پاسخ به:حكمت نامه لقمان
جمعه 18 فروردین 1396 4:01 PM
رمز دستيابى لقمان به حكمت
مهم ترين و آموزنده ترين نكته در زندگى نامه لقمان، رمز دستيابى وى به حكمت است . به سخن ديگر، بايد به اين پرسش پاسخ گفت كه : لقمان ، چه كرد كه خداوند متعال ، او را از نعمتِ حكمت، برخوردار نمود؟ اگر اين رازْ گشوده شود، ديگران نيز مى توانند به فراخور استعداد و تلاش خود ، به نور حكمت ، دست يابند .
پاسخ اجمالى پرسش مذكور ، اين است كه نور حكمت ، بر پايه سنّت الهى ، مقدّمات خاصّ خود را دارد كه مهم ترين آنها ، عبارت است از : ايمان، اخلاص، عمل صالح، زهد و غذاى حلال . جامع ترين سخن در مقدّمات حكمت، سخنى است منسوب به امام حكيمان ، على عليه السلام ، كه مى فرمايد :
مَن أخلَصَ للّه ِِ أربَعينَ صَباحا، يَأكُلُ الحَلالَ ، صائِما نَهارَهُ ، قائِما لَيلَهُ، أجرَى اللّه ُ سُبحانَهُ يَنابيعَ الحِكمَةِ مِن قَلبِهِ عَلى لِسانِهِ .
هر كس چهل روز اخلاص داشته باشد، حلال بخورد ، روز را روزه بگيرد و شب زنده دارى كند، خداوند پاك ، چشمه هاى حكمت را از دلش بر زبانش روان مى سازد.
و امّا پاسخ تفصيلى اين پرسش : در مورد لقمان ، در روايات مختلف ، به نكات متعدّدى از مقدّمات حكمت اشاره شده است، چنان كه در حديث نبوى آمده است :
حَقّا أقولُ : لَم يَكُن لُقمانُ نَبِيّا ولكِن كانَ عَبدا كَثيرَ التَّفَكُّرِ ، حَسَنَ اليَقينِ أحَبَّ اللّه َ فَأَحَبَّهُ ومَنَّ عَلَيهِ بِالحِكمَةِ .
حقيقتا مى گويم : لقمان ، پيامبر نبود ؛ بلكه بنده اى انديشمند بود، يقينى نيكو داشت، خدا را دوست مى داشت و خداوند هم او را دوست داشت و با اعطاى حكمت به او ، بر وى منّت گذاشت .
در گزارش ديگرى آمده است :
مردى در برابر لقمان حكيم ايستاد و به وى گفت : تو لقمانى؟ تو برده بنى نحاسى؟
لقمان جواب داد : آرى! او گفت: پس تو همان چوپان سياهى؟
لقمان گفت : سياهى ام كه واضح است! چه چيزى باعث شگفتى تو درباره من شده است؟
آن مرد گفت : ازدحام مردم در خانه تو و جمع شدنشان بر درِ خانه تو و قبول كردن گفته هاى تو .
لقمان گفت : برادرزاده! اگر كارهايى كه به تو مى گويم ، انجام بدهى، تو هم همين گونه مى شوى.
گفت: چه كارى؟
لقمان گفت: فروبستن چشمم ، نگهدارى زبانم، پاكى خوراكم، پاك دامنى ام ، وفا كردنم به وعده و پايبندى ام به پيمان ، و مهمان نوازى ام ، پاسداشت همسايه ام و رها كردن كارهاى نامربوط . اين ، آن چيزى است كه مرا چنين كرد كه تو مى بينى .
و در گزارشى ديگر مى خوانيم :
به لقمان گفته شد: آيا تو برده فلان قبيله نيستى؟
گفت: چرا!
