پاسخ به:صدزن صد داستان
جمعه 18 فروردین 1396 2:21 PM
زن بدکاره ای در بنی اسرائیل بود که جلوی درب خانه خود می نشست و از جمال و زیبای خود، مردان را فریفته و عاشق خود می ساخت با وی عمل نامشروع انجام می دادند، روزی عابدی، از درب خانه او عبور کرد و چشمانش به آن زن افتاد و بی اختیار شیفته و شیدای او گردید. برای وصال او چاره ای نداشت مگر آنکه مقداری پول تهیه کند. بعد از آنکه مقدا پول را تهیه کرد، وارد خانه آن زن شد و پولها را به پای او ریخت. چون خواست دست خود را بسوی او دراز کند ناگهان دلش به طپش افتاد و خدا را در نظر آورد و با چهره ای زرد و حالی دگرگون از آن جدا شد. آن زن گفت:« چه شد که مرا ترک گفتی و حال آنکه شیفتگان جمال و زیبایی من، سرشان را در راه من می دهند.» عابد گفت:« آری چنین است، لیکن من از خدا می ترسم و سعادت همیشگی را به لذت زودگذر چند دقیقه ای نمی فروشم.» این را گفت و از خانه آن زن زیبا خارج شد. زن چون این ماجرا را دید، بی اختیار اشک از چشمانش فرو ریخت و با خود چنین گفت:« ای دل غافل! یک عمر در بیابان هوی و هوس سرگردانی و در دریای شهوت غوطه وری، چشم از خدا فروبسته ای و هر انی در آغوش مردی هوس باز بسر می بری، سزاوار نیست عابدی که سر تا سر زندگیش به عبادت و بندگی خداود متعال گذشته است از یک ساعت معصیت و نافرمانی بترسد و چهره اش زرد شده و ارکان وجودش به لرزه در آید، لیکن تو از یک عمر معصیت و نافرمانی نترسی؟ بعد به طرف صومعه آن عابد حرکت کرد تا نزد او توبه نماید. چون عابد او را دید، به یاد قصد گناه خویش افتاد و صیحه ای زد و جان به جان آفرین تسلیم نمود، خویشاوندان عابد، جنازه وی را دفن نمودند و برادر آن عابد که مردی صالح بود، این زن را به ازدواج خویش درآورد، آن زن دارای پنج فرزند شد که همه آنها از پیامبران بنی اسرائیل گشتند 1 . 1. لئالی، الاخبار، به نقل از داستانهای شگفت آوری از عاقبت غلبه و شهوت، ص38.
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.