پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری
جمعه 18 فروردین 1396 9:43 PM
تاریخ: 1370/11/03
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
ما از سفر قبلی آقای شحات انور خاطرات خیلی خوبی داریم. تلاوتهای شما را در رادیو و تلویزیون میشنویم و لذت میبریم. انشاءاللَّه امسال هم مردم و جوانان عاشق قرآن ما، استفادهی وافی خواهند برد. اسم جناب آقای عبدالعال را هم شنیدهام، لیکن یادم نیست که نوارهایشان را شنیده باشم. ما از تلاوتهای آقای شحات انور خیلی راضی هستیم. هرچه در اینجا برای خواندن مایه بگذارید، در پیشرفت قرآن تأثیر میگذارد.
دوستان ما شوخی میکردند و میگفتند آن نوارهایی که ما از آقای شحات انور شنیده بودیم، در آن سفری که ایشان اینجا بودند، مثل آنها نخواندند! من گفتم که نه، بعضی از آنهایی که شما شنیدید، خیلی خوب بوده است؛ از جمله، آن دفعهیی که ایشان اینجا یک شب خواندند، خیلی خوب بود. حالا انشاءاللَّه امسال بایستی طوری بشود که این نوارها بر همهی آن نوارها غلبه کند، تا دهان همه بسته بشود!
آن چیزی که من در مورد ایشان خوشحال هستم، این است که ایشان بحمداللَّه هنوز جوانند. صدای شما، صدای بسیار قوی و محکمی است و راه برای شما در آینده هنوز هم باز است. من بعضی از این آقایانی که نوارهایشان را سالهای پیش شنیده بودم، بعد دیدم اینها پیر و افتاده شدهاند؛ لیکن ایشان هنوز به طرف بالا دارند میروند؛ این را ایشان باید قدر بدانند.
از جملهی چیزهایی که ما خزانهی عظیمی از آن را داریم، دعاهای مأثوره از اهلبیت است؛ مخصوصاً ادعیهی مأثوره از امام سجاد - علیبنالحسین (علیهالسّلام) - که دعاهای عالیةالمضامینی است. من واقعاً در بین این دعاهایی که در بین مسلمین رایج است، دعاهایی را با این علو لفظ و معنا ندیدهام.
مرحوم زمخشریِ(3) معروف - صاحب تفسیر کشاف - در بخشی از کتاب (ربیع الابرار)، ملتقطاتی(4) از ادعیهی معاریف علما و زهاد و صحابه و اولیا - از صدر اسلام تا قرن دوم - را آورده است. من آنها را نگاه کردم، بعد با ادعیهیی که از امام سجاد و امیرالمؤمنین یا امام حسین(علیهمالسّلام) مأثور است، مقایسه کردم؛ دیدم که اینها اصلاً قابل مقایسه با آن ادعیه نیست. این دعاها در بین مردم خیلی رایج و معمول است و مردم آنها را میخوانند و خیلی دوست میدارند. اگر انشاءاللَّه فرصت پیدا بکنید و دو تا از این دعاها را - حالا یا بخشی از این دعاها را، و یا تمام آن را - در وقت مناسبی در این سفر در استودیوی خوبی بخوانید، در بین مردم ما خیلی رواج پیدا خواهد کرد. مثلاً مناجات شعبانیه - که بین اهلبیت معروف بوده و همهی آن بزرگواران آن را میخواندند - مناجات بسیار خوبی است؛ یا مثلاً بعضی از دعاهای ماه مبارک رمضان بسیار خوب است. بعضی از دعاها هست که مربوط به ماه رجب میشود؛ دعاهای بسیار زیبا و کوتاهی هست؛ واقعاً عبارات خیلی عجیبی دارد.
الان این جمله یادم آمد: (یا من سما فی العزّ ففات خواطر الأبصار و دنا فی اللّطف فجاز هواجس الأفکار یا من توحّد بالملک فلا ندّ له فی ملکوت سلطانه و تفرّد بالألاء و الکبریاء فلا ضدّ له فی جبروت شأنه یا من حارت فی کبریاء هیبته دقائق لطائف الأوهام و انحسرت دون ادراک عظمته خطائف ابصار الأنام).(5) عبارات زیبای پُرمغز لطیفی در اینها وجود دارد، که با حال و با توجه ادا شده است.
در این لحظه خوب است از صدای شما - که نعمت الهی است - استفاده کنیم و این مجلس را به تلاوت قرآن زینت دهیم.
احسنتم؛ خیلی خوب. انشاءاللَّه باید در آینده بعضی از این برادران خوب را به مصر بفرستیم، تا مدتی از این آقایان تعلیم بگیرند. بد نیست که این آقایان قضاوت خودشان را در مورد صداها و استعدادهای افراد جوانی که در اینجا میبینند، بیان کنند و این افراد را مشخص نمایند؛ برای ما خوب است که نظر آقایان را در این خصوص بدانیم. حقیقتاً چیزی که این جوانان را وادار کرده و در این وادی پیش برده، عشق است؛ والّا ما اینها را تشویق معمول و مرسوم مالی هم نکردهایم و امتیازات خاصی هم برایشان در نظر نگرفتهایم. ما بعضیها را واقعاً میبینیم که خیلی خوب و برجستهاند و من آنها را خیلی دوست میدارم و صداهایشان را میپسندم؛ لیکن همینطور فقط میگوییم احسنتم، بارکاللَّه، خوب میخوانی! تشویق ما همین است.
بعضی از این جوانان، وقتشان دارد دیر میشود. حالا این آقای پرهیزگار که الحمدللَّه حافظ قرآن است؛ لیکن بعضی از آقایان هستند که سنهایشان دارد بالا میرود و وقتشان دیر میشود. من عقیدهام این است که حفظ قرآن باید از بچگی شروع بشود؛ یعنی حدوداً از دوازده سالگی، سیزده سالگی؛ (التّعلّم فی الصّغر کالنّقش فی الحجر).(6) اگر انشاءاللَّه آقای مقدم(7) همت بکنند و آن طریقه را راه بیندازند، فکری کردهایم که انشاءاللَّه بچهها تشویق بشوند و بتدریج ذرهذره حفظ کنند.
ما در سالهای قدیم، دورهی بیقرآنی را در این مملکت گذراندیم؛ قرآن بتدریج داشت از همه جای کشور جمع میشد. در گذشتههای دور، مکتبخانهیی بود که بچهها قرآن را در آنجا یاد میگرفتند؛ لیکن در دوران پهلوی اینها را بکلی از بین برده بودند؛ این مدارس رسمی هم که مطلقاً چنین چیزی نداشت. البته فقط تعدادی از این جلسات و دورههای قرآن فعالیت داشتند و بعضی از افراد در گوشه و کنار کشور - تهران، مشهد، اصفهان و سایر جاها - مشغول بودند؛ اما هیچ چیز نبود؛ هرچه شده، از انقلاب به این طرف است؛ درعینحال ما احساس میکنیم که از کاروان فراگیری و انس با قرآن عقب هستیم.
در آن دوران طاغوت، من در مشهد جلسات تفسیر و درس قرآن داشتم؛ به جوانانی که میآمدند، میگفتم که هر کدام از شماها یک نسخهی قرآن در جیب بغلتان داشته باشید؛ اگر در جایی منتظر کاری میایستید و فراغتی پیدا میکنید - یک دقیقه، دو دقیقه، پنج دقیقه، نیم ساعت - قرآن را باز کنید و به تلاوت آن مشغول شوید، تا با این کتاب انس پیدا کنید. تعدادی که اینطور عمل کرده بودند، هرچند بسیار اندک بودند، لیکن احساس میکردم که اینها با اینکه غالباً هم عربی نمیدانستند، اما از لحاظ فهم معارف اسلامی، از دیگران برجستهتر بودند و به طور ممتازی با آنها تفاوت داشتند.
انس با قرآن، معرفت عمومی یک کشور را بالا میبرد. قرآن، همه چیز ماست؛ نور است. این جوانان ما از وقتی که با قرآن مأنوس شدند، وضعیت خیلی فرق کرد. ما در طول هشت سال جنگ، زیر آتش توپ و تفنگ، جوانانی را در جبههها داشتیم که به مجردی که بر زمین مینشستند و اندک فراغتی پیدا میکردند، قرآنشان را باز میکردند و مشغول تلاوت میشدند؛ یا مثلاً اگر در اتوبوس و یا کامیون نشسته بودند و داشتند میرفتند، قرآنشان را درمیآوردند و بنا میکردند به خواندن. این است که ما میگوییم قرآن همه چیز ما بوده است. الان هم به برکت قرآن، کشور رو به پیشرفت است.
امیدواریم که خداوند همهی ما را در دنیا و آخرت با قرآن محشور کند. انشاءاللَّه زندگی ما قرآنی باشد و به سمت اهداف این کتاب شریف حرکت کنیم و ممات ما هم با معرفت قرآن و در خدمت قرآن قرار گیرد.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.