0

اشعار شهادت حضرت زینب (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:20 PM

مربع ترکیب مرثیه حضرت زینب (س)

 

آسمانی پر از بلا دارم

سینه ای غرق ربنا دارم

بر دلم آه بی صدا دارم

در سرم شور نینوا دارم

 

زینبم من اصاره ی زهرا

دخت محبوب حضرت مولا

 

کودکی  با بلا عجین بودم

در صبوری چو بی قرین بودم

اسوه ی صبر صابرین بودم

اینچنین شد که برترین بودم

 

بال جبریل پا خورم باشد

پرده ی عرش چادرم باشد

 

آمدم زینت پدر باشم

راوی ضرب میخ در باشم

شاهد پاره ی جگر باشم

کربلا راهی خطر باشم

 

من شب تیره را سحر هستم

بهر مولای خود سپر هستم

 

مادر دو شهید خوش نامم

بانوی پاک ِ دین اسلامم

سپرست و بزرگ ایتامم

شهد غربت چکیده در کامم

 

کربلا سنجش غرورم بود

قلتلگاهش که اوج شورم بود

 

لحظه ی سخت من همان دم شد

لحظه ای که فضا پُر از غم شد

وَ غمی  در نهاد عالم  شد

آسمان  ناگهان  جهنم  شد

 

این ندا آمد و زمین لرزید

شمر دون رأس شاه را بُبرید

 

رأس او را بروی نی بردند

چی بگویم کجا و کی بردند

تا که بردند ، براو پی بردند

سوی بزم حرام و می بردند

 

سر آقا کجا و تشت طلا

لب آقا کجا و چوب جفا

 

از سرش بگذریم ، پیکر او

در کنارش فتاده مادر او

خون رَوَد از رگای حنجر او

زخم شمشیر شد سراسر او

 

نعل اسب و تن مطهر شاه

 وای من ، بردن انگشتر شاه

 

بعد او نوبت حرم آمد

بسته گویم ، چه بر سرم آمد

آتشی سوی معجرم آمد

تازیانه به پیکرم آمد

 

چون کبوتر اسیر ِ در دامم

برده اند سوی کوفه و شامم

 

کوفی و بی حیایی و پستی

خطبه های منو می و مستی

سنگ ِ از روی بام و یک دستی

برده از من تمامی هستی

 

کوفه شادی و هلهله دارد

کوفه خولی و حرمله دارد

 

شامی و سیلی و کبودی ها

بزم شام و غم حسودی ها

آتش و کینه و یهودی ها

چشم هیز ِ کلاه خودی ها

 

وجه مجهول شد سرت را شام

عاقبت کُشت دخترت را شام

 

مجتبي دسترنج

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها