاء مملکت، اینها گرسنه باشد.
بالاترین مصیبتی که بر اسلام وارد شد، همین مصیبت سلب حکومت از حضرت امیر سلام الله علیه - بود و عزای او از عزای کربلا بالاتر بود. مصیبت وارده بر امیر المومنین و بر اسلام بالاتر است از آن مصیبتی که بر سیدالشهدا - سلام الله علیه - وارد شد. اعظم مصیبت ها این مصیبت است که نگذاشتند بفهمند مردم، اسلام یعنی چه؟ اسلام حالا هم به حال ابهام دارد زندگی می کند، الان هم مبهم است، الان هم نمی دانند مردم که معنی اسلام چیست؟ حکومت اسلامی چیست؟ اسلام چه می خواسته بکند؟ چه برنامه ای اسلام داشته است در حکومتش؟ این 5 سال حکومت یا 5، 6 سال حکومت حضرت امیر، این با همه گرفتاری هایی که بوده است و با همه زحمت هایی که از برای حضرت امیر فراهم شد، سلبش عزای بزرگ است و همین 5 ساله و 6 ساله، مسلمین تا به آخر باید برایش جشن بگیرند جشن برای عدالت، جشن برای بسط عدالت، جشن برای حکومتی که اگر چنانچه در یک طرف از مملکتش، در یک جایی از مملکتش، برای یک معاهد، یک زن معاهد، یک زحمت کش بیاید، یک خلخال از او، از پای او درآورد، حضرت، این حاکم، این رئیس ملت آرزوی مرگ می کند که مرگ برای من مثلاً بالاتر از این است که در مملکت من یک نفر زنی که معاهد هست خلخال را از پایش در آورند. این حکومت، حکومتی است که در رفتنش مردم باید به عزا و سوگواری بنشینند و برای همین 5 سال و 5 روز حکومتش باید جشن بگیرند، جشن برای عدالت، جشن برای خدا، جشن برای این که این حاکم
حاکمی است که با ملت یکرنگ است، بلکه سطحش پایین تر است در زندگی و سطح روحیش بالاتر از همه آفاق است و سطح زندگیش پایین تر است از همه ملت.
(ان الذین کفروا یتمتعون و یاکلون کما تاکل الانعام و النار مثوی لهم) این میزان است، هر کس که ملاحظه کرد که در تمتعاتش، در اکل و استفاده ها و لذائذش به افق حیوانی نزدیک است یعنی می خورد و لذت می برد بدون اینکه تفکر کند که از چه راهی باید باشد، حیوان دیگر فکر این نیست که حلال است یا حرام است، فکر این نیست که امت در گرفتاری هستند یا نیستند، آنهایی که بدون این تفکر، بدون یک قانونی، بدون قانون اسلامی تمتع می کنند و می خورند، اینها اکلشان اکل حیوانی است و (النار مثوی لهم) در روایتی است که از برای کافر هفت تا معاء است و از برای مومن معاء واحد است. مومن یک معاء بیشتر ندارد و آن معاء قانون است، شکمش را، سایر لذائذش را تطبیق می کند با قانون اسلام، تخلف از قانون اسلام نمی کند اما آن کسی که مؤمن نیست، از راه شهوت می خورد بدون این که تطبیق با قانون بکند، این یک معاء، از راه غضب می خورد بدون اینکه تطبیق بکند با قانون، این هم یک معاء، از روی هوای نفس می خورد، این هم یک معاء، مزدوج است بین هوای نفس و لذت و شهوت، بین هوای نفس و غضب، بین غضب و هوای نفس، این هم سه تا، این شش تا، مزدوج است از هر سه هوای نفس و غضب و شهوت، مزدوج شد و از راه اینها اکل کرد، این هفت تا، هفت معاء دارد.مؤمن بیش از یک معاء ندارد و آن معاءش از راه قانون است، اسلام هر چه فرموده است همان یک راه است، این جور نیست که به غضب خودش، به شهوت. همه اینها به دست مؤمن ایمان آوردند، همه قوا تابع قوه عقل شدند و عقل هم تابع شرع است. برای یک همچنین حکومتی که حکومت عقل است. حکومت عدل است، حکومت ایمان است، حکومت الهی است، در رفتنش عزا لازم است و در برقراریش برای همان چند سال حکومت حضرت امیر، مسلمین باید جشن بگیرند.
آقا اینهایی که من عرض می کنم مطلب تصوری نیست، مع الاسف برای من کاغذهایی از ایران می رسد و شکایاتی از ایران راجع به اوضاع می رسد که دائماً روح من را در عذاب دارد. از شیراز یکی از علمای محترم شیراز سلمه الله نوشته اند به این که این جا قحطی واقع شده است در جنوب و عشایر این جا به قدری در قحطی و در گرسنگی هستند که بچه هایشان را در معرض فروش قرار دادند. از فسا یکی از علمای آن جا به من نوشته است به این که، باز همان وضع را نوشته است لکن این تکه آخر را ننوشته است راجع به گرفتاری های آنها و این که من (که یک مثلاً اهل علمی هست ایشان) در فکر افتادم که با یک زحمتی برای اینها یک نانی، یک لباسی، یک چیزی تهیه کنم، بنده هم اجازه دادم که از سهم امام این کارها را انجام بدهند. از تهران به من نوشته اند که در بلوچستان و سیستان و اطراف
خراسان، آنجا یک قحطی و گرسنگی ای شده است که مردم هجوم آوردند به شهرهای بزرگ و از گرسنگی نه حیواناتی دارند و نه حیوان خویش را می توانند ذبح کنند و از گرسنگی این طور هستند، اطراف مملکت ایران در این مصیبت گرفتار هستند و میلیونها تومان خرج جشن شاهنشاهی می شود.
از قراری که یک جایی نوشته بود برای جشن خود شهر تهران 80 میلیون تومان اختصاص داده شده است، این راجع به خود شهر است. کارشناس های اسرائیل برای این تشریفات دعوت شدند. به طوری که خبر شدم و نوشتند به من، کارشناس های اسرائیل مشغول به پاداشتن این جشن هستند و این تشریفات را آنها دارند درست می کنند. این اسرائیل که دشمن با اسلام است و الان در حال جنگ با اسلام است، این اسرائیل که مسجد الاقصی را خراب کرد و دیگران می خواستند ترمیم کنند و روپوشی کنند جرم اسرائیل را، برای این اسرائیل نفت از ایران رفته است. از قراری که گفته شده است و در رادیوهای بزرگ دنیا گفته شده است کشتی نفت ایران برای اسرائیل که در حال جنگ با مسلمین است رفته است، اینها کارهایی است که برایشان باید جشن گرفت!
شاهنشاهی ایران از اولی که زاییده شده است تا حالا روی تاریخ را سیاه کرده است. جنایات شاه های ایران روی تاریخ را سیاه کرده است، برج از سر درست می کردند، سر مردم را می بریدند، قتل عام می دادند بعد برج درست می کردند با آن برای این شاهان، ما باید، ملت اسلام باید جشن بگیرد! - باید بازار تهران، حتمی است - بازار تهران باید از سرمایه خودشان بدهند برای این جشن ها. جشن برای آنی باید گرفت که در پناه او مسلمین راحتند، جشن برای آنی باید گرفت که برای اینکه یک خلخالی از پای یک نفر معاهد، معاهده در می آید، آرزوی مرگ می کند، نه کسی که اگر یک دفعه یک شعاری برخلاف هوای نفس او داده بشود، بفرستد بریزند در دانشگاه. آقا نوشته اند که دخترها را آن قدر زده اند که پستان های آنها محتاج به جراحی است، در همین چند وقت واقع شده است و نجف بی اطلاع است (گریه حضار) چه فضاحت های دیگری که کردند، قابل ذکر نیست. چرا؟ برای این که شعار دادند که: (ما جشن 2500 ساله را نمی خواهیم، ما گرسنه هستیم، گرسنگی مسلمان ها را حل کنید، جشن نگیرید، روی مرده ها جشن نگیرید.) آقا برسانید به دنیا، چرا نجف این قدر خواب است؟ ما مسؤول نیستیم؟ تمام کار ما برای مسلمین درس است، فقط همین که ما درس بخوانیم؟ ما نباید به درد مسلمان ها برسیم؟ ما نباید اعتراض کنیم که چرا نفت ایران و اسلام را برای مملکتی که در حال جنگ با مسلمین است می فرستید؟ این اعتراض ندارد؟ نباید این گفته بشود؟ برای چه سلاطینی، برای چه سلاطینی جشن بگیریم؟ مردم چه خوشی از سلاطین دارند،برای آقا محمد خان قجر ما جشن بگیریم؟! در زمان خود ما، زمان خود من بوده است این روسیاهی هایی که به بار آوردند. برای کسانی که در مسجد گوهرشاد مسلمین را آن طور قتل عام کردند که خون هایش به دیوار تا مدتی بود و مسجد را درش را بسته بودند که کسی نبیند، ما جشن بگیریم؟ برای اینکه 15 خرداد را پیش آورده و به طوری که
گفته اند و یکی از علمای قم به من گفت که در قم 400 نفر را کشته اند و روی هم رفته گفته می شود که 15 هزار مردم را قتل عام کرده اند، ما جشن بگیریم؟! برای اینها ما باید جشن بگیریم؟! خوب های اینها شقاوت داشتند، یکی از آنهایی که جزو خوبها حسابش می کنند و شاید فواتح برایش خوانده می شود، برای خاطر اینکه یک وقت به کالسکه او جسارت کرده بود یک فوج گرسنه، در بین راه حضرت عبدالعظیم یک فوج گرسنه ای نان خواسته بودند، گرسنه بودند، بیچاره بودند، یک سنگی هم پرت شده بود یا کرده بودند به طرف کالسکه او، گفته بود ایشان که اینجا فوج را طناب بیندازید. بردند به طناب انداختند عده کثیری را با طناب خفه کردند و یکی از وزراء بزرگ، اطراف ایران رفت اعتراض کرد که آقا اینها بنده خدا هستند، چرا این طور می کنید؟ این خوب هایشانند بدهایشان که وا مصیبت است ما داریم می بینیم.
اینها با هفت معاء می خورند با هفت معاء، اصلاً اعتنا به این که یک ملتی است که این ملت باید زندگی بکند، ندارند، هر روز - هر روز نه البته، بسیاری از اوقات به ما می نویسند که (اجازه بدهید فلان جا حمام درست کنیم) . پس چه شد این حرف های شما که می گوئید همه ایران در رفاه هستند؟ همه ایران در رفاه هستند و بچه هایشان را می فروشند؟ برای گرسنگی در رفاهند همه ایران؟! چه رفاهی الان برای ایران هست؟ بازار ایران را دارند الان چپاول می کنند که یک مقداریش را خرج این جشن مفتضحانه بکنند، باقیش هم خودشان مصرف کنند یا مامورین مصرف کنند. سرمایه مردم و مسلمین بیچاره را صرف این می کنند و از بودجه خود مملکت چقدرها، چقدر میلیون ها، ده ها میلیون خرج یک همچنین ملعبه ای، یک همچنین مضحکه ای می کنند، برای چه؟ برای هوای نفس، همین که گفته بشود که ما آنیم که جشن گرفتیم و ما مفاخرمان این است که آقا محمد قجر داشتیم، مفاخرمان این است که نادر قلی داشتیم. یک آدم مزخرف سفاک این آدم بود که خدا می داند چه ها بود. اینها جشن دارند؟ مسلمین باید عزا بگیرند برای این طور حکومتها، جشن برای او باید بگیرند که وقتی که احتمال این را می دهد که در آخر مملکت یک گرسنه ای باشد، به خودش گرسنگی می دهد کسی که کنار مسجد، دارالاماره اش و دکة القضاة او، همین مسجد کوفه یک گوشه ای از مسجد کوفه دکة القضاة او در آن هست و روی زمین می نشیند و یاکل کما یاکل العبید ویمشی کما یمشی العبید. وقتی هم پیراهن گیرش می آید پیراهن نو را به قنبر می دهد، پیراهن کهنه را خودش برمی دارد و آستینش هم که بلند است پاره می کند همان طور می پوشد و می رود خطبه می خواند، یک مملکتی هم دارد که ده مقابل مملکت ایران است، این جشن دارد.
آقا به هوش بیایید، نجف را بیدار کنید اعتراض کنید. اگر صد تا تلگراف از نجف برود که با کمال ادب، آقای کذا و کذا، اعلی کذا، با کمال ادب، بگوید که آقا این گرسنه ها را سیر کنید، این مقدار خرجی که برای این امور می خواهی بکنی خرج این ملت بیچاره گرسنه بکن. خرج این ورشکسته های
بیچاره بکن که بعضی از آنها فرار کردند از ایران، در همین جا بعضی هستند، در نمی دانم جاهای دیگر هم بعضی. اگر یک صد تا تلگراف از اینجا، از علمای اینجا، از فضلای اینجا و از طلاب اینجا برود، اجتماع را تاثیر دارد، لکن کو که یک همچنین چیزی بشود؟ اگر اعتراض نکنند که چرا اعتراض می کنید خیلی ما متشکر هستیم. ما تکلیف نداریم واقعاً؟ ما باز به حال این ملت بنشینیم نگاه کنیم هر چه سر ملت می آید، همان برویم حرم حضرت امیر و یک دعایی بکنیم، همین مقدار کافی است برای ما؟ یا مایی که داریم در پناه اسلام و با بودجه اسلام، این بودجه ای که یک جزئی، جزئیش را به ما می دهند معذلک با بودجه اسلام داریم زندگی می کنیم، برای اسلام یک قدم نباید برداریم؟ ترته اسلام است؟ خوب آن هم بسیار خوب سر جای خودش، اما کافی است همین؟ کفایت می کند که ما جمع بشویم در مسجد کذا و کذا و فقه بخوانیم و اصول بخوانیم لکن غافل باشیم از همه جهات مسلمین؟ غافل باشیم از اینکه این یهود می خواهد ممالک اسلامی را قبضه کند تا این جا برسد، تا همه جا برسد. این امور را می خواهد خراب کند؟ ما باید غافل باشیم از این؟ آن وقت این کسی که نفت به این آدم می دهد مسلم است؟ این اعتراض ندارد که آقا نفت، نفت مسلمین را چرا به کفار می دهید؟ نفت مسلمین را چرا به کسی که در حال جنگ با مسلمین است می دهید؟ او جواب دهد (من نوکرم، این طور فرمودند باید اطاعت کنم.) نوکر باید اطاعت کند چاره ندارد. خودش گفت که مرا، مرا نصب کردند، خود متفقین آمدند در این جا، در یکی از نطق هایش گفت، گفت متفقین آمدند در ایران و صلاح این دیدند که من باشم، که خاندان کذا باشد. خدا لعنتشان کند با این صلاحشان.
کسی که دست نشانده دیگران است، خدمت باید بکند، نمی تواند نکند. هوای نفس است، همه اش هوای نفس است. ریختن به دانشگاه جز هوای نفس هیچی نیست، ریختن به مدرسه فیضیه و آن فضاحتی که در مدرسه فیضیه آورد که شما خوابش را ندیدید، آن بساطی که در مدرسه فیضیه دادند، سید جوان را از پشت بام انداختند پائین که آوردندش منزل ما با کمر افسرده و شکسته، آن قدر عمامه سر تفنگ ها کردند، آتش زدند، به جعفر بن محمد جسارت کردند، به قرآن جسارت کردند، ما برای اینها باید جشن بگیریم؟! جشنی برای ما نمانده است، برای ملت ایران چه جشنی مانده است؟ ملت ایران موظف است که با این جشن مبارزه منفی بکند، مثبت نه، لازم نیست، از خانه بیرون نیایند وقتی که این جشن ها هست، شرکت نکنند در جشن ها، جایز نیست شرکت کردن در این جشن ها، هر چه می توانند از زیر بار این طور چیزها بیرون بروند.
اگر علمای ایران دسته جمعی اعتراض کنند، همه شان را می گیرند؟! همه علمای ایران را می گیرند و اعدام می کنند یا تبعید می کنند؟! اگر از تمام مملکت ایران، علمای ایران که اقلاً 150 هزار نفر معمم در ایران دارد و آن همه ملا و مرجع و حجت الاسلام و آیت الله دارد، اگر اینها اعتراض کنند و این مهر سکوت را بردارند و این امضاء را که به سکوت آنها امضاء حساب می شود، این مهر را
بردارند، سکوت را بردارند، همه آنها را از بین می برند؟! آنها اگر خواستند از بین ببرند اولش خوب بود مرا از بین ببرند، نبردند از بین صلاحشان نمی دانند، ایکاش صلاحشان بود، من می خواهم چه کنم این زندگی را، مرگ بر این زندگی من. آنها خیال می کنند که من از این زندگی خیلی خوشی دارم می برم که تهدید به من می کنند، چه زندگی است که من دارم، هر چه زودتر بهتر، بیایند، هر چه زودتر بهتر، خوب. (عند اکرم الاکرمین) انسان می رود، آنجا کریم است، خدا کریم است، لااقل گوش انسان اینطور چیزهایی که می شنود، هر روز می شنود، هر روز ناله مردم را می شنود، هر روز اطلاع می دهند که دخترها را چه کردند، دخترها را کشتند، بعضی شان را سر ناهار ریختند آن قلدرها و چماق کش ها، ریختند سر ناهار، دیگ -نمی دانم - جوش را ریختند به سر این بیچارها، چه، نمی شنود. چه شده است؟ گفتند مثلاً مرده باد زید، زنده باد زید،این آدم کشتن دارد؟! گفتند ما جشن 2500 ساله را می خواهیم چه کنیم جشن را آنها باید بگیرند که زندگی دارند، آنها باید بگیرند که یک حکومتی دارند که در تحت نظر آن حکومت در رفاه هستند، در پناه هستند. جشن برای حضرت امیر باید بگیرند که در زیر شمشیر او مردم در پناه هستند، مردم در امان هستند، هیچ کس نمی ترسد در حکومت او الا از خودش، از حکومت نمی ترسد.آن روز، حکومت، حکومت عدل است، حکومت عدل ترس ندارد. از خودش انسان باید بترسد. اما این جا این طوری نیست مملکت ما این طور است که مردم از خودشان بترسند و همه در فکر این هستند که چه وقت مأمور در خانه بیاید، بیگناه است اما خوب چه بکند؟ با احتمال، با احتمال ضعیف، همان طوری که در زمان حجاج و ابن زیاد و اینها بود که همان احتمال این معنا را که شیعه علی علیه السلام باشد کافی بود، همان یک احتمال ضعیفی بدهند که این مثلاً چطور است، این کافی است برای این که او را بگیرند، او را زجر کنند، او را چه بکنند. یک کلمه نصیحت کسی می کند و یک کلمه نصیحت یک کسی منتشر می کند و می گیرند او را حالا معلومی هم نیست از کجا هست. یک کسی یک کلمه در سر منبر حرف می زند، یک کلمه ای که اصلاً خیلی هم برخورد ندارد، و آن یک کلمه همان و او را گرفتن و حبس کردن همان، ما موظف نیستیم که این جنایات را لااقل ذکرش بکنیم؟!
من وظیفه می دانم، چه بکنم من وظیفه می دانم، وظیفه خودم می دانم که تذکر به شما بدهم، تا آن اندازه که صدای من می رسد فریاد کنم، تا آن اندازه ای که قلم من می رسد بنویسم، منتشر کنم. اگر آقایان هم صلاح دانستند، این امت اسلامی را امت خودشان دانستند، شیعه خودشان دانستند، آنها هم بکنند اگر صلاح دانستند، ان شاء الله خداوند حفظ شان کند. گرفتاری های ما اینهاست، من چه کنم؟ من حالا به شما اخلاق بگویم؟! اساس مسلمین و اسلام را دارند از بین می برند، من برای شما حالا بنشینم تهذیب نفس بگویم؟! مهذب نیستیم که در فکر نیستیم، اگر مهذب بودیم در فکر بودیم.
