پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی
شنبه 2 اردیبهشت 1396 9:10 PM
تاریخ: 1350/09/06
بسمه تعالی
بعد از آنکه مصلحت و نظر خواهی خود را به صورت تلگراف به مقامات عراقی رسانیدم، نه تنها جوابی ندادند بلکه با شدت عکس العمل نشان دادند .در این صورت فکرم به این منتهی شد که وجودم دیگر در اینجا لزومی ندارد و لذا فردا تذکره ام را نزد مقامات رسمی می فرستم و درخواست خروج می نمایم. (گریه حضار) البته من در هر جا که باشم به یاد برادران و آقایان افغانی ها،پاکستانی ها، هندی ها، عراقی ها و دیگر آقایان هستم و همچنان که در اینجا به آنان توجه داشتم در جای دیگر هم که باشم علاقه و ارتباطم با آنان محفوظ خواهد بود و امیدوارم که آقایان و برادران ایرانی ان شاءالله به سلامت به مقصد برسند و در حوزه های دینی مستقر شوند و حوزه ی دینی را در قم و اگر نشد، در مشهد حفظ کنند و من امیدوارم که ان شاءالله به زودی به این حوزه ها برگردند و خداوند تبارک و تعالی قادر است که شما آقایان را که امروز با این وضع از اینجا خارج می شوید با وجود تمامی علاقه ای که به اقامت در جوار امیرالمومنین (ع) و به حفظ این حوزه دارید، باز به حوزه ها بازگرداند.
در هر صورت دیگر برای من ناگوار است که در اینجا باشم در حالی که دوستان من به اجبار دارند می روند و برادران دینی ما را با این وضع دارند اخراج می کنند، در صورتی که شنیده ام زمانی که تصمیم داشتند یهودیان مقیم عراق را اخراج کنند به آنان شش ماه مهلت دادند و جلسه ای ترتیب دادند تا زیر نظر هیئتی اموال آنان عادلانه به فروش برسد و وجه حاصله در اختیارشان قرار گیرد ولی با شما آقایان و شیعه و ایرانیان اینطور رفتار می کنند و در کشوری که با مسلمین اینطور رفتار می نمایند، با مجاورین قبور ائمه (ع) این وضع معامله می کنند، اقامت برای من دشوار است بنابراین فردا گذرنامه ها را می فرستم و از مقامات مربوطه می خواهم که به ما اجازه خروج از عراق و حرکت به سوی لبنان را بدهند تا به لبنان برویم و همچنان که شهیدین در آنجا به شهادت فائز شدند، ما هم بلکه ان شاءالله به این فیض برسیم (گریه شدید حضار) . انعکاس بدرفتاری و خشونت مقامات عراق و ایران در دنیا به نفع شما خواهد بود چون در عالم منعکس خواهد شد که با ما در ایران و عراق چگونه معامله می کنند و وضع یک دسته شیعه در ایران آنطور و در عراق اینگونه است . هم اکنون در این سرمای سخت ایران وضع این مردم در به در، این کسبه و تجار و کارگران و بیچارگانی که از اینجا رانده شده اند، خیلی بدتر از شماست و من برای آنها بسیار متاسفم، اینها با زن و بچه در سرحد ایران گرفتار کسانی هستند که با آنان بدتر از این معامله می کنند.
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.