گفته شد: چه چيزْ تو را به اين مقام كه ما مى بينيم رساند؟
گفت: راستگويى، امانتدارى ، رها كردن كارهاى نامربوط به من، فرو بستن چشمم ، نگهدارى زبانم و پاكى خوراكم . پس هر كه كمتر از اينها داشت، كمتر از من است و هر كه بيشتر داشت ، برتر از من است و هر كه همين ها را انجام داد، همانند من است.
و در گزارشى ديگر آمده :
مردى از كنار لقمان گذشت ، در حالى كه مردم ، پيش او ايستاده بودند . به او گفت: آيا تو برده بنى فلان نيستى؟
گفت: چرا!
گفت: همانى كه در فلان و فلان كوه ، چوپانى مى كردى؟
گفت: آرى!
گفت: چه چيزى تو را به اين جا رساند كه من مى بينم؟
جواب داد: راستگويى و خاموشى در برابر چيزهايى كه به من ربطى نداشتند .
و قطب الدين راوندى در كتاب لبّ اللباب مى گويد :
إنَّ لُقمانَ رَأى رُقعَةً فيها «باسمِ اللّه ِ» ، فَرَفَعَها وأكَلَها، فَأَكرَمَهُ بِالحِكمَةِ .
لقمان، قطعه يادداشتى را ديد كه در آن ، «بسم اللّه » نوشته شده بود . آن را برداشت و خورد و خداوند ، وى را به پاس آن، با حكمت ، پاس داشت.
جامع ترين سخن درباره رمز دستيابى لقمان به حكمت ،
از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه مى فرمايد :
هلا! به خدا سوگند كه لقمان ، به دليل حَسَب و دارايى و خانواده و تنومندى و زيبايى ، از حكمتْ برخوردار نشد ؛ بلكه مردى توانمند در كار خداوند و پارسا به خاطر خدا بود . آرام و خاموش ، ژرف انديش، متفكر، باريك بين و عبرت آموز . هرگز روزى را به خواب نرفت و به جهت پوشش شديدش هيچ گاه كسى او را در حالت قضاى حاجت و
شستشو نديد . وى، داراى ژرفايى نگاه و احتياط در كار بود . از ترس گناه ، هيچ گاه براى چيزى نخنديد و هرگز خشم نگرفت و با كسى شوخى نكرد و اگر چيزى از امور دنيا به او رسيد، خوش حالى نكرد و براى از دست دادنش غمگين نشد. با زنانى ازدواج كرد و فرزندان زيادى نصيبش شد و پيش از وى داغ آنان بر دلش نشست و بر مرگ هيچ كدام نگريست. هر گاه با دو نفر متخاصم و يا جنگنده برخورد كرد، ميان آنها سازش و دوستى ايجاد كرد و هر وقت سخن كسى را ـ كه از آن ، خوشش مى آمد ـ شنيد، از تفسير آن پرسيد و اين كه آن را از چه كسى ياد گرفته است . با فقيهان و حكيمان ، فراوان هم نشينى مى كرد و به قاضيان و فرمانروايان و پادشاهان ، سر مى كشيد و به قاضى ها دلسوزى و با فرمانروايان و پادشاهان ، به جهت بى توجهى شان به خدا و بى خيالى شان در اين باره، از سر مهر برخورد مى كرد . عبرت آموخت و آنچه را كه با آن مى توان بر نفسْ فائق آمد، آموخت و به وسيله آن ، با هوسش مبارزه كرد و به كمك آن ، از شيطان ، دورى نمود. با انديشه ، قلبش را و با عبرت ها، جانش را درمان كرد و به سوى جايى كوچ نمى كرد ، مگر آن كه سودى داشته باشد. به اين جهت بود كه حكمت داده شد و عصمت بخشيده شد .
گفتنى است كه اين روايات با هم اختلافى ندارند ؛ زيرا هر يك به بخشى از مقدّمات حكمت حقيقى اى كه نصيب لقمان شد ، اشاره مى كنند و به سخن ديگر، همه اين اقدامات ، در پيدايش نور حكمت ـ كه خداوند متعال به لقمانْ عنايت نمود ـ نقش دارند.
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.