شماها راه دارید و آن این است که یکی یک کاغذ بنویسید، کاغذ که آن قدر تمبرش پولش زیاد نیست ولو مقوله شما کم است لکن یک کاغذ برای خاطر خدا بنویسید، به حکومت ایران بگوئید که آقا این جشن را دست از آن بردارید، مردم گرسنه اند، گرسنه ها را سیر کنید.از آقایان خواهش کنید که آنها هم خواهش کنند، من نمی گویم آنها صحبت بکنند، آنها هم خواهش بکنند، به طور تمنا و خواهش بخواهید از آقایان، از افاضل این جا، از علماء این جا، از مراجع این جا که آقا نصیحت کنید این حکومت را، این دارد پدر مردم را در می آورد و اگر به این افسارگسیختگی باشد مصیبت های بعد بالاتر است. هر روز اینها کار درست می کنند، کارشناس دارند برای این که ایجاد کنند یک مطلبی را، هر روز جشن درست می کنند و هر روز بساط درست می کنند، آنچه که در ذهن من و شما نمی آید بعدها درست می کنند اینها، اگر اعتراض بشود، خواهش بشود، تمنا بشود، به ممالک دیگر اسلام، به اینهایی که می خواهند در این جشن زهر ماری شرکت کنند و در خون ملت ایران شرکت کنند، به اینها نوشته بشود که آقا نروید در این جشن، این جشن، جشن کثیفی است، نروید در این جشن، شاید تاثیر بکند.
به این ممالک اسلامی بگوئید که نروید در این جشنی که اسرائیل دارد بساط جشنش را بپا می کند یا درست می کند، کارشناس های اسرائیل در اطراف شیراز دارند بساط جشن را درست می کنند، در این جشنی که کارشناس اسرائیل دارند این عمل را می کنند، نروید.
این اسرائیلی که همین چند وقت پیش از این، همین اخیراً به قرآن کریم نسبت داد به این که جنایت بعضی از امراض در آلمان گردن قرآن است برای این که قرآن دستور داده است، در سوره پنجم آیه ششم دستور داده است که مسلمین وقتی که مستراح می روند حق ندارند با صابون بعدش دست خودشان را بشویند، باید حتماً با دست محل را چه بکنند و بعدش هم حق ندارند جز با آب بشویند، از این جهت میکروب سرایت می کند به دست و کذا. آن آیه ششم سوره پنجم چه است؟ آیه وضوست و آیه غسل است. اینها، این هستند، در آلمان یک بساطی درست کرد این مطلب آن طوری که نوشتند به بهداری ها، به چه، به چه و اسرائیل نقل کرد این مطلب را که به قرآن یک همچنین نسبتی داده است، بعد هم که اعتراض کردند بعضی از روزنامه ها و بعضی از مطبوعات دست نشانده آنها درست قبول نکردند، بعضی ها هم که قبول کردند خیلی منتشر نکردند. اسرائیل یک همچنین کسی است که با اسلام این طور دشمنی دارد. چند وقت پیش از این، پارسال بود که قرآن را تحریف کرده بود، امروز هم که - در چند وقت پیش از این هم - یک همچنین نسبتی به قرآن داده و آن هیاهو را بار آورده، خداوند ان شاء الله تائید کند این دانشجوهایی که در خارج هستند، آنها با کمال جدیت تکذیب کردند این معنا را و نوشتند و نشر کردند و ملاقات کردند و با عرض می کنم - سران آنها ملاقات کردند که مطلب یک مطلب دروغی بوده است و در مطبوعات آنها منتشر کردند. خوب حالا یک همچنین خدمتی چقدر ارزنده است،
ببینید ما تا حالا یک همچنین خدمتی کردیم؟ آنها دانشجوهای علوم جدیده هستند منتها دانشجوی مسلم بیدار، من و شما هم دانشجوی قدیم هستیم لکن خواب و گرفتار. اوضاع این جا که نباید یک کلمه صحبت کرد! اصلاً صحبت، با مرجعیت منافات دارد! صحبت، با آخوندی اصلاً منافات دارد! آخوند نباید صحبت کند!
حضرت امیر ملا نبود خطبه های به آن طولانی داشت؟! حضرت رسول خودشان خطبه های به آن طولانی دارند، ایشان ملا نبودند؟! وقتی نوبت به ماها می رسد عذرها درست می کنیم برای این که ما می خواهیم از زیر بار در برویم. شما این طور تربیت نشوید آقا، شما موظفید برای این که به اسلام خدمت بکنید موظفید، خدمت همین نیست که درس بخوانید،این هم یک شعبه است، موظفید که گرفتاری هایی را که برای مسلمین پیش می آید، شما دخالت در آن بکنید، موظفید دخالت بکنید. هی به گوش ما خواندند که آقا شما چکار دارید با کار دولت، دولت است، نمی دانم چه است، هی به گوش ما خواندند ما هم باورمان آمد که نباید دخالت در کار دولت بکنیم، نباید معارضه بکنیم.
از اول تاریخ بشر تا حالا، دولت های جائر را مقابلشان انبیا ایستاده بودند و علما ایستاده بودند، آنها عقلشان نمی رسید؟! خدای تبارک و تعالی که موسی را می فرستد که این شاهنشاه را از بین ببر، خدای تبارک و تعالی مثل من و شما نمی دانست قضیه را که نباید با شاه مخالفت کرد؟! در روایت است که، طبری نقل می کند که (ملک الملوک) را پیغمبر فرموده است که منفورترین کلمات است پیش من، یعنی شاهنشاه، این جزء کلمات منفور است که به کسی از بشر نسبت داده شده، این مال خداست. از اولی که بساط انبیا بوده است تا زمان رسول اکرم تا بعدها زمان ائمه (علیهم السلام) مرتب مقابله کردند، توی حبس هم بودند مقابله کردند، موسی بن جعفر توی حبس هم مقابله می کرد، حضرت ابی عبدالله با آن تقیه کذائی و کذائی، آن روایت معموله را می فرماید و مقابله می کند با آنها، مقابله می کند با کلام، با تبلیغ، تبلیغ بر ضدشان می کند، مردم را سوق می دهد به خلاف آنها، معاویه یک سلطانی بود در آن وقت، حضرت امام حسن بر خلافش قیام کرد در صورتی که آنوقت همه با آن مردک بیعت کرده و سلطانش حساب می کردند، حضرت امام حسن قیام کرد تا آنوقتی که می توانست، وقتی که یک دسته علاف نگذاشتند که کار را انجام بدهد، با آن شرایط صلح کرد که مفتضح کرد معاویه را، آن قدر که حضرت امام حسن معاویه را مفتضح کرد به همان قدر بود که سیدالشهدا یزید را مفتضح کرد.
مقابله همیشه بوده است بعدها هم علمای بزرگ همیشه، همیشه علمای بزرگ مخالفت می کردند باقدرت ها، همیشه علمای بزرگ مخالفت می کردند برای این که می دیدند که این مخالفین، قلدرها، بودجه مملکت را خرج عیاشی های فرنگشان و کذا می کنند، قرض می کنند به عهده این ملت و می روند
به عیاشی، چند کرور قرض کرد این شخص و رفت دو مرتبه، سه مرتبه مگر تمام می شود شهوات انسان، علما با آنها مخالفت می کردند آن وقت هم قدرت داشتند، ملت یک ملت زنده ای بود که همراهی می کرد با اینها کارها از پیش شان می رفت . ما هم اگر زنده باشیم کار از پیش مان می رود، اشتباه نکنید منتهی ما هر کدام مان یک حکمی داریم. اگر صد میلیون آدم صد میلیون رای داشته باشد، این نمی تواند کار بکند (یدالله مع الجماعه) اجتماع می خواهد، متفرقه ها کار از آنها نمی آید. اگر امروز علمای ایران، قم، مشهد، تبریز، اصفهان، سایر اعضای مملکت اگر چنانچه اعتراض کنند به این مطلب و به این کثافت کاری ها که اینها دارند می کنند، این جنایتکاری ها که اینها دارند می کنند، این عیاشی که اینها می خواهند راه بیندازند که ملت و مملکت را به باد می دهد، بدون شک تاثیر می کند و هیئت حاکمه در برابر ملت عقب نشینی خواهد کرد. خود ما در ابتدای مبارزه اخیر دیدیم که به علت اتحاد و فعالیت دست جمعی ما دولت وقت عقب نشینی کرد. اما اگر بنا شد یکی برای جهتی و دیگری برای جهت دیگر تکلیف شرعی نداشته باشیم آن وقت مصیبت است. وجود چنین معممینی برای اسلام مصیبت است. معممی مثل من مصیبت است . من به شما اعلام خطر می کنم و می گویم که آینده شما تاریکتر از حالا خواهد بود. شما قدری به فکر باشید. این جا ننشینید تکلیف شرعی مخصوص خودتان درست کنید. شما قدرت دارید و در مردم نفوذ دارید . نیروی شما بیش از نیروی امام حسین (ع) است. امام حسین (ع) نیروی چندانی نداشت و قیام کرد. او هم اگر نعوذبالله تنبل بود می توانست بنشیند و بگوید تکلیف شرعی من نیست که قیام کنم. دربار اموی خیلی خوشحال می شد که سیدالشهدا بنشیند و حرف نزند و آنها بر خرمراد سوار باشند اما او مسلم بن عقیل را فرستاد تا مردم را دعوت کند به بیعت تا حکومت اسلامی تشکیل دهد و این حکومت فاسد را از بین ببرد. اگر او هم در مدینه سرجایش می نشست و وقتی آن مردک آمد و بیعت خواست نعوذبالله می گفت: بسیار خوب! خوشحال می شدند و دستش را هم می بوسیدند. امروز هم اگر هیأت حاکمه شما را احترام کند باید توجه داشته باشید که این احترام مثل احترامی است که به امامزاده مرده می کنند. به امامزاده مرده خیلی احترام می کنند چون خطر و ضرر برای قدرتشان ندارد اما امامزاده زنده ای اگر یک کلمه بگوید، یا اگر خود حضرت امیر (ع) باشد و مخالفت کند، همان بساطی را که سر دیگران در آوردند سر او هم در می آورند.
اینهایی که به امور جامعه و مصیبت های مردم اهتمام ندارند و از جنایاتی که در کشور اسلامی می شود، غافلند و ساکتند و سرگرم خوردن و لذت بردن و زندگی مادی خود هستند مصداق همان آیه شریفه اند: (یتمتعون و یاکلون کما تاکل الانعام و النار مثوی لهم) بهره و لذت می برند و می خورند چنانکه حیوانات می خورند و جایشان جهنم است.اینها که غافلند و نمی دانند که از بودجه اسلام دارند ارتزاق می کنند و باید برای اسلام و مسلمین خدمت کنند مثل حیوانند. حیوان نمی داند این خوراکی که دارد از کجا آمده است تمام دنیا کشته شوند اگر علفش سرجایش باشد خوشحال است و عین خیالش نیست، او علفش را می خواهد و می خورد (یاکلون کما تاکل الانعام) دنیا عار دارد از اینها، مسلمین عار دارند از اینها.
خداوند ان شاءالله همه شما را تایید کند و بیدار کند،حوزه های مسلمین را و اسلام را و علمای اعلام را تایید کند و آنها را متوجه کند به این مفاسد و شما همه موظفید به دعا کردن به اسلام و مسلمین و این بیچاره ها که الان گرسنه هستند و بیچاره هستند و گرفتار هستند و عده ای در حبس هستند و عده ای در رنج هستند و عده ای در بیمارستان ها هستند و عده ای را که پستان هایشان را می خواهند عمل بکنند و اینها، دعا کنید به اینها، اینها مسلمان هستند، اینها بیچاره اند.
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.