پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**
جمعه 16 تیر 1396 12:06 PM
آقای دکتر سنایی از متخصصان عرصه سایبری که خوشبختانه در این کانال عضو هستند، این مطلب را ارسال کردند. با تشکر از ایشون:
*گویند مردی وارد مسجدی شد تا کمی استراحت کند*
*کفشهایش را گذاشت زیر سرش و خوابیدطولی نکشید که دو نفر وارد مسجد شدند*
*یکی از آن دو نفر گفت طلاها را بگذاریم پشت جعبه مهرهاآن یکی گفت نه آن مرد بیدار است*
*وقتی ما برویم طلاها را بر میدارد*
*گفتند امتحانش کنیم کفشهایش را از زیر سرش برمیداریم اگر بیدار باشد معلوم میشود...*
*مرد که حرفهای آنها رو شنیده بود خودش را بخواب زد...*
*آنها کفشهایش را برداشتند و مرد هیچ واکنشی نشان ندادوگفتند پس خواب است؛* *طلاها را بگذاریم زیر جعبه مهرهای نماز...*
*بعد از رفتن آن دو مرد بلند شد و رفت که جعبه طلای آن دو را بردارد*
*اما اثری ازطلا نبود و متوجه شد که همه این حرفها برای این بوده که در عین بیداری کفشهایش رو بدزدند...*
*امان از خواب غفلت !*
👈*اگر کسی خوابیده باشد* *میتوان او را بیدار کرد ؛ ولی وای به آن روزی که بر اثر غفلت انسانی خودش را به خواب بزند...*