0

اشعار شهادت حضرت زینب (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:24 PM

یا بنت الحیدر...

به نام حضرت پروردگار یا زینب

فقط دوای دل بیقرار یا زینب

و ذکر مردم شب زنده دار یا زینب

براین کویر دو چشمم ببار یا زینب

دل ترک ترکم از تو عشق میخواهد

هوای تازه کمی از دمشق میخواهد

تو معنی همه ی عاشقانه ها هستی

پیمبر سفر شام و کربلا هستی

به خیل اهل جنون هم تو مقتدا هستی

اجازه هست بگویم شما خدا هستی

پس از حسین علمدار این قبیله تویی

بزرگی و جبل الصبری و عقیله تویی

علی و فاطمه یا که پیمبری بانو

عزیز فاطمه را هم تو دلبری بانو

به بانوان زمانت تو سروری بانو

مرا کنار حریمت نمیبری بانو

نخی ز معجرتان کم شود زبانم لال

ستون عرض و سما خم شود زبانم لال

تو یک تنه اسدالله کوفه و شامی

تو آفتابی و تو ماه کوفه و شامی

تو با رقیه حریف سپاه کوفه و شامی

هزار مرتبه آه از نگاه کوفه و شامی

به گوش خلق رساندی صدای عاشورا

چقدر ناله زدی پا به پای عاشورا

شبیه بارش ابر بهار میباری

بدون وقفه و بی اختیار میباری

به یاد خنده ی آن نیزه دار میباری

به یاد روضه ی آن ده سوار میباری

دوباره در نظرت رد پای شمر آمد

و پیش چشم ترت چکمه های شمر آمد

دروغ روضه بخوانیم سر بریده نشد

نه معجری ز سر کودکی کشیده نشد

قد عقیله ی این کاروان خمیده نشد

و خونی از نوک سر نیزه ای چکیده نشد

قلم میان دو دستم فسرده شد خشکید

عقیله گریه کند حرمله به آن خندید

تلذی و عطش و شیرخواره یادش هست

و غارت حرم و گوشواره یادش هست

کنار علقمه ماه و ستاره یادش هست

هنوز گریه ی آن مشک پاره یادش هست

کنار ام بنین گفت پرپرش کردند

کنارعلقمه چندین برابرش کردند

هنوز صحنه ی گودال و شمر یادش هست

هنوز پیکر پامال و شمر یادش هست

هنوز غارت خلخال و شمر یادش هست

هنوز گریه ی اطفال و شمر یادش هست

چقدر او عطش دیدن اجل دارد

هنوز پیروهن پاره را بغل دارد

میان بستر و پر التهاب میسوزد

به یاد مجلس و شام و شراب میسوزد

و پای روضه ی او آفتاب میسوزد

رباب گفته و او با رباب میسوزد

عروس خانه مان بود و آب آبش کرد

زبان درازی بزم شراب آبش کرد

 

 

امیر علوی

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها