پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری
جمعه 18 فروردین 1396 8:55 PM
تاریخ: 1368/05/25
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
اگرچه در روزها و شبهای متعلق به سیّدالشّهداء(علیهالسّلام)، همهی اجتماعات مردم ما و دیگر شیعیان سراسر عالم، بوی شهادت و عطر فداکاری در راه خدا را دارد؛ اما اجتماعی که متعلق به خانواده و فرزندان شهدا و مسؤولان دستگاهی که خادم شهداست، طبعاً آب و رنگ دیگر و حال و هوای مخصوص به خود را دارد.
شما، انتساب افتخارآمیزی به شهادت دارید. شهادت، یکی از مفاهیمی است که فقط در ادیان معنا میدهد. هرچند در همهی ملتها و کشورها، اگر کسی در راه هدفهای ملی کشته شود، به او شهید میگویند و همهی کشورهایی که امروز نام و آوازهیی دارند و تاریخی پشت سر آنهاست، کسانی را بهعنوان شهید در میان خودشان میشناسند و به آنها افتخار میکنند و یاد آنها را گرامی میدارند و اینها کسانی هستند که در برههیی از تاریخ آن کشور و ملت، در راه هدفهای ملی یا حفظ استقلال ملی، جنگ کردند و کشته شدند؛ اما در حقیقت نام و معنای شهید، در جایی صادق میباشد که دین موجود است.
شهید، یعنی انسانی که در راه آرمانهای معنوی کشته میشود و جان خود را - که سرمایهی اصلی هر انسانی است - برای هدف و مقصدی الهی صرف میکند و خدای متعال هم در پاسخ به این ایثار و گذشت بزرگ، حضور و یاد و فکر او را در ملّتش تداوم میبخشد و آرمان او زنده میماند. این، خاصیت کشته شدن در راه خداست. کسانی که در راه خدا کشته میشوند، زندهاند. جسم آنها زنده نیست؛ اما وجود حقیقی آنها زنده است.
حقیقتِ هر انسانی، خواسته و فکر و هدف و راه اوست. کسی که برای هدفهای شخصی و دنیایی کشته میشود، آن هدف هم با او دفن میشود و از بین میرود. هر هدفی که قایم به نفس و شخص انسان است، متعلق به اوست و با رفتن و مردن انسان، آن هدف هم میمیرد و از بین میرود؛ اما هدفی که الهی و قایم به غیب و خواست خداست و انسان در راه آن فداکاری میکند، با مردن انسان، آن هدف نمیمیرد. البته، همین هدفهای خدایی هم ممکن است از بین بروند؛ اما از بین رفتن آن هدفها و پایمال شدنشان در صورتی است که در راه آنها مجاهدتی صورت نگیرد.
اگر کسی در راه هدفهای والا و الهی، مجاهدت کرد و زحمت کشید و بعد کشته شد، آن هدف زنده میشود و وجود این شخص هم همان هدف است و شخصیت و هویت واقعی او قایم به آن هدف میباشد. عکس قضیه این است که هدف، قایم به او نیست، بلکه او قایم به هدف است؛ لذ زنده میماند و از بین نمیرود. به همین جهت، انبیا و منادیان حق امروز زندهاند؛ زیرا فضایل و تکامل و هدفهایی که در بشر دنبال میکردند، با رفتن آنها نمرد و بتدریج هدفهاشان در واقعیت عالم و جریان تاریخ تحقق یافت. اگرچه همهی آن اهداف هنوز برآورده نشده است؛ اما امروز میبینید که در دنیا، ندای عدالت و آزادی هست و روشنفکران عالم هدفهایی را بهعنوان هدفهای عالی اسم میآورند که این همان هدفهای انبیاست؛ گرچه خود ندانند که از کیست.
