0

اشعار شهادت حضرت زینب (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:24 PM

جانم زینب...

زینب حسین وحسن کربلاست

زینب خودش پنج تن کربلاست

پشت و پناه ساقی علقمه ست

دخترفاطمه خودش فاطمه ست

زینب به هیچ کسی امون نمیده

معجرشو به این و اون نمیده

چه غیرتی داره!خدامیدونه

چه عصمتی داره!خدامیدونه

زینب اسیر این و اون نمیشه

کوهه قدش،کوه که کمون نمیشه

هرآنچه غم روی دلش نشست،خورد

شکسته شد ولی یزیدشکست خورد

این خورشید روزه و ماه شبه

یزید چی فکر کردی تو این زینبه

زینب برا خداش سرمیاره

پایه های کاخت و درمیاره
 
ی ذره از مقام او کم نشد

خیلی زدن ولی سرش خم نشد

خیلی زدن کنج قفس بیفته

خیلی زدن که از نفس بیفته

ولی پیام اون گلوها رو برد

آبروی بی آبروها رو برد

 لحظه آخر دست گذاشت روی دست

چشماش به در نشست دلش هم شکست

خدا ببین که بی حبیب میمیرم

مثل برادرم غریب میمیرم

چرا کسی بالاسرم نیومد

خدا چرا برادرم نیومد

منتظرم برام کفن بیاره

سر من و به دامنش بزاره

یادش بخیر به پیکرش رسیدم

کشون کشون بالاسرش رسیدم

رسیدم و دیدم کفن نداره

برادرم پیرهن به تن نداره

رسیدم و نشد روش و ببوسم

من پیر شدم تا گلوش و ببوسم

صداى آب آبش و شنيدم

من با همين چشماى خسته ديدم:

اون زخمایی که رو تنش جاشده

از بسکه جابجا شده واشده‎ ‎

خدا می دونه دیگه جون نداشتم

دیگه تو زانوهام توون نداشتم

گفتم اگرچه قدکمون اومدم

 اما شبیه سایه بون اومدم

 

علی اکبر لطیفیان

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها