پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی
شنبه 2 اردیبهشت 1396 9:07 PM
تاریخ: 1342/03/13
بسم الله الرحمن الرحیم
الان عصر عاشورا است...گاهی که وقایع روز عاشورا را از نظر می گذرانم این سوال برایم پیش می آید که اگر بنی امیه و دستگاه یزید بن معاویه تنها با حسین سر جنگ داشتند آن رفتار وحشیانه و خلاف انسانی چه بود که در روز عاشورا با زن های بی پناه و اطفال بی گناه مرتکب شدند؟! بچه های خردسال چه تقصیری داشتند؟ زن ها چه تقصیر داشتند؟ بر نظرم می گذرد که آنهابا اساس سروکار داشتند. بنی هاشم را نمی خواستند، بنی امیه با بنی هاشم مخالفت داشتند، نمی خواستند شجره طیبه باشند. همین فکر امروز در سرزمین ایران به نظر می رسد اینها با بچه های 16 - 17 ساله ما چکار داشتند؟ سید 16 -17 ساله به شاه چه کرده بود؟ به دستگاه های سفاک چه کرده بود؟ لکن این فکر پیش می آید که اینها با اساس مخالفند، با بچه ها مخالف نیستند، اینها نمی خواهند که اساس موجود باشد، اینها نمی خواهند صغیر و کبیر ما موجود باشد. اسرائیل نمی خواهد در این مملکت دانشمند باشد؛ اسرائیل نمی خواهد در این مملکت قرآن باشد، اسرائیل نمی خواهد در این مملکت علمای دین باشند، اسرائیل نمی خواهد در این مملکت احکام اسلام باشد، اسرائیل به دست عمال سیاه خود مدرسه را کوبید. ما را می کوبند، شما ملت را می کوبند، می خواهند اقتصاد شما راقبضه کنند، می خواهند زراعت و تجارت شما را از بین ببرند، می خواهند در این مملکت دارای ثروتی باشند، ثروت ها را تصاحب کنند به دست عمال خود، این چیزهائی که مانع هستند، چیزهایی که سد راه هستند، سدها را بشکند، قرآن سد راه است باید شکسته شود، روحانیت سد راه است باید شکسته شود، مدرسه فیضیه سد راه است باید خراب شود، طلاب علوم دینیه ممکن است بعدها سد راه شوند باید از پشت بام بیافتند، باید سرودست آنها شکسته شود برای اینکه اسرائیل به منافع خودش برسد، دولت ما به تبعیت اسرائیل ما را اهانت می کند.
شما آقایان قم ملاحظه فرمودید آن روزی که آن رفراندوم غلط انجام گرفت، آن رفراندوم مبتذل انجام گرفت، آن رفراندومی که چند هزار نفر بیشتر همراه نداشت؛ آن رفراندومی که برخلاف ملت
ایران انجام گرفت، در کوچه های این قم، در مرکز روحانیت، در جوار فاطمه معصومه راه انداختند اشخاص را، چند نفر از بچه ها و اراذل را راه اندختند، در اتومبیل ها نشاندند و در کوچه ها گرداندند، گفتند مفتخوری تمام شد، پلوخوری تمام شد. آقایان ملاحظه بفرمایید، این وضع مدرسه فیضیه را ملاحظه کنید، این حجرات را ملاحظه کنید، این اشخاصی که لباب عمرشان را در این حجرات می گذرانند، آن اشخاصی که مواقع نشاطشان را در این حجرات می گذرانند، آن اشخاصی که بیش از سی، چهل الی صدتومان در ماه ندارند اینها مفتخورند؟ آن اشخاصی که هزار میلیونشان (هزار میلیونشان یک قلم است) هزار میلیونشان در جاهای دیگر است، اینها مفتخور، زیاد نیستند؟! ما مفتخوریم؟! مائی که مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم مان وقتی که فوت می شوند، آقازاده های آن همان شب چیز نداشتند، همان شب شام نداشتند (گریه شدید حضار) مامفتخوریم؟! مائی که مرحوم آقای بروجردی مان وقتی که از دنیا می روند ششصدهزار تومان قرض می گذارند، ایشان مفتخورند؟! اما آنها که بانک های دنیا را پر کرده اند، کاخ های عظیم را روی هم ساخته اند و باز رها نمی کنند این ملت را و باز دنبال این هستند که سایر منافع این ملت را به جیب خودشان یا اسرائیل برسانند، اینها مفتخور نیستند؟! باید دنیا قضاوت کند، باید ملت قضاوت کند که مفتخوری چیست.
آقا من به شما نصیحت می کنم، ای آقای شاه! ای جناب شاه !من به تو نصیحت می کنم، دست بردار از این کارها، آقا اغفال دارند می کنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی همه شکر بکنند. من یک قصه ای را برای شما نقل می کنم که پیرمردهایتان، چهل ساله هایتان یادشان است، سی ساله ها هم یادشان است، سه دسته، سه مملکت اجنبی به ما حمله کرد، شوروی انگلستان و امریکا به مملکت ایران حمله کردند، مملکت ایران را قبضه کردند، اموال مردم در معرض تلف بود، نوامیس مردم در معرض هتک بود لکن خدا می داند که مردم شاد بودند برای اینکه پهلوی رفت. من نمی خواهم تو این طور باشی، نکن، من میل ندارم تو این طور بشوی، این قدر با ملت بازی نکن، این قدر با روحانیت مخالفت نکن. اگر راست می گویند که شما مخالفید، بد فکر می کنید. اگر دیکته می دهند دستت و می گویند بخوان، در اطراف فکر کن، چرا بیخود، بدون فکر این حرف ها را می زنی، آیا روحانیت اسلام، آیا روحانیون اسلام اینها حیوانات نجس هستند؟! در نظر ملت اینها حیوان نجس هستند که تو می گوی؟! اگر اینها حیوان نجس هستند پس چرا این ملت دست آنها را می بوسند، دست حیوان نجس رابوسند؟! چرا تبرک به آبی که اومی خورد می کنند؟ حیوان نجس را این کار میکنند؟! آقاما حیوان نجس هستیم؟! (گریه شدیدحضار) خدا کند که مرادت این نباشد، خدا کند که مرادت از اینکه مرتجعین سیاه مثل حیوان نجس هستند و ملت باید از آنها احترازکند،مرادت علما نباشد والا تکلیف ما مشکل می شود و تکلیف تو مشکل می شود، نمی توانی زندگی کنی، ملت نمی گذارد زندگی کنی ، نکن این کار را، نصیحت مرا بشنو. آقا چهل و پنج سالت است شما، چهل و
سه سال داری، بس کن، نشنو حرف این و آن را،یک قدری تفکر کن، یک قدری تأمل کن، یک قدری عواقب امور را ملاحظه بکن، یک قدری عبرت ببر، عبرت از پدرت ببر، آقا نکن این طور، بشنو از من، بشنو از روحانیون، بشنو از علمای مذهب، اینها صلاح ملت را خواهند، اینها صلاح مملکت را می خواهند. ما مرتجع هستیم؟! احکام اسلام ارتجاع است؟! آن هم ارتجاع سیاه است؟! تو انقلاب سیاه، انقلاب سفید درست کردی؟! شما انقلاب سفید به پاکردید؟! کدام انقلاب سفید را کردی آقا؟! چرا مردم را اغفال می کنید؟ چرا نشر اکاذیب می کنید؟ چرا اغفال می کنی ملت را؟ والله اسرائیل به درد تو نمی خورد، قرآن به درد تو می خورد.
امروز به من اطلاع دادند که بعضی از اهل منبر را برده اند در سازمان امنیت و گفته اند شما سه چیز را کار نداشته باشید، دیگر هر چه می خواهید بگوئید، یکی شاه را کار نداشته باشید، یکی هم اسرائیل را کارنداشته باشید، یکی هم نگوئید دین در خطر است، این سه تا امر را کار نداشته باشید، هر چی می خواهید بگوئید. خوب اگر این سه تا امر را ما کنار بگذاریم، دیگرچی بگوئیم؟ ما هرچی گرفتاری داریم از این سه تا هست، تمام گرفتاری ما. آقا اینها خودشان می گویند من که نمی گویم. به هر که مراجعه می کنی می گوید شاه گفته، شاه گفته مدرسه فیضیه را خراب کنید، شاه گفته اینها را بکشید. آن مرد که آمد در مدرسه فیضیه (حالا اسمش را نمی برم، آن وقت که دستور دادم گوش هایش را ببرند، آن وقت اسمش را می برم) آمد در مدرسه فیضیه فرمان داد، سوت کشید، تمام مستفر شدند در گوشه ای، گفت متنظر چی هستید، بریزید تمام حجرات را غارت کنید، تمام را از بین ببرید، گفت حمله کن، حمله کردند. از ایشان می پرسی، آقا چرااین کار را کردید؟ می گوید اعلیحضرت فرموده! اینها دشمن اعلیحضرت هستند؟! اسرائیل دوست اعلیحضرت است؟ اینها دشمن اعلیحضرت هستند؟ اسرائیل مملکت را به باد می برد، اسرائیل سلطنت را می برد، عمال اسرائیل،آقا یک چیزهائی، یک حقایقی درکاراست. (من باز سرم دارد درد می گیرد) یک حقایقی در کار است، شما آقایان در تقویم دو سال پیش از این یا سه سال پیش از این بهائی ها مراجعه کنید در آنجامی نویسد: تساوی حقوق زن ومرد رای عبدالبهاءآقایان هم از او تبعیت می کنند، آقای شاه هم نفهمیده می رود بالای آنجا می گوید تساوی حقوق زن ومرد،آقا این را به تو تزریق کردند،تو مگر بهائی هستی که من بگویم کافر است بیرونت کنند. نکن این طور،نکن این طور...نظامی کردن زن، رای عبدالبهاء آقا تقویمش موجود است، نگویید نیست،شاه ندیده این را؟ اگر ندیده مواخذه کنداز آنهائی که دیده اند و به این بیچاره تزریق کرده اندکه این را بگو. والله من شنیده ام که سازمان امنیت در نظر دارد شاه را از نظر مردم بیاندازد تا بیرونش کنند ولهذا مطالب را معلوم نیست به او برسانند. مطالب خیلی زیاد است، بیشتر از این معانی است که شما تصورکنید. مملکت ما،دین ما در معرض خطر است، شماهی بگویید که: (آقایان نگوئیدکه دین درمعرض خطر است) ، ما که نگفتیم در معرض خطر است، در معرض خطر
نیست؟ ما اگر نگوییم شاه چطور است، چطور نیست؟ آقا یک کاری بکنید که این طور نباشد. همه چیز را گردن تو دارند می گذارند. بیچاره نمی دانی، آن روزی که یک صدائی درآید، یک نفر از اینها که با تو رفیق هستند، رفاقت ندارند، اینها همه رفیق دلار هستند، اینها دین ندارند، اینها وفا ندارند.
تأثرات ما زیاد است، نه اینکه امروز عاشور است و زیاد است (آن هم باید باشد) لکن این چیزی که برای این ملت دارد پیش می آید، این چیزی که درشرف تکوین است، از آن ما تاثرمان زیاد است، می ترسیم. روابط ما بین شاه و اسرائیل چی است که سازمان امنیت می گوید از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید، این دو تا تناسبشان چیست؟ مگر شاه اسرائیلی است؟ به نظر سازمان امنیت شاه یهودی است؟ این طور که نیست، ایشان می گوید مسلمانم، این که ادعای اسلام می کند به حسب ظواهرش ربط مابین اسرائیل -این ممکن است سری در کار باشد، ممکن است معنایی که می گویند که سازمان ها می خواهند آن را از بین ببرند، شاید راست باشد، احتمالش را نمی دهی تو؟ یک علاجی بکن اگر احتمال می دهی، یک جوری این مطالب را برسانید به این آقا شاید بیدار بشود، شاید روشن بشود یک قدری، اطرافش را گرفته اند شاید نگذارند این حرف ها به او برسد. ما متاسفیم، خیلی متاسفیم از وضع ایران، از وضع این مملکت خراب، از وضع این هیأت دولت، از وضع این وضعیت ها، از همه اینها متاسفیم. آقای... بیاید دعا کند، من خسته شدم.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.