حقیقتی که ما باید بدان افتخار کنیم، این است که رسم شهادت و سنت الهیِ قتل فیسبیلاللَّه، با نظام اسلامی زنده شد. در گذشته، سیلیخوران در راه خدا کم بودند و برخی در طی عمر هفتاد سالهی خود، تحمل کمترین سختی در راه خدا را هم نداشتند و حاضر نبودند در راه خدا یک اخم را تحمل کنند؛ چه برسد به اینکه جان و سرمایهی وجود خود را در راه خدا بدهند. برای ملتی که بهنام اسلام زندگی میکند، خیلی بد است که در راه تحقق این هدف عظیم، هیچ مشکلی را بر خود هموار نکند. پیداست که در این جامعه، اسلام روزبهروز ذوب و کمرنگ و بیاثر خواهد شد.
در گذشته، متأسفانه در کشور ما و بسیاری از کشورهای اسلامی دیگر، رسم سرمایهگذاری برای دین و تحمل مشکلات برای خدا، منسوخ و یا بسیار کم شده بود؛ چه رسد به کشته شدن در راه خدا. یکی از بزرگترین خدمات انقلاب و امام به ملت و اسلام، احیای انگیزهی فداکاری در راه خدا - چه در ایران و چه در سایر کشورهای اسلامی - بود. امروز، نفوس طیبهی بسیاری، حاضر به تلاش و تحمل زحمت و قبول دردسر و بذل جان برای خدا هستند و مظهر بزرگ آن، همین شهدای عزیز ما هستند که شما بازماندگان و یادگارهای عزیز آنها هستید.
مرگ برای همه هست. ما اگر در راه خدا بمیریم، به حسب موازین مادّی و ظاهری هم، چیزی از دست ندادهایم. مردن، سرنوشت اجتنابناپذیر هر یک از ماست. این متاعی است که بالاخره از دست ما خواهد رفت؛ ولی این متاع جان به دوگونه از دست میرود: یکی اینکه آن را گم کنیم و دیگر اینکه آن را بفروشیم. کدام بهتر است؟ آنها که در راه خدا کشته نمیشوند، جانشان را گم کردهاند و در مقابل، چیزی در دست ندارند. و آنها که این متاع را در راه خدا میدهند و جانشان را در راه او مصرف میکنند، کسانی هستند که آن را فروختهاند و در عوض چیزی گرفتهاند: (اناللَّه اشتری منالمؤمنین انفسهم و اموالهم بانّ لهم الجنّة)(1).
شهید، جانش را فروخته و در مقابل آن، بهشت و رضای الهی را گرفته است که بالاترین دستاوردهاست. به شهادت در راه خدا، از این منظر نگاه کنیم. شهادت، مرگ انسانهای زیرک و هوشیار است که نمیگذارند این جان، مفت از دستشان برود و در مقابل، چیزی عایدشان نشود. این جان، سرمایهی اصلی ماست. مردن و شهادت، پیری و جوانی نمیفهمد. بسیاری هستند که در راه خدا هم کشته نمیشوند؛ اما در جوانی میمیرند. چهقدر جوانان هستند که میمیرند و در حقیقت جانشان از دست رفته است. اگر در راه خدا حرکت نکنند، اگر مسیر آنها الهی نباشد و مرگشان در راه خدا و هجرت و جهاد فیسبیلاللَّه نباشد، متاع عمر - که بسیار عزیز است - از دستشان خواهد رفت و در مقابلش، چیزی عایدشان نمیشود. البته، اگر بازماندگان آنها صبر کنند، خدای متعال به آنها اجر خواهد داد؛ اما خود آن مرده، در مقابل جانش که از او گرفته شده است، چیزی به دست نخواهد آورد.
بسیاری هم هستند که در سنین غیرجوانی یا بعد از جوانی، در راه خدا شهید شدند - مثل شهدای محراب و عزیزانی که در جبهه شهید شدهاند - اینها هم کسانی هستند که جانشان را فروختهاند. شهادت برای هر انسانی چنین امتیازی است. واقعاً اگر خدای متعال این دعا را از کسی قبول کند که مرگ او را در شهادت قرار دهد، بزرگترین امتیاز را به یک انسان داده است و در مقابل سرمایهیی که از بین میرفت و هدر میشد، بهشت و رضایت خود را قرار داده است.
چرا شهادت این قدر با عظمت و اهمیت است؟ علت این است که انسانی که جان خود را در راه خدا میدهد، در حقیقت در یک لحظهی نیاز و در آن وقتی که دین و راه خدا به کسانی که آنرا رونق دهند، احتیاج دارد، آن تلاش لازم را انجام داده است. کسی که در راه خدا تلاش میکند و از راحتی و زن و بچه و آسایش معمولی و امتیازات مادّی صرفنظر میکند،پاداش الهی را - که همان شهادت است - بهدنبال دارد. این نشاندهندهی عظمت مجاهدت اوست. لذا مکرر گفتهام که شهادت بالاترین پاداش و مزد جهاد فیسبیلاللَّه است.
در اینجا، دو نکته گفتنی است که مطرح میکنم؛نکتهی اول، تأثیر شهادتها در تقویت نظام اسلامی است. شما برادران و خواهران میدانید که ابهت و اقتدار معنوی امروز نظام اسلامی و ملت مسلمان در دنیا و در چشم قدرتهای شیطانی، ناشی از همین شهادتها و کاری است که عزیزان شما کردند. فرزندان شهدا بدانند که پدران آنها موجب شدند که اسلام، در چشم شیطانها و طاغوتهای عالم، ابهت پیدا کند. روزی بود که به اسلام و جامعهی مسلمین، اصلاً اعتنایی نمیکردند و کمترین محلی نمیگذاشتند و آنان را صاحب فکر نمیدانستند؛ اما امروز دریافتهاند که اسلام، کاخهای اقتدار شیطانی آنان را در سراسر دنیا لرزانده است. امام بزرگواری که نام و یاد او، دل قدرتهای طاغوتی را آب میکرد و کاخهای آنان را تکان میداد، عظمت خود را از اسلام گرفت. عظمت او، بهخاطر این بود که خود را خادم اسلام و مسلمین میدانست و مجاهدت او و ملتش، به اسلام عظمت بخشید.
امروز، به فضل همین شهادتها و به برکت خون شهدا، ملت ما، ملت سربلند و آبرومندی است و ملتها آبرو و عزت را اینگونه باید پیدا کنند. قدرتهای استکباری، برای ملتهای کشورهای امثال ما - کشورهای اسلامی و دیگر کشورهای مستضعف - حق حیات و حق رأی و نظر قایل نیستند؛ حتّی حق استفاده از منابع ثروت خودشان را هم قایل نیستند. با قدرتهای شیطانی، از سر ضعف و ذلت نمیشود وارد شد؛ چون به ضعیف رحم نمیکنند. باید هر ملتی خود را قوی کند و قدرت حقیقی خودش را پیدا نماید و این، جز به برکت اعتقاد و عمل در راه آن اعتقاد تا سرحد مجاهدت و شهادت، امکانپذیر نیست. این، کاری است که ملت و شهدای ما انجام دادند و دنیای استکبار و دولتهای متکبر را - نه انسانها و ملتها، چون آنها با ما همراهند - وادار به پذیرش و تحمل اسلام و جمهوری اسلامی کردند. البته، از توطئه و اعمال دشمنی و مکر غافل نیستند. شما هم غافل نباشید.
امروز، مهمترین شگرد دشمنی استکبار جهانی، در کیفیت تبلیغات اوست. به اعتقاد من، امروز یکایک طراحان سیاسی و تبلیغاتی دشمن، دربارهی کشور و مردم و دولت و مسؤولان ما، فکر میکنند و چگونگی تبلیغات را نسبت به این مجموعه انتخاب میکنند و خبرگزاریهای وابسته به استکبار و صهیونیسم بینالمللی نیز، در باب کشور ما با همان شیوهها عمل میکنند. تبلیغات امروز خبرگزاریها و رادیوها درباره ملت و امام و مسؤولان و آیندهی کشور، همه محاسبه شده است. ما امروز، با ترفندهای تبلیغاتی مواجه هستیم. ملت باید در مقابل تبلیغات دشمن، خیلی هوشیار باشد.
