پاسخ به:ملک حسینی، سید کرامت الله
جمعه 18 فروردین 1396 12:50 PM
یکی از نزدیکان آیت الله ملک حسینی درباره سیره شخصیتی و اخلاقی ایشان می نویسد:
«روزی آیت الله ملک حسینی با خط زیبای نستعلیق خود، که زبانزد خاص و عام بود، طی نامه ای از یکی از فرزندان استان تعریف کرد، یکی از حضار به ایشان عرضه داشت، فلان شخص شایسته این همه تعریف و تمجید نبود. بلافاصله حاج آقا گفت:«خداوند به من آبرویی داده و قرار نیست این آبرو را به زیر خاک ببرم بلکه باید برای مردم و عشایر خرجش کنم».
در یکی از جمع ها، فردی آمد، مطلبی را به آقا یادآوری کرد و رفت. دیگری گفت این شخص صدق گفتار نداشت و دروغ گفت، آقا با ناراحتی گفت: مگر شیعه امیرالمؤمنین(ع) هم دروغ می گوید.
در مورد شعار فرزند کمتر زندگی بهتر در میدان هفت تیر یاسوج(مناسبت ملی) و موقعیت های دیگر، تصمیم حاکمیت در اجرای این سیاست را محکوم می کرد و می گفت این سیاست ساخته و پرداخته صهیونیست است و یونسکو بیخود کرده، می خواهد نسل شیعه امیرالمؤمنین(ع)از بین برود.
به مصداق کلام امام صادق(ع) که فرمودند«شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا و عجنوا بماء ولایتنا یحزنون لحزننا و یفرحون لفرحنا؛ شیعیان ما از زیادی گل ما سرشته و در آب ولایت ما عجین شده اند، در غم ما غمگین و در شادی ما شاد هستند»، در ایام شهادت سرور و سالار شهیدان و ایام فاطمیه بشدت متأثر می شد.
شادی ایشان در مناسبت های شادی اهل بیت(علیهم السلام) در غدیر، نیمه شعبان، سیزده رجب و میلاد حضرت زهرا(س) و...زاید الوصف بود و کسانی که با آقا معاشرت بیشتری داشتند، می دانستند آقا شوخی های ویژه ای دارند و خود را به ایشان می رساندند و اگر وقت ناهار یا شام بود با تأکید ایشان، دوستان همه پذیرایی می شدند.
مدتی بود که کف زدن در مجالس اهل بیت(علیهم السلام) و خواندن یک سری اشعار افراط شده بود برخی علماء موضع گرفته بودند، شب میلاد حضرت زهرا(س)، در شبستان دفتر در محضر ایشان شروع کردم مدح خواندن، خواستم سرود بخوانم جمع کثیری از طلاب در مجلس بودند ازجمله حجةالاسلام سید علی اصغر حسینی امام جمعه یاسوج و چون مأموم ایشان در مسجد امام حسن عسکری(ع) بودم می دانستم میانه خیلی خوبی با دست زدن ندارد. اما در جریان نظر آقا نبودم. با خودم گفتم من سرود را بخوانم یک نیم نگاه هم به آیت الله بکنم اگر تائید کرد ادامه بدم حاج آقای حسینی مثل همیشه به نظر آقا احترام می گذارد.
با شروع مولودی متوجه شدم بقیه هم خیلی همراهی نمی کنند ازجمله طلبه ها!! لذا متوجه اخم و گره خوردن جبین آقا شدم در همین حین که خواستم تصمیمم را عوض کنم، دیدم آقا اشاره کرد همه دست بزنند. با ابتکار حاج آقای عظیمی دزفولی که تازه ملبس شده بود جلسه با شکوهی برگزار شد.
بعد از برنامه با جمعی از حضار شام را خدمت ایشان بودیم، آیت الله ملک حسینی رو کرد به من و گفت:«مجلس اهل بیت(علیهم السلام)را گرم و خوب اداره کردی» و تا آخر شب چند بار گفت اگر نبود شیخ دزفولی...و سپس فرمود «اینکه خداوند متعال کف زدن رادر قرآن نهی کرده، به این جهت است که بت پرستان برای شادی برهنه می شدند و دور خانه خدا دست می زدند این نهی شده، نه دست زدن در مجلس شادی اهل بیت(علیهم السلام)» صحبتشان یخ آن فضا را شکست و ما به نظر وی در بقیه برنامه و محافل استناد می کردیم.
آخر شب که همه رفتند، به شبستان رفت و چند بار یا زهرا(س) گفت و شروع کرد قدم زدن و طبق معمول هر شب سوره واقعه را خواندند.
تابستان 84 قبل از مناسک عمره جهت خداحافظی محضر ایشان رسیدم تا بهره ای ببریم، از ازدواج سؤال کردند و سپس فرمود: «مدینه رفتی از حضرت زهرا(س) طلب خیر و بهترین را کنید».
یک روزی در آستانه میلاد امام رضا(ع) خدمت ایشان رسیدم و گفتم آقا من همیشه می آیم منزل شما و گاهی ذکر اهل بیت(علیهم السلام)را میگویم، حالا یک بار حضرت عالی تشریف بیاورید منزل ما، فرمود: «خونه ما خونه همه است همه باید بیان...» و نهایتاً پذیرفت و شب میلاد را آمدند دهدشت که استقبال کم نظیری در مسجد جامع صاحب الزمان(عج)از ایشان صورت گرفت و بعد از آن یک سنتی شد که مردم و مسؤولین در سال های بعد میلاد امام رضا(ع) ایشان را دعوت می کردند و ایشان با کمال میل باوجود کهولت سن می پذیرفتند.
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.