آن ماه مهر پیکر
سه شنبه 8 فروردین 1396 12:02 PM
آن ماه مهر پیکر نامهربان ما
گفت ای بنطق طوطی شکرستان ما
وقت سحر شدی بتماشای گل بباغ
شرمت نیامد از رخ چون گلستان ما
در باغ سرو را ز حیا پای در گلست
از اعتدال قد چو سرو روان ما
برگ بنفشه کز چمن آید نسیم او
تابیست از دو سنبل عنبر فشان ما
آب حیات کز ظلماتش نشان دهند
آبیست پیش کوثر آتش نشان ما
مائیم فتنهئی که در آخر زمان بود
ور نی کدام فتنه بود در زمان ما
بنمود چشم مست و بر مزم عتاب کرد
کاخر چنین بود غمت از ناتوان ما
در باغ وصل اگر نبود چون تو بلبلی
کم گیر پشهئی ز همای آشیان ما
میکرد در کرشمه به ابرو اشارتی
یعنی گمان مبر که کشد کس کمان ما
کس با میان ما نکند دست در کمر
الا کمر که حلقه شود برمیان ما
خواجو اگر چه در سر سودای ما رود
تا باشدش سری سر او و آستان ما