نکتهی دوم این است که بازماندگان شهدا باید به شهدا افتخار کنند؛ ولی به این کار اکتفا نکنند. باید راه شهدا را که راه دین و فداکاری برای اسلام و سربازی برای انقلاب و تقویت نظام اسلامی بود، دنبال کنید. بازماندگان شهدا، باید احترام به اسلام و استحکام بخشیدن به نظام و سربازی انقلاب را، بیشتر از بقیهی مردم شعار خود قرار بدهند و در این راه حرکت کنند. بعضی خیال میکنند چون خانوادههای شهدا مورد احترام و عطوفت دستگاههای دولتی و مردم هستند، دیگر وظیفهیی برعهده ندارند و با دادن شهید، از آنها سلب وظیفه شده است. این، اشتباه است. هر که برای این نظام بیشتر سرمایهگذاری کرده، بیشتر موظف به حفظ نظام است و هرکه در شرکتی، سهم بیشتری داشته باشد، نسبت به منافع آن شرکت حساسیت بیشتری دارد. خانوادههای شهدا چون با دادن عزیزشان، سرمایهگذاری بیشتری برای بقای نظام کردهاند، باید بیش از تمام مردم برای حفظ نظام اسلامی و حیثیت آن حساس باشند؛ که بحمداللَّه اینگونه هم هست و خوشبختانه بازماندگان شهدای ما به نحوی هستند که انشاءاللَّه کارشان موجب رضای روح مطهر شهدای ماست.
مسؤولان مربوط در بنیاد شهید هم، باید در کارهای فرهنگی و فکری و خدمات معنوی، روی این خانوادهها سرمایهگذاری بیشتری بکنند. البته، خدمات مادّی به خانوادههای عزیز شهدا لازم است؛ اما خدمات معنوی و فکری لازمتر است. اگر ما خدمات مادّی را جدای از خدمات معنوی و فکری، در اختیار این عزیزان قرار بدهیم، در حقیقت کار عبثی انجام دادهایم. لذا باید روی مسایل معنوی و فکری، برنامهریزی و کار و سرمایهگذاری معقول و خوب و عمیق و کارشناسی بشود؛ آنهم بهدست صمیمیترین و دلسوزترین و کارآمدترین افراد. هرچه این سرمایهگذاری بهتر و بیشتر باشد، ضرری در آن نخواهد بود و هر چه هست، منفعت خواهد بود.
اگر فایدهی کار ذهنی کم باشد، باید در کیفیت برنامهریزی خودمان تردید کنیم. اثر کار فرهنگی، صددرصد است و هیچ کار فرهنگیِ درست، بدون اثر نیست. راز کار فرهنگی را تبلیغاتچیهای جهانی میدانند. اگر اینهمه پول خرج میکنند و رادیو و خبرگزاری راه میاندازند، به این دلیل است که آثار و نتایج کار فرهنگی را میدانند. تأثیر هیچ سرمایهگذارییی مثل کار فرهنگی قطعی و نتیجهاش صددرصد نیست. اگر کار فرهنگی کمتأثیر باشد، بدانیم که ارکانش ناقص است و به میزان لازم انجام نگرفته است. باید عیب آن را یافت و اصلاح کرد.
امیدوارم که خدای متعال، بر همهی شما خانوادههای عزیزان شهید ما، فضل و لطف خودش را نازل کند. همچنین خداوند به برادران عزیز و مؤمن و دلسوز و متعهد پاکستانیِ حاضر که به حکم آگاهی و روشنفکری خویش، مسؤولیت سنگینتری دارند و اسلام به این سربازان جوان و متعهّد میبالد و احتیاج دارد، توفیق دهد. خداوند ما را در راه خودش، موفق و ثابتقدم بدارد.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.