فلسفه ازدواج در مسیحیت
شنبه 12 فروردین 1396 9:24 PM
1- علت اساسی تشریع ازدواج
- حفظ پاکی و طهارت
بر پایه آن چه گذشت، می توان گفت که در مسیحیت دو سطح از پاکی مورد نظر است:
- پاکی از زنا و روابط جنسی نامشروع
- پاکی از ارتباط با جنس مخالف؛ هر چند در قالب آیین مذهبی و شعائر دینی همانند ازدواج صورت گیرد.
مقصود اولی و اساسی در دیدگاه مسیحیت، تأمین و حفظ پاکی نوع دوم است. لذا کسی که بتواند خود را بر اساس تعریف دوم، از آلودگی و ناپاکی مصون بدارد و پاکی نوع دوم را برای خود فراهم آورد، هرگز نباید به سراغ ازدواج برود. این گروه که از دیدگاه مسیحیت، انسان های برتر و برگزیده تلقی می شوند، نیازمند ازدواج نیستند و برای آن ها ازدواج تشریع نشده و نخواهد شد تا از علل و فلسفه ی آن سخن گفته شود. ازدواج برای افرادی تشریع شده و می شود که نمی توانند پاکی نوع دوم را برای خود فراهم آورند. از این رو به کشیشان به عنوان برگزیدگان حق ازدواج داده نمی شود. چه دادن حق ازدواج به کشیشان، سبب تصفیه اخلاق عمومی خواهدشد. (دورانت، 1373: ج6، ص26)
بنابراین، ازدواج در مسیحیت، بعد از ناتوانی از تأمین پاکی نوع دوم تشریع شده است و فلسفه ی آن، حفظ و تأمین پاکی نوع اول است تا انسان ها به زنا و روابط نامشروع مبتلا نشوند. از این رو، بعد از منع کشیشان از ازدواج می گویند، صیغه گیری کشیشان، شورشی به جا و بر حق، علیه این قانون سخت و خشن است. (همان: صص 27-26)
به بیان دیگر، در مسیحیت ازدواج به خودی خود مطلوب نیست و انتخاب و گزیده اول مسیحیت نمی باشد تا برای خود ازدواج به عنوان ازدواج، فلسفه بیان شود؛ بلکه عزوبت و تجرد که نقطه ی مقابل ازدواج است، گزیده ی نخست مسیحیت است. پس بنابر قاعده باید برای عزوبت فلسفه و علت بیان شود نه برای ازدواج. اما از آن جا که عزوبت نمی تواند اهداف دست اول مسیحیت را همانند پاکی از ارتباط با جنس مخالف و رهبانیت ناب تأمین نماید، به سراغ ازدواج می آید تا بلکه بتواند به برخی از سطوح پایین تر اهداف خود دست یابد.
2- علت فرعی تشریع ازدواج
- نجات و رستگاری
در مفهوم شعائر چنین می گویند: شعائر جهت رسیدن فیض خداوند به انسان از طریق نامریی هستند؛ یعنی این شعایر کمک خداوند که برای نجات بشر لازم هستند را به وجود می آورند. (زیبایی نژاد، 1382: ص315) ازدواج که یکی از این شعائر می باشد، از این قاعده خارج نیست. لذا مسیحیان معتقدند، شعائر برای نجات و رستگاری ضروری هستند. البته در نحوه ی تأثیر این شعائر در رستگاری، اختلاف نظر دارند. کاتولیک ها می گویند: بدون بهره مندی از این شعائر، نجات برای هیچ کسی ممکن نیست و برای رسیدن انسان به نجات و رستگاری تشریع شده اند؛ ولی پروتستان ها تأثیر این شعائر را در حد به نمایش در آوردن رستگاری و نجات می دانند یا آن ها را در صحه گذاردن بر نجات و رستگاری موثر می دانند و عامل اصلی را اراده ی خداوند می شمارند. (مک آفی برون، 1920م: ص286)
در هر حال، ازدواج برای تأمین نجات و رستگاری انسان ها آورده شده است؛ چه انسان خود این تأثیر را به دست خود فراهم آورد یا با وسیله سازی از خداوند بخواهد که این موهبت را به وی عطا کند.
با توجه به فلسفه نخست و این که عزوبت در مسیحیت گزیده و برتر است، قابل ذکر است که راه اول نجات و رستگاری، همانا رهبانیت و عدم ارتباط با جنس مخالف عزوبت و بتولت است و ازدواج راه اول و گزیده ی نخست، جهت رسیدن به رستگاری و نجات نیست؛ حتی اگر در قالب روش های شرعی و قانونی باشد. بر این اساس، اگر فلسفه ی ازدواج، نجات و رستگاری بیان می شود، باز هم به عنوان فلسفه و چرایی دوم است. لذا در فرض ناتوانی از رهبانیت برای رسیدن به رستگاری، ازدواج به عنوان راه بدیل تشریع و به عنوان یک شعار معرفی شده است.