متافيزيك و عارفان (قسمت2 -منابع حديث)
یک شنبه 19 دی 1389 8:03 PM
امام علي(عليه السلام): عارف كسي است كه نفس خود را شناخت و آزادش ساخت و آن را از هر آن چه(ازخدا) دورش مي كند و به هلاكتش درمي افكند، پاك و مبرا داشت. ميزان الحكمه، ص3591،ح12270
امام علي(عليه السلام): ـ عارف چهره اش شاد و خندان است و دلش ترسان و اندوهگين. ـ هرعارفي دنيا را ناخوش دارد. ـ هردانايي غمناك است، هرعارفي اندوهگين است. ميزان الحكمه، ص3591،ح12271و12273و12274
امام علي(عليه السلام): ـ شوق، يار يكرنگ عارفان است. ـ خوف، پيراهن عارفان است. -گريستن از ترس دورماندن از خدا، عبادت عارفان است. ميزان الحكمه، ص3591،ح12277تا12279
امام صادق(عليه السلام): عارف جسمش در ميان مردم است و دلش با خداي تعالي، اگر چشم به هم زدني، دل او از خداي تعالي غافل شود، از شوق او جانش برآيد. ميزان الحكمه، ص3591،ح12276
امام صادق(عليه السلام): هركه خيال كندكه خدا را به حجابي يا به صورتي يا به مثال و هيكلي مي شناسد، مشرك است، زيرا حجاب و مثال و صورت غير اويند. او يكتا و يگانه است. بنابراين، چگونه قائل به يگانگي خداست كسيكه مي گويد او را به غير او شناخته است؟ خدا را فقط كسي شناخته كه او را به خدا بشناسد. پس،كسيكه خدا را به خدا نشناسد او را نمي شناسد، بلكه موجودي جز او را مي شناسد …هيچ آفريده اي چيزي را درك نمي كند مگر به سبب خدا و به شناخت خدا نتوان رسيد، مگر به خدا. ميزان الحكمه، ص3595،ح12291
امام صادق(عليه السلام): …نجواي عارفان همواره بر سه اصل استوار است:1-بيم 2-اميد 3-حب بيم شاخةعلم است و اميد شاخة يقين است و حب شاخة معرفت و عرفان . نشان بيم گريختن است و نشان اميد طلب است و نشان حب آن است كه در ايثار آنچه را كه دوست دارد دريغ نورزد… اين اصول سه گانه مانند: حرم، مسجد وكعبه است كه اگركسي داخل حرم شود، از خلق ايمني يابد و چون داخل، در مسجد شود و بر اندام او از آلودگي به گناه ايمن باشد و اگر داخل كعبه شود، قلبش از اشتغال به چيزي جز ذكر خداي تعالي در امان ماند. مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه، باب يكم، ص13
امام صادق(عليه السلام): اندوه از جمله شعارهاي عارفان است. چرا كه عارف به اسرار خلقت وعظمت خالق پي برده و پيوسته از خداوند ترسان است و قدرت او را بر خود حاكم مي بيند. محزون ظاهرش گرفته و غمين و باطنش گشاده و شاد است. در معاشرت با خلق، بي ميل است و با خداوند انس و نزديكي دارد. محزون غير از متفكر است ، زيرا متفكر، در تكلف و سختي مي باشد و محزون در خوشي و راحتي، و حزن از باطن برخيزد و بر ظاهر اثركند، و تفكر از ديدن رخدادها به درون رسد و ميان اين دو فرق است… . بدان كه سمت راست حزن، شكستگي دل و سمت چپ آن، سكوت است. حزن ويژة كساني است كه به خداوند عارف اند، ولي تفكر هم در خاص و هم در عام مشترك است. اگر لحظه اي قلب عارفان از اندوه تهي شود، دست به استغاثه بلندكنند و اگر در قلب غير آنان كه به خدا چندان اعتقادي ندارند وارد شود بي تابي كنند و آن را نپسندند، پس حزن اولي است كه دوم آن امن است و بشارت به بهشت و تفكر دومي است كه اولش استحكام ايمان به خداوند است و سوم آن اظهار نياز به حضرت اوست براي طلب نجات و رستگاري. فرد محزون متفكر است و متفكر، عبرت آموز و هركدام را حالي و علمي و طريقي و حلمي و مشربي است. مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه، باب نودودوم، ص283
امام صادق(عليه السلام): كالبد عارف با خلق است و قلبش با خدا . اگر قلبش چشم بر هم زدني از خدا غافل شود، از شوق(جبران غفلت با ديدار حق) بميرد. عارف امين وديعه هاي خداوند است وگنجينه اسرار و معدن انوار و راهنماي خلق به سوي رحمت حق و حاصل علوم و ميزان فضل و عدل اوست. از خلق و آرزوي دنيايي بي نياز است، مونسي جز خداوند ندارد و نطقي، اشاره اي و نفسي جز با خدا و براي خدا و از خدا ندارد. پس او در باغ قدس خداوند، در رفت و آمد است و از فضل لطيف خداوند متعال بهره مي گيرد. مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه، باب نودوپنجم، ص289
امام صادق(عليه السلام): مشتاق (ديدار و راز و نياز با خدا) نه ميلي به طعام دارد، نه از نوشيدني ها لذت مي برد، از خواب لذت نمي برد، با دوستان انس نمي گيرد، به آبادي پناه نمي برد، لباس نرم و لطيف نمي پوشد و هرگز آرام نمي گيرد. خداي تعالي را شب و روز عبادت مي كند بدان اميد كه به آنچه كه شوقش در دل دارد برسد و به زبان شوق راز درون خود را با او درميان نهد. مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه، باب نودوهشتم، ص295