پاسخ به:صدزن صد داستان
جمعه 18 فروردین 1396 2:20 PM
در تحفة الاخوان حکایت شده است که مردی منافق زن مومنی داشت که در تمام امور زندگی خویش به اسم باری تعالی استعداد می جست و در هر کاری «بسم الله الرحمن الرحیم» می گفت و شوهرش از توسل و اعتقاد راسخ او به بسم الله بسیار خشمناک می شد و از منع او چاره نداشت تا آنکه روزی کیسه کوچکی از زر به آن زن مومنه داد و گفت آن را نگاه بدار! زن کیسه را گرفت و گفت:« بسم الله الرحمن الرحیم» آن را در پارچه ای پیچید و گفت:« بسم الله الرحمن الرحیم» و آن کیسه در مکانی پنهان نمود و بسم الله گفت. فردای آن روز شوهرش کیسه زر را سرقت نمود و به دریا انداخت تا آنکه او را بی اعتبار و شرمنده کند. پس از انداختن کیسه در دریا به دکان خود نشست و در بین روز صیادی دو ماهی آورد که بفروشد. مرد منافق آن دو ماهی را خرید و به منزل خود فرستاد که آن زن غذایی را برای شب او طبخ کند. چون زن شکم یکی از آن ماهیان را پاره کرد کیسه را در میان شکم او دید! بسم الله گفت و آن را برداشت در مکان اول گذاشت. چون شب شد و شوهرش به منزل آمد زن ماهیان بریان را نزد او حاضر ساخنه، تناول نمودند. انگاه مرد گفت: کیسه زر را که نزدت به امانت گذاشتم بیاور. آن زن مومنه بدون معطلی برخاسته، «بسم الله الرحمن الرحیم» گفت و آن را در پیش شوهرش گذاشت. شوهرش از مشاهده کیسه بسیار تعجب نمود و سجده الهی را به جای آورد و از جمله مومنان گردید 2 . 2. قرینً الجواهر، به نقل از چهل داستان از عظمت قرآن کریم، ص28.
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.